|
|
خط ۲۷۰: |
خط ۲۷۰: |
| [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] | | [[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]] |
|
| |
|
| [[رده:مرداد(1400)]]
| |
| [[رده:مقالات کاربران]]
| |
|
| |
| == ساختار==
| |
| کتاب مقدّمهای بسیار کوتاه در دو صفحه دارد که در همان دو صفحهاهمّیّت مکتوبات را معلوم میکند. چنانکه مینویسد: از جمله موارد قابل توجّه در فرهنگ عرفانی، نوشتهها و مکاتباتی است که بین عارفان و صوفیان و یا حکیمان رخ میدهد. در این نامه ها گاهی مطالبی درج میشود کهاهمّیّت آن از بسیاری از نوشتهها و کتابها بیشتر است، زیرا در این نگارشها مسئلهی مهمّ آن است که برای افراد خاص نوشته میشود و دیگر آنکه محدودیّت در بیان مطلب وجود ندارد، و سه دیگر اینکه لحن آن کاملاً صمیمیو غیر متکلّف است. کافی است به نامه هایی که در این رابطه نوشته شده دقّت کنید تا به خوبی بهانچه گفتیم پی ببرید. نامه های شیخ ابوسعید خرّاز به جناب جنید بغدادی، نامه های شیخ سعدالدّین حموی به مرید خود شیخ عزیزالدّین نسفی، نامههای عین القضات همدانی به برخی از دوستان و مریدان، نامه های مولانا بهافراد مختلف، نامه های بین شیخ علاء الدّوله سمنانی و مرشد وی: شیخ نورالدّین عبدالرّحمن اسفراینی، و همین نامه هایی که در این رساله وجود دارد که بین مرید و مراد و یا بین دو صاحب نظر در بیان موضوعی خاص ردّ و بدل شدهاست<ref>مقدمه، صص 6-5</ref>.
| |
|
| |
| کتاب مکتوبات غیر از مقدّمه که به بخشی از آن اشاره شد دارای هشت قسمت است که با شماره معلوم شدهاست. این هشت مورد طبق فهرست مطالب کتاب چنین است:
| |
| # اجازه نامهی سمنانی به شیخ عبدالله بن احمد
| |
| # مکتوبی که علاءالدّوله در جواب شیخ عبدالله نوشت
| |
| # مکتوب کمالالدّین عبدالرّزاق کاشانی به سمنانی
| |
| # جواب علاءالدّوله به نامهی عبدالرّزاق کاشانی
| |
| # مکتوب سمنانی به مکتوب تاجالدّین کرکهری
| |
| # مکتوب شیخ حسن در جواب علاءالدوله سمنانی
| |
| # پاسخ سمنانی به نامهی شیخ حسن
| |
| # مکتوب در اسئلهی سمنانی و اجوبهی علی رامتینی
| |
| در این نوشتار مسلّماً حجم زیادی کهیافته به جهت شرح و تفسیر عرفانی ای است که نویسنده، یعنی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] بر هر موردی داشتهاست. گاهی نامهها از چند صفحه بیشتر عدول نمیکند ولی کتابی با حدود 300 صفحه نشان از همان شرح و تفسیر مضامین و معانیِ صوفیانهی کتاب دارد. شیوه کتاب به نوعی است که هر قسمت از موضوعات هشتگانه بهاستقلال، پاره هایی از آن نقل میشود و سپس به شرح و تفسیر آن اقدام میشود. اسناد داخل شرح نیز به گونهی دایرة المعارفی در ذیل متن درج شده و در پاورقی نیامدهاست. آنچه که در پاورقی به ندرت دیده میشود مربوط به متن نامه هاست کهاحیاناً به حدیثی یا آیهای خاص اشاره کرده و نویسنده سند آن را در پاورقی آورده و توضیح دادهاست. در انتهای کتاب هم کتابنامهای مفصّل که مشتمل بر اغلب و اهمّ آثار عرفانی و صوفیانهاست دیده میشود. و در آخرین قسمت کتاب هم نمایهای مشروح خواننده را به مطالب و موضوعات کتاب راهنمایی و ارجاع میدهد.
| |
|
| |
|
| |
| == گزارش محتوا==
| |
|
| |
| مکتوبات چنان کهاشاره شد از آنجا که معمولاً بین در فرد خاص از اهل علم صورت میگیرد و یا خواهشی علمیدر آن دیده میشود میتواند محل مناسبی برای بیان نظریّات و معارف اصیل باشد که در دیگر آثار مجالی برای آن دیده نمیشود و لذا نوشته و بیان هم نمیشود. وقتی که دو عارف یا دو حکیم با هم در خصوص موضوعی حکمییا عرفانی بحث میکنند خواهان نظریّات خاص و کاملاً منحصر به فردند که بیرون از این نامهها و تقاضاهای علمیو یا نیاز به دانستن آن هرگز پدیدار نمیشود. مکتوبات محتوایی این گونه دارد، خاصّه که برخی از کسانی که در این مکاتبات حضور دارند و یا طرف مکاتبه واقع شدهاند دافراد کاملاً خاص هستند که در فهرست با کسانی چون: [[عبدالرّزّاق کاشانی]]، [[تاج الدّین کرکهری]] و [[علی رامتینی]] دیده میشود.
| |
|
| |
| نخستین مکتوب مکتوبات اجازهای طریقتی و سلوکی به فردی است به نام [[عبدالله بن احمد]] که مسلّماً مراتب سلوک شریعت و طریقت را به خوبی طی کرده و اهلیّت آن را یافته تا به عنوان خلیفه و یا مرشدی دستگیر در جامعه ظاهر شود و محل رجوع اهل فقر باشد. امّا در این اجازه حدود کار را برای وی معیّن نموده و وی را بهاختیار خود مبسوط الید قرار ندادهاست و در واقع اجازهای مشروط به حدود شریعت و طریقت را الزام کرده و فرد را در این راستا مجاز دانستهاست.
| |
|
| |
| نوع اجازه نیز در اینجا بسیار قابل توجّهاست، در بخش آغازین این اجازه میخوانیم: نوشتم این مجموعه را به خط خود از برای فرزند أعزّ أخصّ [[عبدالله بن احمدبن محمّدبن البقی]]، برخوردار گرداند خدای تعالی او را با این، و توفیق دهد او را از برای علم و عمل بهان چیزی که در این مجموعه بنوشتهاست. و اجازت دادم او را که روایت کند از من همه چیزی که شنیدهاست از من، و نقل کردهاست از من، و بر من خوانده، و تصنیفات مرا بعد از آنکه بهیقین بدانسته باشد بر شرط صحّت از غیر زیاده و نقصان، دور باشد از تحریف و تصحیف و ممکن نیست این روایت مـگر [بعد] از تعمّق بسـیار در علوم. و امید میدارم از خدای تعالی کهاو را عالم ربّانی گرداند و عامل روحانی<ref>متن، صص 9-7</ref>. از متن چنین بر میآید که وی دارای دانشی قابل توجّه بودهاست و این شأنیّت را برای اجازهاز خود نشان دادهاست، در عین حال به وی توصیه میشود کهاز خلط یافته و داشته بپرهیزد و از خداوند نیز میخواهد که وی را در مقام عالمان ربّانی قرار بدهد.
| |
|
| |
| در بین مکتوبات، مکتوب سوّم و چهارم مربوط به مراسلاتی است که بین شیخ علاء الدّوله و [[عبدالرّزّاق کاشانی]] صورت گرفته و محتوای آن نیز [[ابن عربی]] و شرح و تفسیری است که علاء الدّوله بر [[الفتوحات المکیّه]] نوشتهاست و در بخشی از آن شرح در حاشیهی فتوحات ایرادی تند و تیز بر این عربی گرفته که عبدالرّزّاق آن را خوش نداشته و از وی توضیح و دلیل طلب نموده. علاء الدّوله نیز پاسخی نه چندان قانع کننده به عبدالرّزّاق داده و اینگونه سخن بهاطاله کشیده و بی سرانجام باقی ماندهاست.
| |
|
| |
| نویسندهی کتاب، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] که خود همطریقت شیخ علاء الدّولهاست ولی از بابت احتیاط جانب عبدالرّزّاق را گرفته و در بخشی از شرح خود چنین گفتهاست: جنس کلمات کاشانی بسیار زیبا و تراشیدهاست و ادب و احترام کامل دینی را در بحث و نگارش رعایت کردهاست و در این نامه کوچکترین کلمهی سویی دیده نمیشود، ضمن اینکه باورمندی خود و اهل تصوّف را به شریعت و پایبندی بهانچه که صاحب شریعت آورده گوشزد میکند. اینکه بیان میدارد هرچه که نه طبق قانون کتاب و سنّت باشد نزد این طایفهاعتبار ندارد، اعتبار دینی کاشانی را نشان میدهد و بر ارزش معنوی طریقتش می-افزاید. و نشان میدهد که به خطا نرفته و از لغزش میپرهیزد<ref>متن، ص 117</ref>. این مسئله را با توضیح و تفسیر منصفانهی [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخش دیگری میتوان دید. اگر در مطلب قبل به تأیید کاشانی برخاسته بود در این مقطع به نقد سمنانی اهتمام کردهاست که بسیار جالب توجّهاست. مینویسد: این حدّ از بدگمانی از سوی سمنانی بسیار بعید و دور از ادب است. هرچند که سخن از بدگمانی بسیار فراتر رفته و او تهمت بسیار زشتی را به کسی زده که در زندگی او نیست و دقایق احوالات او را نمیشناسد. اینگونه پاسخ دادن به کسی که تا این حدّ ادب و احترام را در بحث و کتابت به خرج داده شایستهی کسی چون سمنانی نیست، نه در مباحثه جانب انصاف رعایت شده و نه در سخن گفتن با کسی که مخاطب واقع شدهاست. نسبت دادن دروغ و حرام خواری واقعاً زشت است. به هر جهت به گفتهی جناب سعدی بزرگ: دلایل قوی باید و معنوی/ نه رگهای گردن به حجّت قوی. سمنانی به واقع شایستهی این بود که بهتر سخن بگوید و مستدل تر ظاهر شود<ref>متن، صص 151-150</ref>.
| |
|
| |
| در نامهی پنجم که مکاتبه بین علاء الدّوله و [[تاج الدّین کرکهری]] است سخن ابتدایی از نماز و معراج و به ویژه «اهل بیت» به میان آمدهاست و در مورد اخیر آیهی مشهور «اهل البیت» در سورهاحزاب مدّ نظر قرار گرفتهاست. در آن نامه ضمن بر شمردن فضایل اهل بیت اشارهای تفسیری میشود و اسامیمبارکهی پنج تن آل عبا هم درج میگردد. در این خصوص نظریّه شیعه مدّ نظر شیخ قرار گرفته و اهل بیت پیامبر را خاص میداند و بهانچه کهاهل سنّت همسران رسول را هم از آن جمله میشمارد منع میکند. تفسیری هم که [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در ذیل این مطالب آورده با استنادات بسیار قابل توجّه و خواندنی است. از جمله مینویسد: در [[تفسير ابن كثير]] و غيره نقل شده كه [[عـكرمه]] در بازار ندا مي كرد و مي گفت: آيه ى «تطهير» در شأن زنان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است. و نيز نقل مي كند كه: عكرمه ميگفت: هر كس بخواهد با او مباهله مي كنم كهاين آيـه دربارهی زنان آنحضرت است. ناگفته نماند: عكرمهاز خوارج و از دشمنان على و اهل بيت عليهم السّلام است و اين سخن از فرومايه اى مثل عكرمه بعيد نيست. در اينجا به سه مطلب اشاره ميكنيم:
| |
| # آيهی تطهير در سياق آيات زنان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آمده ولى علیرغم عكرمه و مقاتل، خـود آيـه بيـان مي كند كه دربارهی زنان آنحضرت نيست زيرا چنـد آيـه پيــش از آيـهی تطهيـر را ميخـوانيــم، مـى بينيــم، در آنهـا زنــان آنحضرت مخاطبند و همه به صورت جمع مؤنّث آمده مثل: كنتنّ، تردن، تعالين، امتّعكنّ، اسرّحكنّ، منكنّ، لستنّ، اتّقيتنّ، فلا تخضعن، قرن فى بيوتكنّ، اقمن الصّلوة، آتين الزّكوة، اطعن اللَّه و رســوله، بعـد از اين هـمه جمـع مؤنثها يكمرتبه وضع كلام عوض مي شود و به صورت جمع مذكّر مي آيد و مي -فرمايد: إنّما یرید الله لیذهب عنکم الرّجس أهل البیت و یطهّرکم تطهیراً، مى بينيم كه در آيهاز جمع مؤنّث خبرى نيست بلكه «عَنْكُمُ ... وَ يُطَهِّرَكُمْ» هر دو جمع مذكّر آمده، از اين تغيير وضع يقين مي كنيم كه مراد از «عَنْكُمُ وَ يُطَهِّرَكُمْ» جمعى است كه همه شان و يا اكثرشان مـردانـد وگرنه مثل سياق قبل مي فرمود «ليُذْهِبَ عَنْكُنَّ الرجْسَ وَ يُطَهّرَكُنَّ». قابل توجّهاست كه بعد از اين آيه باز سياق عوض شده و راجع به زنان آن حضرت جمع مؤنّث آمده و آن، چنين است «وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ» اگر دشمنى با حق، چشم عكرمه را كور كرده، ما بحمد اللَّهاز خود قرآن واقعيّت را درك كرده ايم.
| |
| # بيشتر از هفتاد حديث از طرق شيعه و اهل سنّت نقل شده كهاين آيه در بارهی پنج تن آل عبا عليهم السّلام است، براى نمونه به كتابهای: [[الدرّ المنثور]]، [[تفسير طبرى]]، [[تفسير ابن كثير]]، [[صواعق محرقه]] [[ابن حجر]] آيهی اوّل از آيات نازله در شأن اهل بيت، [[صحيح ترمذى]] تفسير سورهی احزاب و در ابواب [[مناقب]]، باب مناقب اهل البيت، [[صحيح مسلم]] كتاب فضائل الصّحابه باب فضائل اهل بيت النّبى(ص) و ديگر آثار میتوان رجوع كرد، و از میان كتابهاى شيعه كافى است كه به كتاب [[الكلمة الغرّاء]]، تأليف [[شرف الدّين]]، فصل ثانى رجوع فرمایيد.در [[تفسير الميزان]] آمدهاست: روايات در اين بارهاز هفتاد متجاوز است و آنچهاهل سنّت نقل كرده اند از روايات شيعه بيشتر است، اهل سنّت آنرا قريب به چهل روايت از [[امّ سلمه]]، [[عائشه]]، [[ابى سعيــد خــدرى]]، [[سعـد]]، [[وائلـة بن اسـقع]]، [[ابىحمراء]]، [[ابن عباس]]، [[ثوبان]] غلام حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله، [[عبد اللَّهابن جعفر]]، [[امام على]]، و [[حسن بن على]] عليهما السّلام نقل كرده اند. شيعهانرا در بيشتر از سى حديث از [[امام على]]، [[امام سجّاد]]، [[امام باقر]]، [[امام صادق]] عليهما السّـلام، [[امّ سلـمه]]، [[ابـىذر]]، [[ابـىليلى]]، [[ابى الاسود]]، [[عمرو بن ميمون اودى]]، و [[سعدبن ابى وقّاص]] نقل نموده اند.
| |
| # [[عكرمه]] و [[مقـاتـل]] و غيـر آنهـا هـرچه مي خواهند بگويند، حق بر اهل حقّ و بر اهل انصاف و تحقيق مثل آفتاب روشن است، در پاى هر حقيقت و واقعيّتى قلمهاى خطاكار و زبانهاى دروغگو و عكرمه هاى فرومايه، ديده خواهند شد: ... لیهلک من هلک عن بیّنه و یحیی من حیّ عن بیّنه<ref>متن، صص 198-186</ref>.
| |
| در بخش دیگری از همین نامه های اخیر نیز شیخ علاء الدّوله شیعه بودن خود را بیان میکند و د رعبارتی اینگونه خود را معرّفی میکند: و شیخ ما و مشایخ ما در هر سه شعبهی جعفری و حسنی و کمیلی، علی علیهالسّلام الله و سلام رسولهاست. <ref>متن، ص 212</ref>. و این عبارتی است که شیخ سمنانی در دیگر آثار خود مکرّر بیان و طریقت شیعیِ خود را اعلام نمودهاست.
| |
|
| |
|
| |
| ==ویژگیها==
| |
| در نگاهی کلّی به کتاب مکتوبات میتوان به نکته هایی خاص برخورد کرد که برخی از آنها بدین شرح است:
| |
|
| |
| # جمع و تدوین نامه های عارفانه کهاز کارهای مهم است.
| |
| # شرح و تفسیر نامهها آن هم توسّط یک متخصّص عرفان و تصوّف از ویژگیهای خاص این اثر محسوب میشود.
| |
| # صراحت نویسنده در نقد و نقل مطالب و داوری منصفانه بسیار مهم و چشمگیر است.
| |
| # شرح گسترده و دقیق با استنادات بسیار به منابع و مأخذ روایی، تفسیری و صوفیانهاز نکات برجستهی کتاب است.
| |
|
| |
| ==وضعیت کتاب==
| |
| مکتوبات علاء الدّوله سمنانی، تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]]
| |
|
| |
| کتاب یک جلد، دارای مقدّمه و هشت فصل است که در هر فصلی به نامهای اختصاص یافتهاست، متن آن فارسی و دارای 12 صفحه و جلد نرم با طرحی جذّاب میباشد. ابتدای کتاب فهرست مطالب و در انتهای کتاب هم به تفصیل منابع و مآخذ قید شده و همینطور نمایهی کتاب.
| |
|
| |
| ==پانویس ==
| |
| <references />
| |
|
| |
| ==منابع مقاله==
| |
| مقدّمه و متن کتاب
| |
|
| |
| ==وابستهها==
| |
| {{وابستهها}}
| |
|
| |
| [[علاء الدّوله سمنانی پیر عارفان]]
| |
|
| |
| [[علاء الدّوله سمنانی (زندگانی، اندیشه و سلوک]]
| |
|
| |
| [[تذکرة المشایخ]]
| |
|
| |
| [[رساله نوریه]]
| |
|
| |
| [[سرّ سماع]]
| |
|
| |
| [[نجم کبری (محمّدی)]]
| |
|
| |
| [[آأاب السّفره]]
| |
|
| |
| [[آشنایی با مکتب کبرویه]]
| |
|
| |
| [[رده:کتابشناسی]]
| |
| [[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
| |
| [[رده:نویسندگان و آثار انفرادی]]
| |
| [[رده:مرداد(1400)]] | | [[رده:مرداد(1400)]] |
| [[رده:مقالات کاربران]] | | [[رده:مقالات کاربران]] |