۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وابستهها== ' به '==وابستهها== {{وابستهها}} ') |
جز (جایگزینی متن - 'منشيکاشاني، حسينعلي' به 'منشی کاشانی، حسینعلی') |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
[[سميعي، کیوان]] (مقدمه نويس) | [[سميعي، کیوان]] (مقدمه نويس) | ||
[[ | [[منشی کاشانی، حسینعلی]] (نویسنده) | ||
| زبان = فارسي | | زبان = فارسي | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان حسینعلی منشی کاشانی'''، حاوی غزلیات و برخی مراثی و اشعار متفرقه و چند قطعه از [[ | '''دیوان حسینعلی منشی کاشانی'''، حاوی غزلیات و برخی مراثی و اشعار متفرقه و چند قطعه از [[منشی کاشانی، حسینعلی|حسینعلی منشی کاشانی]] به زبان فارسی است که به همت [[سميعي، کیوان|کیوان سمیعی]] و ناصر گلشن در قالب یک جلد کتاب به چاپ رسیده است. کیوان سمیعی بر این دیوان مقدمهای نگاشته است. برخی از اشعار منشی در این دیوان از قلم افتاده که سمیعی، ابراز امیدواری کرده: ناشر، بعدها آنها را هم تدارک کند. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
حدود سهچهارم اشعار کتاب، غزلیاتی است از منشی، پس از غزلیاتش، مراثی و اشعار متفرقه از او ذکر شده است و پس از آن چند قطعه. | حدود سهچهارم اشعار کتاب، غزلیاتی است از منشی، پس از غزلیاتش، مراثی و اشعار متفرقه از او ذکر شده است و پس از آن چند قطعه. | ||
[[ | [[منشی کاشانی، حسینعلی|حسینعلی منشی]] در شاعری، به سبک سلمان ساوجی - شاعر مشهور قرن هشتم هجری - علاقه داشت؛ دیوان او را زیاد خوانده بود و کوشش میکرد ممدوحین و هرکسی را که سلمان بهمناسبتی از او نام برده، بشناسد. او سعی میکرد هر کتاب و نوشتهای را که میشنید مطلبی درباره سلمان دارد، به دست آورد و مطالعه کند. | ||
بااینکه منشی بیشتر، راغب به گفتن غزل بود، گهگاه، قصیده هم بهمناسبتی میگفت و از قصاید جالب او یکی آن است که در وداع کاشان هنگام سفر به سال 1348ش، گفته است. در آن از مناظر زیبا و مفاخر شهر خود یاد کرده، از علما، شاعران، نقاشان، صنعتگران، قالیبافان و ورزشکاران سخن به میان آورده و نام بعضی را برده و چون به بافندگان رسیده است، اسامی پارچههایی را ذکر کرده که در آن شهر بافته میشده؛ مانند: زربفت، تافته، ختایی، مشجر، خاقانی، خارا، مخمل، قصب، دارایی. فرهنگیان کاشان از منشی، با لقب «پدر فرهنگ کاشان» یاد میکردند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص7</ref>. | بااینکه منشی بیشتر، راغب به گفتن غزل بود، گهگاه، قصیده هم بهمناسبتی میگفت و از قصاید جالب او یکی آن است که در وداع کاشان هنگام سفر به سال 1348ش، گفته است. در آن از مناظر زیبا و مفاخر شهر خود یاد کرده، از علما، شاعران، نقاشان، صنعتگران، قالیبافان و ورزشکاران سخن به میان آورده و نام بعضی را برده و چون به بافندگان رسیده است، اسامی پارچههایی را ذکر کرده که در آن شهر بافته میشده؛ مانند: زربفت، تافته، ختایی، مشجر، خاقانی، خارا، مخمل، قصب، دارایی. فرهنگیان کاشان از منشی، با لقب «پدر فرهنگ کاشان» یاد میکردند<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص7</ref>. |
ویرایش