پرش به محتوا

نرد عشق: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر = NURkar50.jpg | عنوان = نرد عشق | عنوان‌های دیگر = چهارپا...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
}}  
}}  


'''نرد عشق''' سروده‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است. کتابی است با 300 رباعی که در وصف عشق سروده است. عشق گوهری ارزشمند است که ذات هستی با آن عجین و آشناست. در این بین عارفان در معرفت عشق سهمی‌بیش از دیگران دارند و در معرّفی آن نیز بیش از دیگران همّت گماشته‌اند. کافی است به دیوان پر شور عارفان سری بزنیم تا شور عشق را از دل غزلیاتشان گویا و پویا ببینیم. بزرگانی چون: [[حکیم سنایی]]، [[عطار نیشابوری]]، [[مولانا]]، [[سعدی]]، [[عراقی]]، [[حافظ]]، [[وحشی بافقی]] و دیگران در این راستا سهمی‌به سزا دارند و دیوانهای فاخرشان سرشار از مضامین عاشفانه است. امّا در این زمان آنهم در قالب رباعی و در یک مجموعه‌ی منسجم از عشق سخن گفتن کاری است که کمتر صورت گرفته است و برای آنان که در این ژانر این مقوله را دنبال می‌کنند این اثر شاید نخستین کار محسوب شود.
'''نرد عشق''' سروده‌ی استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است. کتابی است با 300 رباعی که در وصف عشق سروده است. عشق گوهری ارزشمند است که ذات هستی با آن عجین و آشناست. در این بین عارفان در معرفت عشق سهمی‌بیش از دیگران دارند و در معرّفی آن نیز بیش از دیگران همّت گماشته‌اند. کافی است به دیوان پر شور عارفان سری بزنیم تا شور عشق را از دل غزلیاتشان گویا و پویا ببینیم. بزرگانی چون: [[حکیم سنایی]]، [[عطار نیشابوری]]، [[مولانا]]، [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]]، [[عراقی، ابراهیم بن بزرگمهر|عراقی]]، [[حافظ]]، [[وحشی بافقی]] و دیگران در این راستا سهمی‌به سزا دارند و دیوانهای فاخرشان سرشار از مضامین عاشفانه است. امّا در این زمان آنهم در قالب رباعی و در یک مجموعه‌ی منسجم از عشق سخن گفتن کاری است که کمتر صورت گرفته است و برای آنان که در این ژانر این مقوله را دنبال می‌کنند این اثر شاید نخستین کار محسوب شود.


از استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از دیرباز تا کنون مجموعه‌های دیگر از شعر و ادب نوشته و منتشر شده است، در قالب مثنوی کتاب [[خم گلرنگ]] در سال 1373 به انتشار رسیده است و در این سالهای اخیر نیز کتابهایی صرفاً در قالب رباعی با نامهای [[میر بهار]]، [[نقطه‌ی آغاز]]، [[شهر بهشت]]، [[رباعی ایّام، ایّام رباعی]]، [[تازیانه‌های رباعی]]، [[دنیای شما]] و اینک [[نرد عشق]] که اختصاصاً به معنا و مفهوم عشق پرداخته است و کم و کیف آن را در ان قالب دنبال می‌کند. و این نیز مسلّم است که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در پژوهش عشق لا اقل در این سده بیشترین سهم را با آثار عرفانی ـ فلسفی خود داشته است، چنانکه نخستین کتابی که بعد از انقلاب به طور مستقل و پژوهشی در خصوص عشق به انتشار رسید کتاب ارزنده‌ی [[عشق، عاشق، معشوق]] بود و بعد از آن کتابهای [[جدال تاریخی عقل و عشق]]، [[چشمه‌ی بقا]] و [[صدای سخن عشق]] که تا کنون کسی بیشتر و بهتر از آن کاری را که در عرفان باشد ارائه نداده است.
از استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از دیرباز تا کنون مجموعه‌های دیگر از شعر و ادب نوشته و منتشر شده است، در قالب مثنوی کتاب [[خم گلرنگ]] در سال 1373 به انتشار رسیده است و در این سالهای اخیر نیز کتابهایی صرفاً در قالب رباعی با نامهای [[میر بهار]]، [[نقطه‌ی آغاز]]، [[شهر بهشت]]، [[رباعی ایّام، ایّام رباعی]]، [[تازیانه‌های رباعی]]، [[دنیای شما]] و اینک نرد عشق که اختصاصاً به معنا و مفهوم عشق پرداخته است و کم و کیف آن را در ان قالب دنبال می‌کند. و این نیز مسلّم است که استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در پژوهش عشق لا اقل در این سده بیشترین سهم را با آثار عرفانی ـ فلسفی خود داشته است، چنانکه نخستین کتابی که بعد از انقلاب به طور مستقل و پژوهشی در خصوص عشق به انتشار رسید کتاب ارزنده‌ی [[عشق، عاشق، معشوق]] بود و بعد از آن کتابهای [[جدال تاریخی عقل و عشق]]، [[چشمه‌ی بقا]] و [[صدای سخن عشق]] که تا کنون کسی بیشتر و بهتر از آن کاری را که در عرفان باشد ارائه نداده است.


آغاز مقدّمه‌ی این اثر با این رباعی آغاز و ترسیم شده است: {{شعر}}
آغاز مقدّمه‌ی این اثر با این رباعی آغاز و ترسیم شده است: {{شعر}}
خط ۵۰: خط ۵۰:
نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.
نویسنده در مقدّمه متذکّر می‌شود که عشق بر آمده از معرفت است و در این باره هر که معرفتش بیش باشد عشقش بشتر است و با این حساب هر که عاشقتر باشد باید عارفتر هم باشد. الگوی نویسنده اسوه‌ی جهان بشریت است، همان که خداوند وی را برای انسانها برگزیده و الگو قرار داده است، لذا از آنجا که او عارفترین فرد در جهان هستی است هم او عاشقترین فرد جهان نیز هست و دیگران باید عشق و معرفت را به او ناظر باشند و از آن طریق خود را به کمال برسانند<ref>مقدّمه، ص 7</ref>.


نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: [[محمّد (ص)]] و [[ابراهیم (ع)]] هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانـی را بـه تمـام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.
نویسنده در جای دیگر از همین مقدّمه مفهوم عشقی را که دنبال می‌کند و عاشقی را که توصیف می‌نماید این گونه معرّفی می‌کند: محمّد(ص) و ابراهیم(ع) هر دو الگوهای عاشقی هستند و درواقع تأسّی به هر پیغمبری که برگزیده‌ی خداست جایز و رواست. چه اگر ایشان ادب و آداب سلطانـی را بـه تمـام نمی‌شناختند و به جا نمی‌آوردند محال بود که از سوی او روانه و مأمور برای «انسان» شوند. این است که ایشان ارمغانی چون «عشق» را برای انسان آوردند، و در این راستا خود بهترین انسان بودند، و هر چه که در باره‌ی عشق باید گفته می‌شد را خود در خود به نمایش گذاشتند، بی اینکه قصد نمایش داشته باشند، چه ایشان «عشق» را زندگی کردند و از این بابت نسبت به دیگران تخصیصی تام و ویژه دارند. معرفتی که در ایشان بود، توأم با ادب و آدابی خاص که می‌دانستند و تعلیم می‌یافتند ایشان را هر لحظه بیشتر و بیشتر دلباخته و عاشق خداوند می‌کرد. همین نیز برای ایشان اعتباری معنوی و الهی می‌آورد و به ایشان اجازه داده می‌-شد که به سوی «انسان» بروند و انسان را با این گوهر فراموش شده آشنا سازند<ref>مقدّمه، صص 10</ref>.


به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:
به هر جهت در مقدّمه در عین کوتاه بودن به رسائیِ تمام مقصد و مقصود نویسنده توصیف و تعریف شده است و این چیزی است که در متنِ 300 رباعی نیز به خوبی قابل دیدن و پیگیری است. نویسنده در رباعی هفتم در توصیف آدمی‌وی را با عشق قرین می‌داند و شیرازه‌ی وجود آدم را عشق می‌داند و بر این است که در مقابل آدم، ابلیس است که از عشق هیچ نوع نصیبی ندارد، چنانکه می‌گوید:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش