۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
'''فوايد الفؤاد'''، يكى از مهمترين كتابهاى تصوف چِشتيه در باره عرفان عملى و راه و رسم سير و سلوك معنوى است كه از همان زمان تأليف، مقبول خاص و عام شده است. اين اثر را [[حسن دهلوی، حسن بن علی|اميرحسن علاء سجزى دهلوى]]، شاعر معروف پارسىگوى هند و مريد يكى از صوفيان مشهور آن سامان به نام خواجه نظامالدين اولياء، نوشته و در آن، سخنان پير و مُراد خود را گرد آورده است <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج 11، ص 833 - 834، مدخل چشتيه</ref>. | |||
در سوم شعبان سال 707ق / 28 ژانويه 1308م، شيخ نظامالدين در غياثپور، اميرحسن سجزى را ديد و اين روز مبدأ تدوين اين كتاب شد. با اين كتاب، ادب متصوفانه هند به مرحله جديدى گام نهاد و بسيار واقعگرا شد... «فوايد الفؤاد» در دوران چهار سلطان، از علاءالدين خلجى 695 - 715ق / 1296 - 1316م، تا زمان غياثالدين تغلق 720 - 725ق / 1320 - 1325م، فراهم آمده است. در سايه اطلاعات مندرج در اين كتاب، بسيارى از مطالب مربوط به تصوف اسلامى در هند روشن شده است <ref>فوايد الفؤاد، مقدمه، ص 20</ref>. | در سوم شعبان سال 707ق / 28 ژانويه 1308م، شيخ نظامالدين در غياثپور، اميرحسن سجزى را ديد و اين روز مبدأ تدوين اين كتاب شد. با اين كتاب، ادب متصوفانه هند به مرحله جديدى گام نهاد و بسيار واقعگرا شد... «فوايد الفؤاد» در دوران چهار سلطان، از علاءالدين خلجى 695 - 715ق / 1296 - 1316م، تا زمان غياثالدين تغلق 720 - 725ق / 1320 - 1325م، فراهم آمده است. در سايه اطلاعات مندرج در اين كتاب، بسيارى از مطالب مربوط به تصوف اسلامى در هند روشن شده است <ref>فوايد الفؤاد، مقدمه، ص 20</ref>. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
اين كتاب، پنج جلد دارد كه در يك مجلد گردآورى شده و در هر جلد گزارش تعدادى از مجالس خواجه نظامالدين اولياء آمده است. در اين اثر در مجموع تعداد 188 مجلس، ذكر شده است. از جلد اول تا سوم آن، در زمان سلطان علاءالدين فراهم شده است، ولى نامى از آن سلطان در اين كتاب نيامده است. مجلدات پنجگانه «فوائد الفؤاد» به ترتيب زير است: | اين كتاب، پنج جلد دارد كه در يك مجلد گردآورى شده و در هر جلد گزارش تعدادى از مجالس خواجه نظامالدين اولياء آمده است. در اين اثر در مجموع تعداد 188 مجلس، ذكر شده است. از جلد اول تا سوم آن، در زمان سلطان علاءالدين فراهم شده است، ولى نامى از آن سلطان در اين كتاب نيامده است. مجلدات پنجگانه «فوائد الفؤاد» به ترتيب زير است: | ||
#جلد اول، از 3 شعبان 703ق / 28 ژانويه 1308م، تا 29 ذىالحجه 709ق / 18 ژوئن 1309م، شامل سى و چهار مجلس؛ | |||
#جلد دوم، از 29 شوال 709ق / 11 آوريل 1310م، تا 13 شوال 712ق / 11 فوريه 1313م، شامل سى و هشت مجلس؛ | |||
#جلد سوم، از 27 ذىالقعده 712ق / 26 مارس 1313م، تا 21 ذىالحجه 713ق / 8 آوريل 1314م، شامل هفده مجلس؛ | |||
#جلد چهارم، از 24 محرم 714ق / 10 مه 1314م، تا 3 رجب 719ق / 23 اوت 1319م، شامل شصت و هفت مجلس؛ | |||
#جلد پنجم از 21 شعبان 719ق / 7 اكتبر 1319م، تا 20 شعبان 722ق / 3 سپتامبر 1322م، شامل سى و دو مجلس. | |||
كتاب تقريبا سه سال پيش از وفات نظامالدين اوليا به پايان رسيده است. از پنج هزار و چهار صد و هفتاد و پنج روز، معادل پانزده سال كه تدوين اين كتاب طول كشيده است، فقط يكصد و هشتاد و هشت مجلس؛ يعنى وقايع و مباحث 188 روز در اين كتاب ثبت شده است. اين نوشتهها را خود نظامالدين اولياء ديده و مطالعه و تأييد كرده است. گفتهاند كه مسوده «فوائد الفؤاد» در دو هزار صفحه بوده، نظامالدين در مطالعه خود سه چهارم آنها را كنار گذاشته است. «فوائد الفؤاد» موجود، قريب يك چهارم نوشتههاى اصلى اميرحسن است. اميرحسن، وصيت كرده بود كه بقيه يادداشتهاى او را در كنار قبرش به خاك بسپارند. اكنون در كنار مزار اميرحسن در دولتآباد، گور كوچكى هم قرار دارد كه در آن گور بقيه يادداشتهاى «فوائد الفؤاد» دفن شده است <ref>فوايد الفؤاد، مقدمه، ص 21</ref>. | كتاب تقريبا سه سال پيش از وفات نظامالدين اوليا به پايان رسيده است. از پنج هزار و چهار صد و هفتاد و پنج روز، معادل پانزده سال كه تدوين اين كتاب طول كشيده است، فقط يكصد و هشتاد و هشت مجلس؛ يعنى وقايع و مباحث 188 روز در اين كتاب ثبت شده است. اين نوشتهها را خود نظامالدين اولياء ديده و مطالعه و تأييد كرده است. گفتهاند كه مسوده «فوائد الفؤاد» در دو هزار صفحه بوده، نظامالدين در مطالعه خود سه چهارم آنها را كنار گذاشته است. «فوائد الفؤاد» موجود، قريب يك چهارم نوشتههاى اصلى اميرحسن است. اميرحسن، وصيت كرده بود كه بقيه يادداشتهاى او را در كنار قبرش به خاك بسپارند. اكنون در كنار مزار اميرحسن در دولتآباد، گور كوچكى هم قرار دارد كه در آن گور بقيه يادداشتهاى «فوائد الفؤاد» دفن شده است <ref>فوايد الفؤاد، مقدمه، ص 21</ref>. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۵: | ||
نكته دوم: اين كتاب، از نظر مطالعه نحوه تعليم و تربيت صوفيان و رفتار شيخ با خاصان و مريدان نيز بسيار مفيد است. انديشههاى عمده چشتيه كه در اين اثر بيان شده است را به ترتيب زير مىتوان خلاصه كرد: | نكته دوم: اين كتاب، از نظر مطالعه نحوه تعليم و تربيت صوفيان و رفتار شيخ با خاصان و مريدان نيز بسيار مفيد است. انديشههاى عمده چشتيه كه در اين اثر بيان شده است را به ترتيب زير مىتوان خلاصه كرد: | ||
#مقصد غايى مشايخ چشتيه، ايجاد محبت ذات بارى در دل انسانها بود. آنان اعتقاد داشتند كه كمال زندگى انسان آنگاه ميسر و فراهم مىشود كه انسان به رب وابستگى داشته باشد و به سنت الله احترام بگذارد. اگر كسى ذات حق را بهوسيله صفات او ادراك كند، خود را از همه قواى مادى مىتواند آزاد كند. انسان كه در حيات دنيوى خواستار رزق، صحت و عزت است، همه اينها را خداوند عطا مىكند. اصلاح شخصيت بدون محبت الهى ممكن نيست. | |||
#سلسله چشتيه به اخوت انسانى معتقد بودند و مىكوشيدند كه ارزشهاى اخلاقى و روحانى والايى را در دل همه انسانها ايجاد كنند، اعتماد استوارى داشتند كه «الخلق عيال الله». | |||
#مشايخ چشتيه، روح قرآن را بهعنوان انقلاب مذهبى مطرح كردند و گفتند كه نام ديگر مذهب، خدمت به خلق است. هر كوششى كه در راه رفاه انسان به عمل آيد، كوششى روحانى است. خواجه معينالدين چشتى مىگفت كه عبادت حقيقى «درماندگان را فرياد رسيدن و حاجت بيچارگان روا كردن و گرسنگان را سير گردانيدن» است. نظامالدين اوليا هم طاعت را به طاعت لازم و طاعت متعدى تقسيم كرده و مذهب را مترادف با خدمت به نوع بشر قرار داده است. | |||
#مشايخ چشت، معتقد بودند كه راهنمايى انسان بهسوى فلاح و دور كردن او از بدى و پديد آوردن ارزشهاى اخلاقى و روحانى در وجود انسانها نه تنها فرض است بلكه كار انبياست. سيد محمد گيسودراز مىگفت: «حق تعالى قادر است كه خلق را خود بدون واسطه نبى هدايت كند، اما سنت او، تعالى، بر اين جارى است كه نبى مبعوث شود بر هر قومى از ايشان تا دعوت كند ايشان را بدانچه فرمان او باشد. كذلك مشايخ هم به فرمان او دعوت خلق سوى او كنند». | |||
#مشايخ چشت، جنبه عملى نظريه وحدت وجود را رواج دادند. آنان مىگفتند اگر اين نظريه در جامعه انسانى اعمال شود، اتحاد اجتماعى پديد مىآيد. | |||
#مشايخ چشت، همواره بر اين اعتقاد پافشارى مىكردند كه با دربار و سياست بايد فاصله داشته باشند. | |||
#مشايخ چشت، اعتقاد داشتند كه رمز رستگارى و بهبود اجتماعى و فردى، در ترويج و توسعه نيازها نيست، بلكه زندگى صبورانه و توأم با قناعت، ضامن حقيقى سعادت انسانهاست. در حالت صبر و قناعت، انسان، ذات خالق كائنات را حاضر و ناظر مىبيند و آنگاه با چنان دلگرمى به فعاليت مشغول مىشود كه گويى چاكرى براى مولاى خود به تلاش پرداخته است. | |||
#علم در ميان مشايخ چشت جايى ارجمند دارد. اگر كسى در علوم ظاهرى به نهايت نمىرسيد، خرقه به او تعلق نمىگرفت. در اين مسئله مصلحت دينى مد نظر بود. انسان فاقد علم، نه مىتواند اسرار تصوف را دريابد و نه قادر است مثل طبيب حاذق، امراض روحانى انسانها را تشخيص دهد. علوم ظاهرى لازم است، ولى كافى نيست. مشايخ مىكوشيدند كه كتابهايى را به خلفاى خود بياموزند. مرشد نظامالدين، قرآن كريم، عوارف المعارف و تمهيد ابوشكور سالمى را به وى درس داده بود. بزرگان چشتيه بعدها كتابهاى ديگرى را براى خلفاى خود تعيين كردند، از جمله اين كتابها احاديث نبوى، إحياء علوم الدين، قوت القلوب، مكتوبات عين القضات، فصوص الحكم، فتوحات مكيه، كشف المحجوب، رساله قشيريه، كيمياى سعادت، مثنوى معنوى و كتابهاى ديگر را مىتوان نام برد. | |||
#مشايخ چشت، سماع را غذاى روحانى مىدانستند و شرائط آن را بهشدت رعايت مىكردند. نظامالدين اوليا مىگويد: سماع، چهار قسم است: مباح، مكروه، حرام و حلال. اگر صاحب وجد در سماع، بهسوى حق ميل كند، سماع بر او مباح است، اگر بهسوى مجاز زياد تمايل پيدا كند، آن سماع مكروه است و اگر دل كسى فقط بهسوى مجاز متمايل باشد، سماع حرام است و اگر كاملا سوى حق ميل كند، آن سماع حلال است. براى حلال بودن سماع چهار شرط لازم بود: 1. شنواننده (مسمع)؛ 2. شنونده (مستمع)؛ 3. سرود (مسموع)؛ 4. وسيله سماع. شنواننده بايد مردى كامل باشد، زن يا پسر نباشد، شنونده نبايد از ياد حق خالى باشد، سرود نبايد سخنان ناسزا و يا دشنام باشد، آلت موسيقى هم در سماع نبايد باشد. | |||
#:مشايخ چشت معتقد بودند كه اگر در سماعى يكى از شرايط چهارگانه رعايت نشده باشد آن سماع، حرام است، اما به مرور ايام آن شرايط به كنارى نهاده شد، حتى روح سماع از ميان رفت و به قول شاه كليمالله «فقط هياهوى سماع ماند» <ref>همان، مقدمه، ص 8 - 10</ref>. | |||
#ساده بودن روابط مريد و مراد در بعضى از شاخههاى اين سلسله و راههاى آسان براى پذيرش مريد، يكى از عوامل تمايل مردم به اين سلسله بوده است. | |||
#تا زمان شيخ نصيرالدين چراغدهلى، آداب خرقهپوشى بسيار مهم بود و سعى مىشد خرقه را كه ميراث مقدس خواجگان چشت بود، به جوانان ندهند و از خرقهبازى بهشدت جلوگيرى مىشد. براى خرقه، اصلى الهى قائل بودند و منشأ آن را به شب معراج مىرساندند كه پيامبر اكرم(ص) خرقه فقر را از خدا دريافت كرد و سپس آن را كه امانت و سر الهى بود، به على(ع) پوشاند. | |||
#در سلسله چشتيه، شريعت، مقدم بر طريقت است و نه تنها مريدان، بلكه مرشد هم بايد تمام واجبات و فرايض دينى و حتى مستحبات شرعى را با دقت بهجا آورد. افزون بر اين، مريد بايد طبق دستور مرشد اذكار و اوراد ويژهاى را در اوقات خاص، بهصورت خفى يا جلى... بر زبان جارى سازد... <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج 11، ص 832 - 833، مدخل چشتيه</ref>. | |||
مشايخ چشت معتقد بودند كه اگر در سماعى يكى از شرايط چهارگانه رعايت نشده باشد آن سماع، حرام است، اما به مرور ايام آن شرايط به كنارى نهاده شد، حتى روح سماع از ميان رفت و به قول شاه كليمالله «فقط هياهوى سماع ماند» <ref>همان، مقدمه، ص 8 - 10</ref>. | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش