۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
== گزارش محتوا== | == گزارش محتوا== | ||
کتاب شیّد برهانالدّین، مرشد مولانا کاری ویژه در معرّفی یک عارف ناشناخته است که به این ژرفا و وسعت و نیز به این گستردگی و استقلال برای نخستین بار است که پژوهش و نگارش میشود و در واقع این کتاب نیز به مانند برخی دیگر از آثار [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از اوّلینها محسوب میشود که بدین شیوه و کیفیّت در طول این هشتصد سال بی سابقه بوده است. با آنکه همواره در منابع قدیم و در نوشته های متعاقب آن تا به امروز خبری مستقل از سیّد برهان نبوده و همواره به عنوان لالای مولانا و یا شاگر و مرید بهاء ولد معرّفی میشده است، واقع آن است که مولانا بسیاری از داشته های خود را مدیون اوست و در جای جای آثار مولانا میتوان ردّ پای زندگی واندیشهی سیّد برهان را یافت، خاصّه مولانا وی را با صراحت تمام کامل و نور میخواند. چنان که در این باره مؤلّف محترم میگوید: سیّد برهانالدّین در نگاه مولانا عارفی کامل و ولیّی واصل و سراسر نور بود، چنانکه در [[مثنوی]] از او یاد کرده و گفته است:{{شعر}} | کتاب شیّد برهانالدّین، مرشد مولانا کاری ویژه در معرّفی یک عارف ناشناخته است که به این ژرفا و وسعت و نیز به این گستردگی و استقلال برای نخستین بار است که پژوهش و نگارش میشود و در واقع این کتاب نیز به مانند برخی دیگر از آثار [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] از اوّلینها محسوب میشود که بدین شیوه و کیفیّت در طول این هشتصد سال بی سابقه بوده است. با آنکه همواره در منابع قدیم و در نوشته های متعاقب آن تا به امروز خبری مستقل از سیّد برهان نبوده و همواره به عنوان لالای مولانا و یا شاگر و مرید بهاء ولد معرّفی میشده است، واقع آن است که مولانا بسیاری از داشته های خود را مدیون اوست و در جای جای آثار مولانا میتوان ردّ پای زندگی واندیشهی سیّد برهان را یافت، خاصّه مولانا وی را با صراحت تمام کامل و نور میخواند. چنان که در این باره مؤلّف محترم میگوید: سیّد برهانالدّین در نگاه مولانا عارفی کامل و ولیّی واصل و سراسر نور بود، چنانکه در [[مثنوی]] از او یاد کرده و گفته است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|'' پخته گرد و از تغیّر دور شو'|2='' رو چو برهان محقّق نور شو''}} | |||
{{ب|'' چون ز خود رَستی همه برهان شدی''|2='' چونکه بنده نیست شد سلطان شدی''<ref>مثنوی معنوی، د2، ابیات 1320-1319</ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
به راستی که مولانا او را به خوبی توصیف و تعریف کرده است، فردی نورانی و از خود رسته و به تمامیبه حق پیوسته، کسی که مولانا را تربیتِ دینی و عرفانی نموده، و مولانای بزرگ، بسیاری از داشتههای ادب و آداب و سلوک و معرفتِ خود را وامدار و مدیون اوست، و این ابیات که تقریباً در دههی آخر عمر مولانا سروده شده نشانهی این ارادت و حق شناسی، و یادکرد عاشقانه و مریدانه نسبت به آن پیر آگاه و مجرّب طریقت عرفانی است. عشق و ارادت مولانا به این پیر مجرّب سلوک چنان بوده که محکمترین افکار وی با او گره خورده و خود را ساخته و پرداختهی باورهای استوار او میدید، با او به غم و شادیهای بیکران مینشست، و با او به قبض و بسط میرسید، حالات او و سخنان او را مدام به گفت و تجربه مینشست، و این انفعالِ خوش چنان بر جان مولانا خوش نشسته بود که تا آخر، اینهمه را چونان گوهری گرانبها برای خود حفظ و نگهداری کرد. <ref>متن، صص 13-12</ref>. | به راستی که مولانا او را به خوبی توصیف و تعریف کرده است، فردی نورانی و از خود رسته و به تمامیبه حق پیوسته، کسی که مولانا را تربیتِ دینی و عرفانی نموده، و مولانای بزرگ، بسیاری از داشتههای ادب و آداب و سلوک و معرفتِ خود را وامدار و مدیون اوست، و این ابیات که تقریباً در دههی آخر عمر مولانا سروده شده نشانهی این ارادت و حق شناسی، و یادکرد عاشقانه و مریدانه نسبت به آن پیر آگاه و مجرّب طریقت عرفانی است. عشق و ارادت مولانا به این پیر مجرّب سلوک چنان بوده که محکمترین افکار وی با او گره خورده و خود را ساخته و پرداختهی باورهای استوار او میدید، با او به غم و شادیهای بیکران مینشست، و با او به قبض و بسط میرسید، حالات او و سخنان او را مدام به گفت و تجربه مینشست، و این انفعالِ خوش چنان بر جان مولانا خوش نشسته بود که تا آخر، اینهمه را چونان گوهری گرانبها برای خود حفظ و نگهداری کرد. <ref>متن، صص 13-12</ref>. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۹: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
[[رده:عرفان، عارفان، سرگذشتنامه]] | [[رده:عرفان، عارفان، سرگذشتنامه]] | ||
[[رده: | [[رده:شهریور(1400)]] | ||
[[رده:مقالات کاربران]] | [[رده:مقالات کاربران]] |
ویرایش