۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا') |
||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
تعريف طبيعت و نسبت آن با ماده و حركت و صورت، عناوين فصول بعدى هستند كه در آنها دارا بودن جسم طبيعت، ماده، صورت و اعراض را بيان كرده و طبيعت اجسام را مشخص مىكند. تعريف مزاج و اجسام بسيطه را نيز در اين فصول بيان كرده و الفاظ مشتق از طبيعت را در فصلى ديگر عنوان مىكند. وى ضمن توضيح اين الفاظ، طبيعت كليه و جزئيه را تعريف كرده و در فصل بعدش به كيفيت بحث علم طبيعي و نقاط مشترك آن با علوم ديگر مىپردازد. | تعريف طبيعت و نسبت آن با ماده و حركت و صورت، عناوين فصول بعدى هستند كه در آنها دارا بودن جسم طبيعت، ماده، صورت و اعراض را بيان كرده و طبيعت اجسام را مشخص مىكند. تعريف مزاج و اجسام بسيطه را نيز در اين فصول بيان كرده و الفاظ مشتق از طبيعت را در فصلى ديگر عنوان مىكند. وى ضمن توضيح اين الفاظ، طبيعت كليه و جزئيه را تعريف كرده و در فصل بعدش به كيفيت بحث علم طبيعي و نقاط مشترك آن با علوم ديگر مىپردازد. | ||
علت عنصرى، علت فاعلى، علت صورى و علت غايى علل چهارگانهى جسم طبيعي هستند كه احوالشان در فصل ديگرى از مقالهى اول بحث شده است. ابن سينا علل ذاتى براى امور طبيعي را عبارت از فاعل، ماده، صورت و غايت مىداند. مناسبات اين علل نيز در فصل بعدى بررسي شدهاند؛ براى مثال، فاعل، از جهتى سبب براى غايت بوده و از جهتى ديگر غايت، سبب فاعل مىباشد؛ زيرا اين غايت است كه فاعل را حركت مىدهد تا فاعل باشد و... | علت عنصرى، علت فاعلى، علت صورى و علت غايى علل چهارگانهى جسم طبيعي هستند كه احوالشان در فصل ديگرى از مقالهى اول بحث شده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] علل ذاتى براى امور طبيعي را عبارت از فاعل، ماده، صورت و غايت مىداند. مناسبات اين علل نيز در فصل بعدى بررسي شدهاند؛ براى مثال، فاعل، از جهتى سبب براى غايت بوده و از جهتى ديگر غايت، سبب فاعل مىباشد؛ زيرا اين غايت است كه فاعل را حركت مىدهد تا فاعل باشد و... | ||
اقسام احوال علل، در فصل دوازدهم مطرح شده و در آخرين فصول اين مقاله، مباحثى تقريبا مفصل راجع به بخت و اقبال بيان گرديده است. مقالهى دوم فن اول طبيعيات در حركت و آنچه كه با آن جارى است مىباشد و در سيزده فصل بيان شده است كه فصل اول آن اختصاص به علت صحبت از حركت، دارد. شيخ الرئيس مىگويد: تا به حال از مبادى عامه براى امور طبيعي سخن گفتيم، اكنون عوارض عامه آن امور را بررسي مىكنيم كه عامترين عوارضشان حركت و سكون است و از آنجايى كه سكون همان عدم الحركة است، ما سخن را روى حركت مىبريم. | اقسام احوال علل، در فصل دوازدهم مطرح شده و در آخرين فصول اين مقاله، مباحثى تقريبا مفصل راجع به بخت و اقبال بيان گرديده است. مقالهى دوم فن اول طبيعيات در حركت و آنچه كه با آن جارى است مىباشد و در سيزده فصل بيان شده است كه فصل اول آن اختصاص به علت صحبت از حركت، دارد. شيخ الرئيس مىگويد: تا به حال از مبادى عامه براى امور طبيعي سخن گفتيم، اكنون عوارض عامه آن امور را بررسي مىكنيم كه عامترين عوارضشان حركت و سكون است و از آنجايى كه سكون همان عدم الحركة است، ما سخن را روى حركت مىبريم. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
تتالى، تماس، تشافع، تلاحق، اتصال، وسط، طرف، با هم بودن و تنها بودن، مواردى هستند كه بو على قبل از ورود به بحث تناهى اجسام، به تعريف و توضيح آنها پرداخته است تا براى چنين بحث حائز اهميتى، شناخت لازم از احوال اجسام براى مخاطب ايجاد شده باشد. | تتالى، تماس، تشافع، تلاحق، اتصال، وسط، طرف، با هم بودن و تنها بودن، مواردى هستند كه بو على قبل از ورود به بحث تناهى اجسام، به تعريف و توضيح آنها پرداخته است تا براى چنين بحث حائز اهميتى، شناخت لازم از احوال اجسام براى مخاطب ايجاد شده باشد. | ||
حالت اجسام به هنگام انقسام، مسافتها و حركتها و زمانها و همچنين بحث از متناهي و نامتناهي بودن اجسام و...مباحث ديگرى است كه يكى پس از ديگرى مورد بحث واقع گرديدهاند. ابن سينا اجسام متناهي را از جهت تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى مورد بررسي قرار داده و تنها متقدم بر حركت و زمان را ذات بارى تعالى مىداند. | حالت اجسام به هنگام انقسام، مسافتها و حركتها و زمانها و همچنين بحث از متناهي و نامتناهي بودن اجسام و...مباحث ديگرى است كه يكى پس از ديگرى مورد بحث واقع گرديدهاند. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] اجسام متناهي را از جهت تأثيرگذارى و تأثيرپذيرى مورد بررسي قرار داده و تنها متقدم بر حركت و زمان را ذات بارى تعالى مىداند. | ||
جهات اجسام و جهات حركاتشان، از ديگر مطالب مهم اين مقاله است. مؤلف، جهات را از لواحق اجسام به حسب كميت مىداند و جهات ششگانه را تشريح مىنمايد. بررسي مستقيم بودن جهت حركت اجسام، آخرين فصل مقالهى سوم بوده و در مقالهى چهارم كه در پانزده فصل مىباشد، به عوارض امور طبيعي و مناسبات بينشان پرداخته شده است. | جهات اجسام و جهات حركاتشان، از ديگر مطالب مهم اين مقاله است. مؤلف، جهات را از لواحق اجسام به حسب كميت مىداند و جهات ششگانه را تشريح مىنمايد. بررسي مستقيم بودن جهت حركت اجسام، آخرين فصل مقالهى سوم بوده و در مقالهى چهارم كه در پانزده فصل مىباشد، به عوارض امور طبيعي و مناسبات بينشان پرداخته شده است. | ||
اغراضى كه اين مقاله بدانها مىپردازد، موضوع فصل اول مقاله بوده و در مقالهى دوم، وحدت و كثرت حركت بررسي شده است. ابن سينا واحد بودن حركت را از جهات مختلفي ثابت كرده است؛ طبيعتاً شبهاتى در مورد واحد بودن حركت، مطرح مىشود كه مؤلف به پاسخ مهمترين آنها پرداخته و تقابل حركت و سكون و تضاد بين حركات و تقابلشان را نيز بررسي كرده است. | اغراضى كه اين مقاله بدانها مىپردازد، موضوع فصل اول مقاله بوده و در مقالهى دوم، وحدت و كثرت حركت بررسي شده است. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] واحد بودن حركت را از جهات مختلفي ثابت كرده است؛ طبيعتاً شبهاتى در مورد واحد بودن حركت، مطرح مىشود كه مؤلف به پاسخ مهمترين آنها پرداخته و تقابل حركت و سكون و تضاد بين حركات و تقابلشان را نيز بررسي كرده است. | ||
اتصال حركات به همديگر به طورى كه سكونى بينشان فاصله نشود، از ديگر موضوعات مورد بحث در اين مقاله است. حيّز داشتن اجسام، آن هم حيّزى واحد و طبيعي، حركت بالعرض و حركت قسريه و... از ديگر مباحث مقاله چهارم است كه در بعضى موارد، بو على مسير ارسطو را پيموده و به نوعي شارح آراى مهم و قابل توجه وى مىباشد، اما در پارهاى موارد نيز همچون حركت قسريه به مخالفت با ارسطو برخاسته و به نظريهاى غير از نظر او رسيده است. | اتصال حركات به همديگر به طورى كه سكونى بينشان فاصله نشود، از ديگر موضوعات مورد بحث در اين مقاله است. حيّز داشتن اجسام، آن هم حيّزى واحد و طبيعي، حركت بالعرض و حركت قسريه و... از ديگر مباحث مقاله چهارم است كه در بعضى موارد، بو على مسير ارسطو را پيموده و به نوعي شارح آراى مهم و قابل توجه وى مىباشد، اما در پارهاى موارد نيز همچون حركت قسريه به مخالفت با ارسطو برخاسته و به نظريهاى غير از نظر او رسيده است. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
نوعي خاك در شط جيحون كه مردم با آن سرشان را مىشستند، از آن قبيل مىباشد كه بعد از بيست و سه سال، مؤلف خود شاهد تبديل شدنش به سنگ بوده است. اينكه ابرها چگونه به وجود مىآيند و همينطور چشمهها، در فصل بعدى مورد بررسي قرار گرفته است. | نوعي خاك در شط جيحون كه مردم با آن سرشان را مىشستند، از آن قبيل مىباشد كه بعد از بيست و سه سال، مؤلف خود شاهد تبديل شدنش به سنگ بوده است. اينكه ابرها چگونه به وجود مىآيند و همينطور چشمهها، در فصل بعدى مورد بررسي قرار گرفته است. | ||
منابع آبها، موضوع فصل ديگرى است كه بو على بعد از آن به علل و عوامل زلزلهها پرداخته است. وى حركتى را كه عارض جزيى از اجزاى زمين مىشود و آن باعث بروز حركت در لايههاى رويى زمين مىگردد، عامل زلزله شمرده است. بخارهاى جمع شده در درون زمين، عامل ديگرى براى زلزله قلمداد شده كه به عقيدهى ابن سينا اگر در مناطق زلزلهخيز شكافي در زمين ايجاد شود، آثار آن بخارات مشهود خواهد بود. | منابع آبها، موضوع فصل ديگرى است كه بو على بعد از آن به علل و عوامل زلزلهها پرداخته است. وى حركتى را كه عارض جزيى از اجزاى زمين مىشود و آن باعث بروز حركت در لايههاى رويى زمين مىگردد، عامل زلزله شمرده است. بخارهاى جمع شده در درون زمين، عامل ديگرى براى زلزله قلمداد شده كه به عقيدهى [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] اگر در مناطق زلزلهخيز شكافي در زمين ايجاد شود، آثار آن بخارات مشهود خواهد بود. | ||
تكوين معدنيات، عنوان فصل ديگرى است كه در آن به قول خود از احوال جواهر معدنيه صحبت كرده است. شيخ الرئيس اجسام معدنيه را بر چهار قسم مىداند كه عبارتند از: سنگها، گوگردها، نمكها و ذائبها كه بعضى سخيف و ضعيف الجوهر و بعضى ديگر قوى الجوهر مىباشند. وى در اين بخش مواد مركبهى آنها را بيان نموده و اشارهاى كوتاه نيز به مدعيات كيمياگران دارد. | تكوين معدنيات، عنوان فصل ديگرى است كه در آن به قول خود از احوال جواهر معدنيه صحبت كرده است. شيخ الرئيس اجسام معدنيه را بر چهار قسم مىداند كه عبارتند از: سنگها، گوگردها، نمكها و ذائبها كه بعضى سخيف و ضعيف الجوهر و بعضى ديگر قوى الجوهر مىباشند. وى در اين بخش مواد مركبهى آنها را بيان نموده و اشارهاى كوتاه نيز به مدعيات كيمياگران دارد. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۳: | ||
در فصل دوم، در باره رنگينكمان و اينكه چگونه و در كجاها به وجود مىآيد، بحث مىنمايد. چگونگى به وجود آمدن بادها و انواع آنها و تأثيرشان و همينطور بحث از صاعقه و رعد و برق و شهابسنگها، موضوع فصول ديگر اين مقاله است. | در فصل دوم، در باره رنگينكمان و اينكه چگونه و در كجاها به وجود مىآيد، بحث مىنمايد. چگونگى به وجود آمدن بادها و انواع آنها و تأثيرشان و همينطور بحث از صاعقه و رعد و برق و شهابسنگها، موضوع فصول ديگر اين مقاله است. | ||
ابن سينا در آخرين فصل اين فن، بحثى را نيز راجع به طوفانها ارائه مىكند و مىگويد: غلبهى يكى از عناصر اربعه بر باد، باعث به وجود آمدن طوفان مىگردد. اوضاع كواكب نيز در مرحلهى بعدى و در غلبهى يكى از عناصر اربعه بر سايرين بىتأثير نبوده و باعث وقوع طوفان مىگردد. در اين قسمت نيز ابن سينا مخالفتهايى با مشائين دارد كه حاكى از آزادانديشى و بلندنظرى وى مىباشد، زيرا در مباحث علمى تأثيرپذير از هيچ مشرب خاصي نبوده و همواره به دنبال يافتههاى عالمانه و مستدل بوده است. فن ششم، در بارهى نفس است. اين فن مشتمل بر پنج مقاله مىباشد و مقالهى اول داراى پنج فصل است كه فصل اول آن، در اثبات و تعريف نفس است. در فصل بعدى نظريات قدما را در بارهى نفس و جوهر آن بيان كرده و در پى نقض آنها مىباشد. | [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در آخرين فصل اين فن، بحثى را نيز راجع به طوفانها ارائه مىكند و مىگويد: غلبهى يكى از عناصر اربعه بر باد، باعث به وجود آمدن طوفان مىگردد. اوضاع كواكب نيز در مرحلهى بعدى و در غلبهى يكى از عناصر اربعه بر سايرين بىتأثير نبوده و باعث وقوع طوفان مىگردد. در اين قسمت نيز [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] مخالفتهايى با مشائين دارد كه حاكى از آزادانديشى و بلندنظرى وى مىباشد، زيرا در مباحث علمى تأثيرپذير از هيچ مشرب خاصي نبوده و همواره به دنبال يافتههاى عالمانه و مستدل بوده است. فن ششم، در بارهى نفس است. اين فن مشتمل بر پنج مقاله مىباشد و مقالهى اول داراى پنج فصل است كه فصل اول آن، در اثبات و تعريف نفس است. در فصل بعدى نظريات قدما را در بارهى نفس و جوهر آن بيان كرده و در پى نقض آنها مىباشد. | ||
بو على سومين فصل اين مقاله را به داخل بودن نفس تحت مقولهى جوهر اختصاص داده است. او مىگويد: ثابت كرديم كه نفس، جسم نمىباشد... منشأ اختلاف افاعيل نفس كه همان اختلاف قواى نفس مىباشد، در فصل بعدى مورد بررسي واقع مىگردد. در فصل پنجم نيز تقسيمات قواى نفس مطرح است؛ براى مثال قواى نفسانى را در يك تقسيم به سه دسته تقسيم مىكند كه عبارتند از: 1- نفس نباتيه كه كارش تولد، رشد و تغذيه مىباشد. 2- نفس حيوانيه كه كارش درك جزئيات و تحرك بالاراده مىباشد. 3- نفس انسانى كه داراى دو قوه عامله و عالمه است. | بو على سومين فصل اين مقاله را به داخل بودن نفس تحت مقولهى جوهر اختصاص داده است. او مىگويد: ثابت كرديم كه نفس، جسم نمىباشد... منشأ اختلاف افاعيل نفس كه همان اختلاف قواى نفس مىباشد، در فصل بعدى مورد بررسي واقع مىگردد. در فصل پنجم نيز تقسيمات قواى نفس مطرح است؛ براى مثال قواى نفسانى را در يك تقسيم به سه دسته تقسيم مىكند كه عبارتند از: 1- نفس نباتيه كه كارش تولد، رشد و تغذيه مىباشد. 2- نفس حيوانيه كه كارش درك جزئيات و تحرك بالاراده مىباشد. 3- نفس انسانى كه داراى دو قوه عامله و عالمه است. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
شيخ الرئيس، در سومين مقالهى اين فن كه هشت فعل دارد، در بارهى نور و شعاع آن و همينطور رنگ و منشأ آن و اينكه آيا نور جسم است يا نه و بررسي آراى مختلف در اين زمينه و همينطور بررسي آراى گوناگون در مورد ديدن و علل آن و مطالبى چند در حواشى مبحث رؤيت صحبت مىكند. | شيخ الرئيس، در سومين مقالهى اين فن كه هشت فعل دارد، در بارهى نور و شعاع آن و همينطور رنگ و منشأ آن و اينكه آيا نور جسم است يا نه و بررسي آراى مختلف در اين زمينه و همينطور بررسي آراى گوناگون در مورد ديدن و علل آن و مطالبى چند در حواشى مبحث رؤيت صحبت مىكند. | ||
مقالهى چهارم مبحث نفس كه چهار فصل دارد در بارهى حواس باطنهى حيوان و افعال قواى مصوره و مفكره و افعال قواى متذكره روحيه و اينكه هر يك از اين قوا داراى آلاتى جسمانى هستند و بحثى در بارهى نبوت، مىباشد. ابن سينا در بارهى وهم مىگويد: وهم حاكم اكبر در حيوانات است كه به صورت انبعاث تخيّلى حكم مىكند؛ مثالى كه بو على در تمام آثار خود براى اين قوه مىزند، درك شيرينى عسل است كه از ديدن رنگ و ظاهر آن، به مخيّلهى انسان خطور مىكند. | مقالهى چهارم مبحث نفس كه چهار فصل دارد در بارهى حواس باطنهى حيوان و افعال قواى مصوره و مفكره و افعال قواى متذكره روحيه و اينكه هر يك از اين قوا داراى آلاتى جسمانى هستند و بحثى در بارهى نبوت، مىباشد. [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] در بارهى وهم مىگويد: وهم حاكم اكبر در حيوانات است كه به صورت انبعاث تخيّلى حكم مىكند؛ مثالى كه بو على در تمام آثار خود براى اين قوه مىزند، درك شيرينى عسل است كه از ديدن رنگ و ظاهر آن، به مخيّلهى انسان خطور مىكند. | ||
او در بارهى قوهى محركه كه هر حيوانى بعد از درك چيزى و احساس نياز به آن، به سويش حركت مىكند، توضيح داده و نبوت را نيز بخشى از آن مىداند. شهوت و غضب كه اولى براى جلب منافع، اعم از خوردن براى ادامه حيات، جماع براى ادامه نسل و... و دومى براى دفع مفسده، مانند دورى از خطرات و دشمنان و... مىباشد، دو نيروى محركه نفس مىباشند كه براى انجام وظايف خود، ديگر نيروهاى جسم را در اختيار دارند. | او در بارهى قوهى محركه كه هر حيوانى بعد از درك چيزى و احساس نياز به آن، به سويش حركت مىكند، توضيح داده و نبوت را نيز بخشى از آن مىداند. شهوت و غضب كه اولى براى جلب منافع، اعم از خوردن براى ادامه حيات، جماع براى ادامه نسل و... و دومى براى دفع مفسده، مانند دورى از خطرات و دشمنان و... مىباشد، دو نيروى محركه نفس مىباشند كه براى انجام وظايف خود، ديگر نيروهاى جسم را در اختيار دارند. |
ویرایش