خطی متعثرة علی طريق تجديد النحو العربي (الأخفش - الكوفيون): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۳: خط ۵۳:
لازم به توضيح است كه سعيد بن مسعده (متوفى 211 يا 214ق)، ملقب به اخفش، در خوارزم متولد شد و در بصره رشد و نمود كرد. وى از نحويون بصره و از شاگردان سيبويه در نحو بود. پس از آنكه على بن سليمان نحوى به اخفش معروف شد، او را اخفش اوسط و على بن سليمان را اخفش اصغر خواندند. چون از لحاظ سنى از سيبويه بزرگ‌تر بود، نه‌تنها از سيبويه، بلكه از محضر استادان سيبويه نيز استفاده كرد.
لازم به توضيح است كه سعيد بن مسعده (متوفى 211 يا 214ق)، ملقب به اخفش، در خوارزم متولد شد و در بصره رشد و نمود كرد. وى از نحويون بصره و از شاگردان سيبويه در نحو بود. پس از آنكه على بن سليمان نحوى به اخفش معروف شد، او را اخفش اوسط و على بن سليمان را اخفش اصغر خواندند. چون از لحاظ سنى از سيبويه بزرگ‌تر بود، نه‌تنها از سيبويه، بلكه از محضر استادان سيبويه نيز استفاده كرد.


نويسنده، باب اول كتاب را با اين عبارت آغاز مى‌كند كه در توان اخفش نبود كه اصول نحوى را با اصول ديگرى جايگزين كند؛ چراكه قواعد نظرى مكتب بصرى به دليل وجود «الكتاب» سيبويه تثبيت شده بود. در چنين اوضاعى تنها راه چاره تفريع زدن و استخراج فروع از آن اصول، به‌منزله ستون‌هايى در جهت ترميم و اصلاح بناى نحو بصرى، بود. بيشتر اين اجتهادات به‌منزله آجرهايى بود كه تنها بنا را سنگين نمود و هر دو لنگه دروازه را بر ورود آراء مختلف باز نمود (متن كتاب، ص 17). نويسنده سپس تعدادى از اجتهادات نحوى اخفش را در سه بخش مطرح مى‌كند: در بخش اول، آراء وى در باره بعضى صيغه‌ها مانند: ما تعجبيه، لات، إن و أىّ ذكر شده است. نويسنده تنها به ذكر ديدگاه اخفش بسنده نكرده است و نظرات وى را مورد نقد و بررسى نيز قرار داده است؛ به‌عنوان مثال اخفش «أىّ» را كه در اسلوب نداء «يا أيها الناس» منادا شناخته مى‌شود، اسم موصول مى‌داند. نويسنده بر اسم موصول بودن «أىّ» دو اشكال وارد كرده و آن را صحيح نمى‌داند. در آخر نيز ديدگاه اخفش را حمل بر «أىّ» ندائيه موصوله كرده است <ref>همان، ص 23 - 26</ref>. در دو بخش ديگر اين فصل نيز بخش ديگرى از آراء اخفش در باره عوامل و معمولات و قياس مورد بررسى قرار گرفته است.
نويسنده، باب اول كتاب را با اين عبارت آغاز مى‌كند كه در توان اخفش نبود كه اصول نحوى را با اصول ديگرى جايگزين كند؛ چراكه قواعد نظرى مكتب بصرى به دليل وجود «الكتاب» سيبويه تثبيت شده بود. در چنين اوضاعى تنها راه چاره تفريع زدن و استخراج فروع از آن اصول، به‌منزله ستون‌هايى در جهت ترميم و اصلاح بناى نحو بصرى، بود. بيشتر اين اجتهادات به‌منزله آجرهايى بود كه تنها بنا را سنگين نمود و هر دو لنگه دروازه را بر ورود آراء مختلف باز نمود <ref>متن كتاب، ص 17</ref>. نويسنده سپس تعدادى از اجتهادات نحوى اخفش را در سه بخش مطرح مى‌كند: در بخش اول، آراء وى در باره بعضى صيغه‌ها مانند: ما تعجبيه، لات، إن و أىّ ذكر شده است. نويسنده تنها به ذكر ديدگاه اخفش بسنده نكرده است و نظرات وى را مورد نقد و بررسى نيز قرار داده است؛ به‌عنوان مثال اخفش «أىّ» را كه در اسلوب نداء «يا أيها الناس» منادا شناخته مى‌شود، اسم موصول مى‌داند. نويسنده بر اسم موصول بودن «أىّ» دو اشكال وارد كرده و آن را صحيح نمى‌داند. در آخر نيز ديدگاه اخفش را حمل بر «أىّ» ندائيه موصوله كرده است <ref>همان، ص 23 - 26</ref>. در دو بخش ديگر اين فصل نيز بخش ديگرى از آراء اخفش در باره عوامل و معمولات و قياس مورد بررسى قرار گرفته است.


باب دوم كتاب نيز در ضمن سه فصل آمده است. نويسنده در مقدمه اين باب با ذكر اين نكته كه وى در صدد بيان اختلافات نحوى مكتب بصرى و كوفى نيست، به تعدادى از اين اختلافات اشاره كرده است. وى خاطرنشان مى‌كند كه هدف در اين كتاب، ذكر آراء جديد كوفيون است <ref>همان، ص 111</ref>. وى همچنين در ابتداى فصل اول، به تمايل شديد كوفيون بر استقلال كامل از نحو بصرى و عدم قدرت آنها بر اين كار اشاره كرده است. وى تأكيد مى‌كند كه بسيارى از آراء كوفيون در حقيقت نظريه جديدى در برابر اصل نظريه بصريون نيست، بلكه ديدگاهى بر فروع آن است؛ مثلاً بصريون معتقدند كه مبتدا به عامل معنوى «ابتدا» مرفوع مى‌شود و خبر به‌وسيله مبتدا مرفوع مى‌شود؛ چراكه خبر بر مبتدا بنا شده است. كوفيون، عامل معنوى را قبول نداشته و رفع مبتدا و خبر را به واسطه يكديگر مى‌دانند؛ چراكه هركدام ديگرى را طلب كرده و محتاج به آن است <ref>متن كتاب، ص 115</ref>.
باب دوم كتاب نيز در ضمن سه فصل آمده است. نويسنده در مقدمه اين باب با ذكر اين نكته كه وى در صدد بيان اختلافات نحوى مكتب بصرى و كوفى نيست، به تعدادى از اين اختلافات اشاره كرده است. وى خاطرنشان مى‌كند كه هدف در اين كتاب، ذكر آراء جديد كوفيون است <ref>همان، ص 111</ref>. وى همچنين در ابتداى فصل اول، به تمايل شديد كوفيون بر استقلال كامل از نحو بصرى و عدم قدرت آنها بر اين كار اشاره كرده است. وى تأكيد مى‌كند كه بسيارى از آراء كوفيون در حقيقت نظريه جديدى در برابر اصل نظريه بصريون نيست، بلكه ديدگاهى بر فروع آن است؛ مثلاً بصريون معتقدند كه مبتدا به عامل معنوى «ابتدا» مرفوع مى‌شود و خبر به‌وسيله مبتدا مرفوع مى‌شود؛ چراكه خبر بر مبتدا بنا شده است. كوفيون، عامل معنوى را قبول نداشته و رفع مبتدا و خبر را به واسطه يكديگر مى‌دانند؛ چراكه هركدام ديگرى را طلب كرده و محتاج به آن است <ref>متن كتاب، ص 115</ref>.
۵۳٬۳۲۷

ویرایش