|
|
خط ۵۲: |
خط ۵۲: |
| {{ب|'' گفت پیغمبر که عینای تنام ''|2='' لا ینال القلب عن ربّ الانام ''}} <ref>مثنوی معنوی، د2، بیت 3558</ref>. | | {{ب|'' گفت پیغمبر که عینای تنام ''|2='' لا ینال القلب عن ربّ الانام ''}} <ref>مثنوی معنوی، د2، بیت 3558</ref>. |
| {{پایان شعر}} | | {{پایان شعر}} |
| | |
| همین مطلب به گونهای دیگر نیز در دفتر سوّم، بیت 1226 بدین صورت آمدهاست: {{شعر}} | | همین مطلب به گونهای دیگر نیز در دفتر سوّم، بیت 1226 بدین صورت آمدهاست: {{شعر}} |
| {{ب|'' گفت پیغمبر که خسبد چشم من ''|2='' لیک کی خسبد دلم اندر وسن؟ ''}} <ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 1226</ref>. | | {{ب|'' گفت پیغمبر که خسبد چشم من ''|2='' لیک کی خسبد دلم اندر وسن؟ ''}} <ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 1226</ref>. |
| {{پایان شعر}} | | {{پایان شعر}} |
| | |
| بعد از آن متن حدیث بدین صورت قید میشود: قال (ص): تنام عینای و لا ینام قلبی. در پاورقی نیز منابعی که همین حدیث را روایت کردهاند بدین صورت ذکر میشود: [[مستدرک الوسائل]]، [[مصباح الشّریعه]]، [[نهج الفصاحه]]، [[الجامع الصّغیر]] و [[کنوز الحقایق]]<ref>متن، ص 15</ref>. در ادامهاحادیث مشابه را که همین معنا را دارد روایت شدهاست. در اینجا ده مورد بر روایت نخست افزوده شده کهالفاظ متفاوتی دارد. و برای هر حدیث در پاورقی اسناد متعدّد مربوطه را هم قید میکند. و کار حدیث پژوه را در این باره در مثنوی کامل و تمام مینماید. چنانچه کسی به تفسیر و یا تدریس مثنوی بخواهد اهتمام کند بدون شک این اثر و یا مشابهِ کامل آن، یعنی [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از منابع مهم و قابل استناد برای او خواهد بود. | | بعد از آن متن حدیث بدین صورت قید میشود: قال (ص): تنام عینای و لا ینام قلبی. در پاورقی نیز منابعی که همین حدیث را روایت کردهاند بدین صورت ذکر میشود: [[مستدرک الوسائل]]، [[مصباح الشّریعه]]، [[نهج الفصاحه]]، [[الجامع الصّغیر]] و [[کنوز الحقایق]]<ref>متن، ص 15</ref>. در ادامهاحادیث مشابه را که همین معنا را دارد روایت شدهاست. در اینجا ده مورد بر روایت نخست افزوده شده کهالفاظ متفاوتی دارد. و برای هر حدیث در پاورقی اسناد متعدّد مربوطه را هم قید میکند. و کار حدیث پژوه را در این باره در مثنوی کامل و تمام مینماید. چنانچه کسی به تفسیر و یا تدریس مثنوی بخواهد اهتمام کند بدون شک این اثر و یا مشابهِ کامل آن، یعنی [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از منابع مهم و قابل استناد برای او خواهد بود. |
|
| |
|
خط ۶۱: |
خط ۶۳: |
| در شمارهاخر، یعنی 100 عنوان نامیده شده کلمات بنی اسرائیل است کهاین بیت مولانا مدّ نظر قرار گرفتهاست: {{شعر}} | | در شمارهاخر، یعنی 100 عنوان نامیده شده کلمات بنی اسرائیل است کهاین بیت مولانا مدّ نظر قرار گرفتهاست: {{شعر}} |
| {{ب|'' بهر این گفت آن خداوند فرج ''|2='' حدّثوا عن بحرنا اذ لاحرج ''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}} | | {{ب|'' بهر این گفت آن خداوند فرج ''|2='' حدّثوا عن بحرنا اذ لاحرج ''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}} |
| | |
| نویسندهاز قول استاد [[سیّد جعفر شهیدی]] در تفسیر مثنوی شریف در ذیل همین بیت متذکّر شدهاست: مولانا در این بیت میان مثال و حديث خلط كردهاست. «حَدِّث عن البحر و لاحرج» مثلي است (فرائدُ الادب)، و «حَدِّثوا عن بَني اسرائيل و لاحرج» حديث است، و در كتابهای شيعه و سنّي ديده ميشود. از جمله: قال(ص): أنتَ َحدّث عَن بنياسرائيل قال نعم تَحدّثوا عن بني اسرائيل و لاحرج<ref>متن، ص 135</ref>. | | نویسندهاز قول استاد [[سیّد جعفر شهیدی]] در تفسیر مثنوی شریف در ذیل همین بیت متذکّر شدهاست: مولانا در این بیت میان مثال و حديث خلط كردهاست. «حَدِّث عن البحر و لاحرج» مثلي است (فرائدُ الادب)، و «حَدِّثوا عن بَني اسرائيل و لاحرج» حديث است، و در كتابهای شيعه و سنّي ديده ميشود. از جمله: قال(ص): أنتَ َحدّث عَن بنياسرائيل قال نعم تَحدّثوا عن بني اسرائيل و لاحرج<ref>متن، ص 135</ref>. |
| | |
| و نیز در عنوان شماره 92 کهامده «النّاقص ملعون» مولانا حدیثی را به پیامبر منسوب داشته که در بین منابع شیعه چنین حدیثی یافت نشدهاست. متن آن با توضیح نویسنده چنین است: {{شعر}} | | و نیز در عنوان شماره 92 کهامده «النّاقص ملعون» مولانا حدیثی را به پیامبر منسوب داشته که در بین منابع شیعه چنین حدیثی یافت نشدهاست. متن آن با توضیح نویسنده چنین است: {{شعر}} |
| {{ب|'' چونکه ملعون خواند ناقص را رسول ''|2='' هست در تأویل نقصان عقول''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}} | | {{ب|'' چونکه ملعون خواند ناقص را رسول ''|2='' هست در تأویل نقصان عقول''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}} |
| | |
| متن روایت چنین است: قال(ص): النّاقص معلونٌ. رسول خدا(ص) فرمود: هركه نقصي دارد ملعون است. سند آن نیز از [[خواجهایّوب]] در [[المنهج القوی]] ذکر شدهاست. نویسده در شرح این بخش مینویسد: در منابع شيعي چنين عبارتي يافت نشد، استاد فروزانفر هم به همين شرح استناد و اكتفي نمودهاست، در امثال و حكم هم عبارت كلُّ ناقصٍ ملعون آمده كه ظاهراً مثلي است ساير، نه حديث. دكتر سيّد جعفر شهيدي نيز در شرح مثنوی، ذيل همين بيت گفتهاست: تا آنجا كه تتبّع كردم در كتابهاي حديث شيعه و اهل سنّت و جماعت سندي براي اين گفته نيافتم. تنها در [[وسائل الشيعه]] در باب آداب تجارت سه روايت آمدهاست كه: «لاتعاملْ (تعاملوا) ذا عاهَةِ فانّهم الظُلمُ شيء»<ref>متن، صص 125-124</ref>. | | متن روایت چنین است: قال(ص): النّاقص معلونٌ. رسول خدا(ص) فرمود: هركه نقصي دارد ملعون است. سند آن نیز از [[خواجهایّوب]] در [[المنهج القوی]] ذکر شدهاست. نویسده در شرح این بخش مینویسد: در منابع شيعي چنين عبارتي يافت نشد، استاد فروزانفر هم به همين شرح استناد و اكتفي نمودهاست، در امثال و حكم هم عبارت كلُّ ناقصٍ ملعون آمده كه ظاهراً مثلي است ساير، نه حديث. دكتر سيّد جعفر شهيدي نيز در شرح مثنوی، ذيل همين بيت گفتهاست: تا آنجا كه تتبّع كردم در كتابهاي حديث شيعه و اهل سنّت و جماعت سندي براي اين گفته نيافتم. تنها در [[وسائل الشيعه]] در باب آداب تجارت سه روايت آمدهاست كه: «لاتعاملْ (تعاملوا) ذا عاهَةِ فانّهم الظُلمُ شيء»<ref>متن، صص 125-124</ref>. |
|
| |
|
خط ۷۷: |
خط ۸۲: |
| از دیگر مواردی که مولانا در قید حدیث دچار اشکال شدهاست یکی هم مطلبی است که در ذیل شماره 47 یا عنوان «شتاب در خیر» مذکور شدهاست. متن سخن مولانا چنین است: {{شعر}} | | از دیگر مواردی که مولانا در قید حدیث دچار اشکال شدهاست یکی هم مطلبی است که در ذیل شماره 47 یا عنوان «شتاب در خیر» مذکور شدهاست. متن سخن مولانا چنین است: {{شعر}} |
| {{ب|'' عجّلوا الطاعات قبل الفوت گفت ''|2='' مصطفی چون دُرّ معنی میبسفت ''}} <ref>مثنوی معنوی، د32، بیت 2617</ref>. {{پایان شعر}} | | {{ب|'' عجّلوا الطاعات قبل الفوت گفت ''|2='' مصطفی چون دُرّ معنی میبسفت ''}} <ref>مثنوی معنوی، د32، بیت 2617</ref>. {{پایان شعر}} |
| این روایت نیز بدین صورت: عجّلوا الصّلاة قبل الفوت و عجّلوا التّوبة قبل الموت. که در [[المنهج القوی]] آمدهاست در منابع شیعه چنین حدیثی دیده نشدهاست. گر چهاین متن و این روایت در منابع شیعه دیده نمیشود ولی بدن تردید روایاتی وجود دارد که به تعجیل در امر خیر اشاره دارد که مؤلّف چندین مورد آن را از منابعی چون [[الکافی]]، [[بحار الانوار]] و [[وسائل الشّیعه]] روایت کردهاست.
| |
|
| |
|
| |
| ==ویژگیها==
| |
| کتاب چنین گفت پیغمبر در یک جلد و از مجموعهی مثنوی پژوهی و مولوی شناسی است که به برخی از ویژگیهای آن میتوان اشاره نمود:
| |
| # نویسنده میکوشد تا مولانا را عارفی دیندار و متدیّن نشان بدهد این است که در برخی از آثار خود به تفصیل از توجّه مولانا به قرآن و حدیث اشاره و حمایت کردهاست.
| |
| # جمع احادیثی با عنوان چنین گفت پیغمبر قابل توجّهاست.
| |
| # کار نقد و تفسیر و تحلیلهایی که نویسنده در طول بحث در خلال روایات دارد کاری ارزنده و قابل تحسین است که حکایت از دقّت و تأملاتی دارد که در حدیث و علم الحدیث دارد.
| |
| # اصلاح حدیث، نقد حدیث و بطلان نمودن حدیث، از کارهایی است که در خصوص احادیث مثنوی در این مجموعهی مختصر صورت گرفتهاست.
| |
| # قید شواهد گوناگون مثنوی و ذکر نمونه های مشابه حدیثی از موارد مهم در این کتاب است که خواننده را با تعداد کثیری از احادیث و نیز منابع متعدّد آن آشنا میکند.
| |
|
| |
|
| |
| ==وضعیت کتاب==
| |
| چنین گفت پیغمبر، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
| |
|
| |
| کتاب در 1 جلد با مقدّمهای کوتاه نوشته شدهاست. متن کتاب فارسی است و دارای 147 صفحهاست. کتاب حاضر در قطع رقعی و با جلد نرم منتشر شدهاست. در آغاز هر جلد مقدّمه و فهرست دقیق مطالب قرار دارد و در انتهای اثر هم فهرست مطوّلی از منابع و نیز فهرستی از برخی از آثار انتشارات نجم کبری دیده میشود.
| |
|
| |
| ==پانویس ==
| |
| <references />
| |
|
| |
| ==منابع مقاله==
| |
| مقدّمه و متن کتاب
| |
|
| |
| == ساختار ==
| |
|
| |
| کتاب چنین گفت پیغمبر در یک جلد و به زبان فارسی نوشته شدهاست. این اثر در قطع رقعی با جلد نرم و کاغذ با کیفیت در 147 صفحه منتشر شدهاست. این کتاب در مجموع طبق شماره بهیکصد حدیث اشاره مستقیم دارد کهاگر با شواهد و مشابهات آن شماره شود مسلّماً تعداد بیشتری منظور میشود. آنچه که در این کتاب جمع شدهاز [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] صرفاً در [[مثنوی معنوی|مثنوی]] مراد بودهاست البتّه شواهدی از دیگر آثار مولانا نیز در این مجموعه ذکر شدهاست. [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] در خصوص احادیث هیچ اشارهای به راوی و یا سند روایت نکرده ضمن این که گاهاحادیث موضوعه را هم به جای حدیث نبوی درج کرده و یا برخی روایات علوی را نبوی بیان داشته و یا برعکس و نیز گاهی روایاتی را بیان نموده کهاساساً از پغمبر نیست، هر چند که در برخی منابع دست چندم به نام پیامبر منسوب شده باشد و نیز در برخی موارد احادیثی قید شده که در منابع اصلی شیعه وجود ندارد و نیز به ندرت احادیثی دیده میشود که در منابع اصیل اهل سنّت هم دیده نمیشود.
| |
|
| |
| در این کتاب روایات مورد نظر جمع آوری شده و برای هر کدام اسنادی قید شدهاست که کار رواییِ [[مثنوی معنوی|مثنوی]] را تکمیل میکند. چنانکه در سندها هم به منابع شیعه و هم منابع سنّی توجّه شدهاست. این که مولانا برای احادیث منتخب و درج شده در مثنوی هیچ سندی قید نکرده و از بابت رجال نیز در فقر کامل است امری است طبیعی، زیرا در متن شعر یا امکان آوردن سند وجود ندارد و یا بسیار دشوار و شاق است، و چنانچه مقدور هم باشد با این حجم وسیع غیر ممکن مینماید.
| |
|
| |
| از دیگر نکاتی که در نگارش کتاب دیده میشود وجود تعداد زیادی از احادیث مشابهاست که در الفاظ آنها اختلافاتی جزئی دیده میشود، ضمن این که هم متن آنها درج شدهاست و هم اسناد و مدارک هر کدام در پاورقی قید شدهاست و گاه برای برخی احادیث چندین سند لحاظ شده که برای خوانندهی مشتاق حدیث میتواند بسیار مهم و کارساز باشد. نویسنده در بخشی از مقدّمه مینویسد: ترديدي نيست كه مولانا يك حديث شناس بوده و با بيشتر منابع حديثي نيز آشنايي داشتهاست و اگر غير از اين را باور داشته باشيم در فقاهت او بايد شك كنيم، چه هر فقيهي گذشتهاز قرآن كه مأخذ اصلي و منبع اوليه ي فقهاست، بايد با سنّت نيز آشنايي تامّ و تمام داشته باشد تا بتواند از اين دو منبع حكم را شناسايي و صادر نمايد و فتوايي منطبق با آيات و روايات را انتقال دهد. وجود صدها حديث در كتاب شريف [[مثنوي]] و [[ديوان كبير]] ميتواند حاكي از آنچه كه گفتيم باشد، خاصّه كه در يك بيت مولانا به دو كتاب [[صحيح بخاري]] و [[صحيح مسلم]] با عنوان «صحيحين» اشاره كردهاز «احاديث» و «روات» نيز ياد نمودهاست <ref>متن، صص 12-11</ref>.
| |
|
| |
| از موارد قابل توجّه در این کتاب این است که نویسنده برای یکصد شمارهای که در نظر گرفته برای هر کدام عنوانی هم انتخاب کرده که متناسب با متن حدیث است و همین کار رابهتر و بررسی و خوانش و یا گزینش آن را برای خواندن آسانتر میسازد. در این یکصد شماره کهالبتّه تعداد احادیث لحاظ شده شاید به هزار هم برسد از هر شمارهای تنها یک مورد و شاهد و سند نخستین را ترجمه کردهاست و تمام اسناد و مدارک نیز در پاورقیِ هر صفحه به طور منظّم قابل دیدن است.
| |
|
| |
|
| |
| == گزارش محتوا==
| |
|
| |
| توجّه به حدیث از دیرباز در ادبیات صوفیانه و عرفانی معمول و مرسوم بودهاست و اغلب مشاهیر آثار خود را با آیات و روایات مزیّن مینمودند. برخی نیز در منازل و مراحل سلوک در هر منزلی ابتدا بهایات میکردند و سپس احادیث مورد نظر را نیز روایت میکردند [[مولانا]] هم در [[مثنوی]] و [[فیه ما فیه]] از همین روش استفاده کردهاست. البتّه باید در نظر داشت که در قالب شعر و قافیه، پرداختن به حدیث امر آسانی نیست مگر آنکه فرد با حدیث موانستی تمام داشته باشد و به کلام نبوی در دقایق زندگی را خو گرفته باشد که عارفان عموماً و مولانا خصوصاً چنین ویژگی ای داشت.
| |
|
| |
| نویسنده دقّت زیادی در به کار بردن احادیث به خرج داده و گاه نمونههای متفاوت حدیث را که منظور میدارد بهاختلافات آن هم اشاره میکند که شاید برای برخی به چشم نیاید، مثلاً در حدیث نخست، این بیت [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] را در نظر گرفتهاست: {{شعر}}
| |
| {{ب|'' گفت پیغمبر که عینای تنام ''|2='' لا ینال القلب عن ربّ الانام ''}} <ref>مثنوی معنوی، د2، بیت 3558</ref>.
| |
| {{پایان شعر}}
| |
| همین مطلب به گونهای دیگر نیز در دفتر سوّم، بیت 1226 بدین صورت آمدهاست: {{شعر}}
| |
| {{ب|'' گفت پیغمبر که خسبد چشم من ''|2='' لیک کی خسبد دلم اندر وسن؟ ''}} <ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 1226</ref>.
| |
| {{پایان شعر}}
| |
| بعد از آن متن حدیث بدین صورت قید میشود: قال (ص): تنام عینای و لا ینام قلبی. در پاورقی نیز منابعی که همین حدیث را روایت کردهاند بدین صورت ذکر میشود: [[مستدرک الوسائل]]، [[مصباح الشّریعه]]، [[نهج الفصاحه]]، [[الجامع الصّغیر]] و [[کنوز الحقایق]]<ref>متن، ص 15</ref>. در ادامهاحادیث مشابه را که همین معنا را دارد روایت شدهاست. در اینجا ده مورد بر روایت نخست افزوده شده کهالفاظ متفاوتی دارد. و برای هر حدیث در پاورقی اسناد متعدّد مربوطه را هم قید میکند. و کار حدیث پژوه را در این باره در مثنوی کامل و تمام مینماید. چنانچه کسی به تفسیر و یا تدریس مثنوی بخواهد اهتمام کند بدون شک این اثر و یا مشابهِ کامل آن، یعنی [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] از منابع مهم و قابل استناد برای او خواهد بود.
| |
|
| |
| در برخی از روایاتی که به نام رسول خدا قید شده نویسنده در اسناد اگر چیزی نیافته باشد با صراحت بهان اشاره میکند و چنانچه به غلط چیزی را به پیامبر نسبت داده باشند نیز با صراحت تمام آن را ردّ و انکار مینماید. نا گفته نماید که نویسنده خود حدیث شناس و دارای اجازات متعدّد روایی است. در اینجا به مواردی از هر دست اشاره میکنیم:
| |
|
| |
| در شمارهاخر، یعنی 100 عنوان نامیده شده کلمات بنی اسرائیل است کهاین بیت مولانا مدّ نظر قرار گرفتهاست: {{شعر}}
| |
| {{ب|'' بهر این گفت آن خداوند فرج ''|2='' حدّثوا عن بحرنا اذ لاحرج ''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}}
| |
| نویسندهاز قول استاد [[سیّد جعفر شهیدی]] در تفسیر مثنوی شریف در ذیل همین بیت متذکّر شدهاست: مولانا در این بیت میان مثال و حديث خلط كردهاست. «حَدِّث عن البحر و لاحرج» مثلي است (فرائدُ الادب)، و «حَدِّثوا عن بَني اسرائيل و لاحرج» حديث است، و در كتابهای شيعه و سنّي ديده ميشود. از جمله: قال(ص): أنتَ َحدّث عَن بنياسرائيل قال نعم تَحدّثوا عن بني اسرائيل و لاحرج<ref>متن، ص 135</ref>.
| |
| و نیز در عنوان شماره 92 کهامده «النّاقص ملعون» مولانا حدیثی را به پیامبر منسوب داشته که در بین منابع شیعه چنین حدیثی یافت نشدهاست. متن آن با توضیح نویسنده چنین است: {{شعر}}
| |
| {{ب|'' چونکه ملعون خواند ناقص را رسول ''|2='' هست در تأویل نقصان عقول''}} <ref>مثنوی معنوی، د6، بیت 2252</ref>. {{پایان شعر}}
| |
| متن روایت چنین است: قال(ص): النّاقص معلونٌ. رسول خدا(ص) فرمود: هركه نقصي دارد ملعون است. سند آن نیز از [[خواجهایّوب]] در [[المنهج القوی]] ذکر شدهاست. نویسده در شرح این بخش مینویسد: در منابع شيعي چنين عبارتي يافت نشد، استاد فروزانفر هم به همين شرح استناد و اكتفي نمودهاست، در امثال و حكم هم عبارت كلُّ ناقصٍ ملعون آمده كه ظاهراً مثلي است ساير، نه حديث. دكتر سيّد جعفر شهيدي نيز در شرح مثنوی، ذيل همين بيت گفتهاست: تا آنجا كه تتبّع كردم در كتابهاي حديث شيعه و اهل سنّت و جماعت سندي براي اين گفته نيافتم. تنها در [[وسائل الشيعه]] در باب آداب تجارت سه روايت آمدهاست كه: «لاتعاملْ (تعاملوا) ذا عاهَةِ فانّهم الظُلمُ شيء»<ref>متن، صص 125-124</ref>.
| |
|
| |
|
| در حدیث شماره 62 که عنوان کشتی نجات نام گرفتهاست در یک جای مثنوی به مطلبی اشاره شده که قابل نقد است و نویسنده نیز در تصحیح و نقد آن کوتاهی نکردهاست. متن ابیات مولانا در مثنوی چنین است:{{شعر}}
| |
| {{ب|'' بهر این فرمود پیغمبر که من ''|2='' همچو کشتی ام به طوفان زمن ''}}
| |
| {{ب|'' ما و اصحابیم چون کشتی نوح ''|2='' هر که دست اندر زند یابد فتوح ''}}
| |
| <ref>مثنوی معنوی، د3، بیت 1226</ref>.{{پایان شعر}}
| |
| طبق سخن مؤلّف این متن در منابع شیعه وجود ندارد و غیر از آن استدلال به خطا بودن آن میکند و بر خلاف اهل سنّت که صحابه را کلّهم عدول میدانند وی اعتنایی بهاغلب صحابه ندارد و بیشتر ایشان را نه تنها مسئله دار بلکه گمراه تشخیص میدهد و برای این نیز شواهدی دارد. به هر جهت در ذیل همین دو بیت مولانا مینویسد: آنچه كه مسلّم است، اينكه غرض از اصحاب در اينجا و طبق رواياتي كه خواهد آمد، صرفاً اهل بيت پيامبر(ص) هستند كه هيچ انحراف و افراط و تفريطي در آنها راه ندارد و اگر آن را بهاصحاب
| |
| منسوب كنيم؛ بديهي است كهاصحاب، خود برخي در سلوك محمّدي نيز دچار اشكالات عديدهاي بودهاند. و برخي نيز به خطا و گمراهي گراييدند و اين نيز هست كه پيامبر هرگز به طور كامل و مطلق صحابه را از اين بابت كه صحابه هستند، تأييد نكردهاست و لذا اين تأكيد و توصيه صرفاً براي اهل بيت عصمت و طهارت رقم خوردهاست و بس<ref>متن، ص 89</ref>.
| |
|
| |
| به هر جهت دقّت نویسنده با تسلّطی که به حدیث و منابع حدیثی دارد سبب شده تا در خصوص احادیث مثنوی روش نقّدانه را در پیش بگیرد و برخی از روایت او را از بابت سند و برخی را از بابت رجال و برخی را از بابت معنا و محتوا خدشه دار بداند و بهانها از بابت حدیث بودن وجهی ننهد. بدیهی است که شواهد زیاد است مثلاً در شمارهی 54 با عنوان «کلّمینی یا حمیرا» اشاره به جعلی بودن حدیث میشود و بیان میدارد که در هیچ منبع شیعی مورد توجّه واقع نشده و اساساً به زعم نویسنده ممکن نیست که پیامبر چنین سخنی را در خصوص عایشه بر زبان رانده باشد، آنهم کسی که حتّی از دید اهل سنّت دچار اشکالات رواییِ عدیدهاست. جالب است کهاین حدیث در منابع دست اوّل اهل سنّت نیز دیده نمیشود<ref>متن، ص 79</ref>. گفتنی است که نویسنده در کتاب مفصّل خود [[پرتو ساقی، جامع احادیث مثنوی]] نیز در ج 1، صص 271-270 و در ذیل شماره 99 به همین بیت اشاره کرده و همین ایراد را در آنجا نیز مورد توجّه قرار دادهاست.
| |
|
| |
| از دیگر مواردی که مولانا در قید حدیث دچار اشکال شدهاست یکی هم مطلبی است که در ذیل شماره 47 یا عنوان «شتاب در خیر» مذکور شدهاست. متن سخن مولانا چنین است: {{شعر}}
| |
| {{ب|'' عجّلوا الطاعات قبل الفوت گفت ''|2='' مصطفی چون دُرّ معنی میبسفت ''}} <ref>مثنوی معنوی، د32، بیت 2617</ref>. {{پایان شعر}}
| |
| این روایت نیز بدین صورت: عجّلوا الصّلاة قبل الفوت و عجّلوا التّوبة قبل الموت. که در [[المنهج القوی]] آمدهاست در منابع شیعه چنین حدیثی دیده نشدهاست. گر چهاین متن و این روایت در منابع شیعه دیده نمیشود ولی بدن تردید روایاتی وجود دارد که به تعجیل در امر خیر اشاره دارد که مؤلّف چندین مورد آن را از منابعی چون [[الکافی]]، [[بحار الانوار]] و [[وسائل الشّیعه]] روایت کردهاست. | | این روایت نیز بدین صورت: عجّلوا الصّلاة قبل الفوت و عجّلوا التّوبة قبل الموت. که در [[المنهج القوی]] آمدهاست در منابع شیعه چنین حدیثی دیده نشدهاست. گر چهاین متن و این روایت در منابع شیعه دیده نمیشود ولی بدن تردید روایاتی وجود دارد که به تعجیل در امر خیر اشاره دارد که مؤلّف چندین مورد آن را از منابعی چون [[الکافی]]، [[بحار الانوار]] و [[وسائل الشّیعه]] روایت کردهاست. |
|
| |
|