۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar54.jpg | عنوان = مولانا و حکایات نبوی | عنوانهای...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
}} | }} | ||
''' مولانا و حکایات نبوی''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که حکایات مربوط به | ''' مولانا و حکایات نبوی''' نوشتهی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] کتابی است که حکایات مربوط به پیامبر اسلام (ص) را از متن کتاب [[مثنوی معنوی]] استخراج و مرتّب کرده است تا خواننده از منظر [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]]] و [[مثنوی]] بتواند نگاهی به پیامبر اسلام (ص) داشته باشد. مسلّماً هر عارفی عاشق پیامبر است و به هر نوعی که شده ارادت خود را به آن حضرت نشان میدهد و در اینجا این [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] است که علاقه و عشق و ارادت خود را در قالب حکایات وسیع به آن حضرت نشان میدهد. چنانکه از متن [[مثنوی]] بر میآید [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] سیر و سلوک عرفانی را در همان مداری میبیند که انبیاء الهی به ویژه شخص پیامبر اسلام (ص) رفته است. این راه است که صراط مستقیم هدایت است و بیرون از این گمراهیِ آشکار است. | ||
تمام آثار [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] سرشار از عرض ادب و ارادت به ساحت نورانی و مقدّس رسول خداست و دور نیست که بگوییم تمام فلسفهی عرفانی مولانا حول همین محور میچرخد و بیرون از این را عرفان نمیداند. وفور حکایاتی که در کتاب [[مثنوی]] و احیاناً در [[دیوان کبیر]] در بارهی شخص پیامبر وجود دارد به قدری هست که بتوان فهمید تمام ذهن و ضمیر [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را پر کرده است. در اینجا نیز با کتابی مواجه هستیم که یک مولوی شناس شهیر آنچه از پیامبر در مثنوی وجود دارد را برای خوانندهی مشتاق استخراج و کتابی مستقل ساخته تا هم گرایندگان به مولانا بدانند که بدون ارادت به پیامبر راه را خطا رفتهاند و هم برای مشتاقان آن ذات نورانی که حکایات منظوم حضرت را از زبان یک عارف بشنوند و بخوانند. | تمام آثار [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] سرشار از عرض ادب و ارادت به ساحت نورانی و مقدّس رسول خداست و دور نیست که بگوییم تمام فلسفهی عرفانی مولانا حول همین محور میچرخد و بیرون از این را عرفان نمیداند. وفور حکایاتی که در کتاب [[مثنوی]] و احیاناً در [[دیوان کبیر]] در بارهی شخص پیامبر وجود دارد به قدری هست که بتوان فهمید تمام ذهن و ضمیر [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را پر کرده است. در اینجا نیز با کتابی مواجه هستیم که یک مولوی شناس شهیر آنچه از پیامبر در مثنوی وجود دارد را برای خوانندهی مشتاق استخراج و کتابی مستقل ساخته تا هم گرایندگان به مولانا بدانند که بدون ارادت به پیامبر راه را خطا رفتهاند و هم برای مشتاقان آن ذات نورانی که حکایات منظوم حضرت را از زبان یک عارف بشنوند و بخوانند. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
{{ب|''ندیدم نغمهای خوشتر ز لولاک''|2=''وزان پس نغمهای چون ماعرفناک''<ref>مقدّمه، ص 11</ref>}} | {{ب|''ندیدم نغمهای خوشتر ز لولاک''|2=''وزان پس نغمهای چون ماعرفناک''<ref>مقدّمه، ص 11</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
مولانا و حکایات نبوی، کتابی است که صرفاً به حکایات پیامبر اسلام از منظر مولانا در کتاب مثنوی میپردازد. استخراج و تنظیم دقیق آن در این موضوعِ خاص کاری ارزشمند است که به این شکل و با استقلال کامل بدون سابقه بوده و ابتکاری است که توجّه را به نویسنده جلب میکند، خاصّه با توضیحات و اشاراتی که در پاورقی هر صفحه وجود دارد نشان از آن است که کتاب تنها یک روایت و یا گزارش و استخراج ساده نیست، بلکه کاری علمیو تخصّصی است که قهراً از هر کسی بر نمیآمده، زیرا برای این کار اشرافی بر متن مثنوی لازم است تا چنین امری حاصل شود و نویسنده که خود از مولوی شناسان مسلّم و مثنوی پژوهان شهیر این روزگاراست که تصحیح نوینی از [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]] نیز از او در دست است بانضمام کار درخشان و ماندگاری که در احادیث مثنوی تحت عنوان [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از خود بجا گذاشته نشان میدهد که کتاب | مولانا و حکایات نبوی، کتابی است که صرفاً به حکایات پیامبر اسلام از منظر مولانا در کتاب مثنوی میپردازد. استخراج و تنظیم دقیق آن در این موضوعِ خاص کاری ارزشمند است که به این شکل و با استقلال کامل بدون سابقه بوده و ابتکاری است که توجّه را به نویسنده جلب میکند، خاصّه با توضیحات و اشاراتی که در پاورقی هر صفحه وجود دارد نشان از آن است که کتاب تنها یک روایت و یا گزارش و استخراج ساده نیست، بلکه کاری علمیو تخصّصی است که قهراً از هر کسی بر نمیآمده، زیرا برای این کار اشرافی بر متن مثنوی لازم است تا چنین امری حاصل شود و نویسنده که خود از مولوی شناسان مسلّم و مثنوی پژوهان شهیر این روزگاراست که تصحیح نوینی از [[مثنوی معنوی (مصحح محمدی)]] نیز از او در دست است بانضمام کار درخشان و ماندگاری که در احادیث مثنوی تحت عنوان [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از خود بجا گذاشته نشان میدهد که کتاب مولانا و حکایات نبوی نیز اثری است عالمانه و دقیق که با پشتوانهای عالی و معرفت شناسانه حاصل شده است. ضمن این که دو کار ارزشمند دیگر نویسنده که این اثر را کامل میکند نیز نباید مورد غفلت قرار بگیرد، یکی [[آیات مثنوی معنوی]] و یکی هم [[مصحف خاموشان]] که هر دو تسلّط این استاد مولوی شناس را هم به آثار [[مولانا]] نشان میدهد و هم به [[قرآن کریم]]. و از آنجا که حکایات نبوی برخی در قرآن است و برخی در دل احادیث و تاریخ، کسی که به جمع و تدوین چنین کاری اهتمام میکند بدون تجربه و تخصّص در ادبیات، قرآن شناسی، علم الحدیث، تاریخ اسلام و پیامبر، و نیز آشنایی کامل با [[مولوی]] و کتاب [[مثنوی]] ممکن و میسّر نیست. این است که این کتاب را در عین سادگی بسیار علمیو کارشناسانه نشان میدهد. | ||
از آدرس ذیل ابیات که حکایات نبوی است چنین بر میآید که تمام شش دفتر مثنوی مورد توجّه بوده و گزینشی در کار نبوده است. تتبّعی کامل در تمام داستانهای پیامبر از آغاز دفتر نخست تا انتهای دفتر ششم در دستور کار قرار گرفته است، این است که چیزی از این بابت فراموش نشده و جای خالی ندارد. تمام حکایات به ترتیب دفترهای ششگانه استخراج و آنچه که باید تقریر شده است. در واقع این کتاب بخش مستقلی از مثنوی است که هیچ حاشیهای ندارد و منحصراً به شخص پیامبر اختصاص دارد و حکایات او را بازگو میکند. آنچه که مسلّم است مولانا و نویسنده هر دو اعتقادات خود را در این کار به نمایش گذاشتهاند، مولانا به نوعی و نویسنده نیز به نوعی دیگر. در این زمان که اغلب از مولانا رقص و سماع و عشقی نفسانی را جستجو میکنند استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] شاید تنها کسی است که با دیانت و تدیّن مولانا کار دارد، از این است که [[مولانا]] را با وفور آیاتی که در ذهن و ضمیر دارد و نشانه های آن را در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] قرار داده و یا علاقهای که به اخبار و احادیث و سنّت نبوی دارد که [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] را از آن سرشار کرده است مورد شناسائی قرار میدهد و همین گونه نیز او را به دیگران میشناساند و چنین بیان میکند که اگر [[مولانا]] را از | از آدرس ذیل ابیات که حکایات نبوی است چنین بر میآید که تمام شش دفتر مثنوی مورد توجّه بوده و گزینشی در کار نبوده است. تتبّعی کامل در تمام داستانهای پیامبر از آغاز دفتر نخست تا انتهای دفتر ششم در دستور کار قرار گرفته است، این است که چیزی از این بابت فراموش نشده و جای خالی ندارد. تمام حکایات به ترتیب دفترهای ششگانه استخراج و آنچه که باید تقریر شده است. در واقع این کتاب بخش مستقلی از مثنوی است که هیچ حاشیهای ندارد و منحصراً به شخص پیامبر اختصاص دارد و حکایات او را بازگو میکند. آنچه که مسلّم است مولانا و نویسنده هر دو اعتقادات خود را در این کار به نمایش گذاشتهاند، مولانا به نوعی و نویسنده نیز به نوعی دیگر. در این زمان که اغلب از مولانا رقص و سماع و عشقی نفسانی را جستجو میکنند استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] شاید تنها کسی است که با دیانت و تدیّن مولانا کار دارد، از این است که [[مولانا]] را با وفور آیاتی که در ذهن و ضمیر دارد و نشانه های آن را در [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] قرار داده و یا علاقهای که به اخبار و احادیث و سنّت نبوی دارد که [[مثنوی]] و [[دیوان کبیر]] را از آن سرشار کرده است مورد شناسائی قرار میدهد و همین گونه نیز او را به دیگران میشناساند و چنین بیان میکند که اگر [[مولانا]] را از قرآن و سنّت نبوی و پیامبر خدا جدا کنیم او میتواند هر کسی باشد غیر از مولانای واقعی. | ||
نویسنده در مقدّمه مینویسد: رسول خاتم، برترِ اولاد آدم، نور زمین و سماء، آخرین فرستادهی خدا، حبیب و محبوب خدا، حضرت | نویسنده در مقدّمه مینویسد: رسول خاتم، برترِ اولاد آدم، نور زمین و سماء، آخرین فرستادهی خدا، حبیب و محبوب خدا، حضرت محمّد مصطفی(ص) در نظر حکیمان و عارفان و دیگر ارباب معرفت، انسانی ویژه و خاص است که در جهان خلقت کسی همتا و همپای او نبوده، نیست و نخواهد بود. بر طبق قاعدهی اهل معرفت، جهان هستی محض خاطر ارزشمند او پدیدار گشته و هستی در واقع طفیل وجود اوست. سعادت هر فرد نیز در گرو ارادت اوست. حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک» نیز نشـانهای از این اعتقاد ژرف و عمیق عارفانه است. | ||
و نیز مقدّمهی کتاب با تمام اختصار بسیار پربار و معنوی است و به بهترین وجه ممکن از پیامبر از منظر عارفان سخن گفته است. از قول مناقب العارفین آورده است که مولانا چون آواز اذان مؤذّن به گوش مبارکش رسیدی به عظمتی تمام بر سر زانوها قیام نمودی و گفتی: «نامت بمانا تا ابد ای جان ما روشن به تو»<ref>مناقف العارفین، ج1، ص 197</ref>. این ارادت و عشق به نام پیامبر و وجود او چیزی است که تمام فکر و اثر مولانا را پر کرده است. در نظر او در همین مقدّمه با آمدن ظهور و بعثت پیامبر اسلام دیگر کسی نباید برای اخبار الهی رو به آسمان کند که آسمان با تمام عظمتش برترین نمایندهی خود را در زمین مقرّر داشته است، تفسیر او از رجم شیاطین در خصوص استراق سمع از این بابت است چنان که بیان داشته است: | و نیز مقدّمهی کتاب با تمام اختصار بسیار پربار و معنوی است و به بهترین وجه ممکن از پیامبر از منظر عارفان سخن گفته است. از قول مناقب العارفین آورده است که مولانا چون آواز اذان مؤذّن به گوش مبارکش رسیدی به عظمتی تمام بر سر زانوها قیام نمودی و گفتی: «نامت بمانا تا ابد ای جان ما روشن به تو»<ref>مناقف العارفین، ج1، ص 197</ref>. این ارادت و عشق به نام پیامبر و وجود او چیزی است که تمام فکر و اثر مولانا را پر کرده است. در نظر او در همین مقدّمه با آمدن ظهور و بعثت پیامبر اسلام دیگر کسی نباید برای اخبار الهی رو به آسمان کند که آسمان با تمام عظمتش برترین نمایندهی خود را در زمین مقرّر داشته است، تفسیر او از رجم شیاطین در خصوص استراق سمع از این بابت است چنان که بیان داشته است: | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
در جای دیگر تمام عالم را چونان مس در نظر میگیرد و وجود پیامبر را کیمیا قلمداد میکند که برای طلا و ارزنده شدن بدون او عملاً امری محال است، این است که او برای هر کمالی لازم است و برای سعادت نیز جز از طریق او راهی نیست. | در جای دیگر تمام عالم را چونان مس در نظر میگیرد و وجود پیامبر را کیمیا قلمداد میکند که برای طلا و ارزنده شدن بدون او عملاً امری محال است، این است که او برای هر کمالی لازم است و برای سعادت نیز جز از طریق او راهی نیست. | ||
در کتاب | در کتاب مولانا و حکایات نبوی تقریباً تمام زندگی پیامبر روایت شده است. از دوران شیرخوارگی و کودکی تا رحلت جانسوز وی که عالم را در سوگ نشاند. نام او در زمین و آسمان، در قرآن و دیگر کتب سماوی، رشد و بالندگی او، اخلاق و رفتار او، رسالت او، منش و شخصیّت او، تعاملات او، تبلیغات او، وحی و الهامات او، قرآن او، یاران او، دوستان و دشمنان او، معجزات او و هر چیز دیگری که در قرآن یا در احادیث و تاریخ نقل شده در این حکایات جمع شده است و لذا اثری است ارزنده و اثربخش و برای خوانندهای که به مولانا ربط پیدا میکند نیز راهی است برای بهتر شناختن او، چه راه مولانا همان راهی است که پیامبران الهی رفتهاند و ارادت تام او به شخص شخیص پیامبر است و چنانچه کسی با باورهای مولانا راه خود را بخواهد بپیماید باید ارادت تام او را به رسول خدا ببیند و خود نیز به آن جان جانان ارادت و عشق بورزد که هم راه کمال را یافته باشد و هم به مولانا احترام گذاشته باشد. | ||
ویرایش