۲۱۶
ویرایش
(←ساختار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
بخش نخست هرچند از بابت شناخت صوری و شناسنامهای بهاء ولد مهم است ولی بخش دوّم که به بیان سلوک معنوی و عقاید و آراء عرفانی او میپردازد چیز دیگری است. ضمن این که نویسنده در این باره با دانشمندانی به مانند استاد [[فروزانفر، بدیعالزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]] و استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]] در میافتد و رأی ایشان را در نسبت بهاء ولد و تحلیل ایشان را در وابستگی به آن طریقتی که میگویند باطل و خطا میداند. البتّه این چالش شاید به بیست سال پیش از این برسد زیرا در کتاب [[نجم کبری (محمّدی)]] که در سال 1380 توسّط انتشارات طرح نو منتشر شد در آنجا نیز چالشی جدّی با این دو استاد بزرگ در خصوص بهاء ولد و [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] داشته است. غیر از آن کتاب در برخی دیگر آثار نیز این اختلاف شدید وجود داشته که در اینجا مجالی برای طرح آن نیست ولی به هر حال بخش دوّم کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) نیز بسیار جذّاب و گیرا و البتّه پر چالش است. چالش در طریقت و وابستگیِ او به مکتب عرفانی کبرویه و نقدّ سخنان دکتر زرّین کوب و استاد فروزانفر در این باره به ویژه در خصوص استنادات فرد اخیر در خصوص نحوهی سلوک و شیوهی ادای ذکر با نمونههای ذکر. | بخش نخست هرچند از بابت شناخت صوری و شناسنامهای بهاء ولد مهم است ولی بخش دوّم که به بیان سلوک معنوی و عقاید و آراء عرفانی او میپردازد چیز دیگری است. ضمن این که نویسنده در این باره با دانشمندانی به مانند استاد [[فروزانفر، بدیعالزمان|بدیع الزّمان فروزانفر]] و استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرّین کوب]] در میافتد و رأی ایشان را در نسبت بهاء ولد و تحلیل ایشان را در وابستگی به آن طریقتی که میگویند باطل و خطا میداند. البتّه این چالش شاید به بیست سال پیش از این برسد زیرا در کتاب [[نجم کبری (محمّدی)]] که در سال 1380 توسّط انتشارات طرح نو منتشر شد در آنجا نیز چالشی جدّی با این دو استاد بزرگ در خصوص بهاء ولد و [[عطار، محمد بن ابراهیم|شیخ عطار]] داشته است. غیر از آن کتاب در برخی دیگر آثار نیز این اختلاف شدید وجود داشته که در اینجا مجالی برای طرح آن نیست ولی به هر حال بخش دوّم کتاب بهاء ولد (زندگی، سلوک و اندیشه) نیز بسیار جذّاب و گیرا و البتّه پر چالش است. چالش در طریقت و وابستگیِ او به مکتب عرفانی کبرویه و نقدّ سخنان دکتر زرّین کوب و استاد فروزانفر در این باره به ویژه در خصوص استنادات فرد اخیر در خصوص نحوهی سلوک و شیوهی ادای ذکر با نمونههای ذکر. | ||
در بخش دوّم تحلیلهای زیبایی از نویسنده در خصوص تصوّفِ بهاء ولد و نگرش او به فقه را شاهد هستیم. ربط او به کبرویه و ارادت داشتن به | در بخش دوّم تحلیلهای زیبایی از نویسنده در خصوص تصوّفِ بهاء ولد و نگرش او به فقه را شاهد هستیم. ربط او به کبرویه و ارادت داشتن به شیخ کبری از مواردی است که استشهادات فراوانی دارد. در خصوص ذکر و نوع ذکر بهاء ولد در تصوّف نیز بحثهای دقیقی صورت گرفته است. از مهیّج ترین موارد کتاب توجّه دادن به قرآن است و این که بهاء ولد قرآن را با اشتیاقی تمام میخوانده، حفظ میکرده و تفسیرهای نابی که خاص خود او بوده و شاید دیگر مشابه نداشته باشد را شاهد هستیم. او با آنکه در مقام فتوا در آمده و مفسّری تواناست با وجود داشتن مریدان زیاد و منبرهای پرشور هیچ ابایی ندارد که به کودکان خردسال درس قرآن بدهد و به ایشان روخوانیِ قرآن را بیاموزد و این چیزی است که در دیگر افراد با این عناوین هرگز دیده نشده و یا گزارش نشده است. دین گرایی بهاء ولد و مقیّد بودن به شریعت از ارکان باورهای سلوکی اوست که در واقع تابع و مطابق با آن چیزی است که در مکتب کبرویه از شیخ کبری اتّخاذ کرده است. اینکه در مواردی به مانند دیگر بزرگان و عارفان ملهم به الهامات الهی و ملکی بوده است امری است که در نوشتار خود او در کتاب [[معارف]] دیده میشود و این که خواستار بودن و حضور در صراط مستقیم است نیز از آرزوها و باورهای واقعی او محسوب میشده است. از مهمترین چیزهایی که وی را از دیگران جدا میکند و روشی خاص میبخشد استفاده از لفظ و معنایِ خاص «مزه» است که برای معانی و مفاهیم معنوی چیزی از این دست را باور داشته و گویا به جد آن را میفهمیده است. به هر حال رد پای او در زندگی صوری و معنوی مولانا به خوبی دیده میشود و [[مولوی، جلالالدین محمد|مولانا]] در مثنوی و در دیوان کبیر در جای جای اندیشههای خود خط پدر را نشانه گذاری کرده و ما را به او وصل میکند که در این کتاب شواهد زیادی از یادگارهای پدر را در متن پسر میتوانیم ببینیم. | ||
[[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این کتاب در ذیل «بهاء ولد و توحید» مینویسد: بهاء ولد اندیشه و نگرشی توحیدی به جهان و هرچه بود داشت. با خدا سخن میگفت و از او میشنید، اوقات او به خواندن سخن خدا ـ قرآن ـ ، گوش کردن به سخن خدا و یا ذکر اسماء و صفات آن یگانهی هستی میگذشت. همه چیز را با «او» و از «او» و به خاطر «او» میدید. هر چیزی و هر حادثهای را با «او» دنبال میکرد و در هر چیزی رد پای خدا را به تمامی مشاهده مینمود. و گویا به جان باور کرده بود که بی اذن او حتّی برگی هم از درختی فرو نمیافتد و بیحکم و ارادهی او هیچ حرکتی صورت نمیپذیرد. آنچه که در طول کتاب [[معارف]] او مشاهده میشود چیزی جز آنچه که بیان داشتیم نیست. به خدا گفتن و از خدا شنیدن همین و بس. و این اندیشه است که تمام زندگی بهاء ولد را رقم میزده و دیگران نیز بی تردید این مطلب را در سلوک او به عیان میدیدند. تار و پود وجود خود و هستیِ اهل و عیال، و مریدان و همهی ذرّات هستی را با این عینک میدید. «آغاز» خدا، «انجام» خدا، و در «میانه» نیز تنها خدا. و این دید از یک عارف چندان دور و بعید نیست، و اساساً عرفان چیزی جز این نیست. همانگونه که از [[امام علی علیهالسلام|امیر مؤمنان علی علیهالسّلام]]، قطب و رئیس عارفان رسیده است: «ما رأیت شیئاً و الاّ رأیت الله قبله، بعده، و معه». چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را پیش از آن، پس از آن و همراه آن به عیان مشاهده نمودم <ref>مقدّمه، صص 344-343</ref>. | [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در بخشی از این کتاب در ذیل «بهاء ولد و توحید» مینویسد: بهاء ولد اندیشه و نگرشی توحیدی به جهان و هرچه بود داشت. با خدا سخن میگفت و از او میشنید، اوقات او به خواندن سخن خدا ـ قرآن ـ ، گوش کردن به سخن خدا و یا ذکر اسماء و صفات آن یگانهی هستی میگذشت. همه چیز را با «او» و از «او» و به خاطر «او» میدید. هر چیزی و هر حادثهای را با «او» دنبال میکرد و در هر چیزی رد پای خدا را به تمامی مشاهده مینمود. و گویا به جان باور کرده بود که بی اذن او حتّی برگی هم از درختی فرو نمیافتد و بیحکم و ارادهی او هیچ حرکتی صورت نمیپذیرد. آنچه که در طول کتاب [[معارف]] او مشاهده میشود چیزی جز آنچه که بیان داشتیم نیست. به خدا گفتن و از خدا شنیدن همین و بس. و این اندیشه است که تمام زندگی بهاء ولد را رقم میزده و دیگران نیز بی تردید این مطلب را در سلوک او به عیان میدیدند. تار و پود وجود خود و هستیِ اهل و عیال، و مریدان و همهی ذرّات هستی را با این عینک میدید. «آغاز» خدا، «انجام» خدا، و در «میانه» نیز تنها خدا. و این دید از یک عارف چندان دور و بعید نیست، و اساساً عرفان چیزی جز این نیست. همانگونه که از [[امام علی علیهالسلام|امیر مؤمنان علی علیهالسّلام]]، قطب و رئیس عارفان رسیده است: «ما رأیت شیئاً و الاّ رأیت الله قبله، بعده، و معه». چیزی را ندیدم مگر آن که خداوند را پیش از آن، پس از آن و همراه آن به عیان مشاهده نمودم <ref>مقدّمه، صص 344-343</ref>. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
[[بهاء ولد (سلطان العلمای بلخ)]] | [[بهاء ولد (سلطان العلمای بلخ)]] | ||
[[سیّد | [[سیّد برهان، لالای مولانا]] | ||
[[سیّد برهان | [[سیّد برهان الدّین، مرشد مولانا]] | ||
[[نجم کبری (محمّدی)]] | [[نجم کبری (محمّدی)]] | ||
[[نجم الدّین | [[نجم الدّین کبری، پیر ولی تراش]] | ||
ویرایش