۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ منلايحضرهالفقيه (تحقیق حسن خرسان) را به من لايحضره الفقيه (تحقیق حسن خرسان) منتقل کرد) |
جز (جایگزینی متن - 'شيخ صدوق' به 'شيخ صدوق') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
'''منلايحضرهالفقيه'''، از آثار شيخ صدوق (درگذشته 381ق) است كه نويسنده در آن، مجموعهاى از احاديث اهلبيت(ع) را درباره حكم شرعى موضوعات گوناگون، بدون ذكر سند در چهار جلد نقل كرده، ولى در بخش پايانى جلد چهارم، مشايخ و سلسله اسناد خود را بهصورت مفصل (در بيش از صد صفحه) توضيح داده و حلقه ارتباطى خودش را با رجال و راويان مشخص كرده و در نتيجه مىتوان گفت كه اين كتاب، مُرسَل نيست، بلكه مُسنَد است. درباره چاپ و نسخه حاضر چند نكته گفتنى است: | '''منلايحضرهالفقيه'''، از آثار [[شيخ صدوق]] (درگذشته 381ق) است كه نويسنده در آن، مجموعهاى از احاديث اهلبيت(ع) را درباره حكم شرعى موضوعات گوناگون، بدون ذكر سند در چهار جلد نقل كرده، ولى در بخش پايانى جلد چهارم، مشايخ و سلسله اسناد خود را بهصورت مفصل (در بيش از صد صفحه) توضيح داده و حلقه ارتباطى خودش را با رجال و راويان مشخص كرده و در نتيجه مىتوان گفت كه اين كتاب، مُرسَل نيست، بلكه مُسنَد است. درباره چاپ و نسخه حاضر چند نكته گفتنى است: | ||
1. نسخه حاضر را استاد سيد حسن خرسان، تصحيح كرده و تعليقاتى سودمند بهصورت پاورقى بر آن افزوده است. در اين پاورقىها، افزون بر بيان اختلاف نسخ خطى، در موارد فراوانى نام و نشان آيات مورد استشهاد و يا ارجاع به منابع روايات مذكور در متن آمده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص41، پاورقى 4 1؛ ص80، پاورقى 11-5 و...</ref> و گاه شرح معناى لغوى است<ref>ر.ك: همان، ص42، پاورقى 1؛ ص63، پاورقى 1 و...</ref> و گاهى بيان شاهد شعرى با ذكر بيت مورد اشاره و نام شاعر و منبعى است كه آن ابيات در آن آمده <ref>ر.ك: همان، ص123، پاورقى 1 و...</ref> و گاه توضيحاتى جغرافيايى و تاريخى است <ref>ر.ك: همان، ص180، پاورقى 1 و...</ref> و... | 1. نسخه حاضر را استاد سيد حسن خرسان، تصحيح كرده و تعليقاتى سودمند بهصورت پاورقى بر آن افزوده است. در اين پاورقىها، افزون بر بيان اختلاف نسخ خطى، در موارد فراوانى نام و نشان آيات مورد استشهاد و يا ارجاع به منابع روايات مذكور در متن آمده است <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص41، پاورقى 4 1؛ ص80، پاورقى 11-5 و...</ref> و گاه شرح معناى لغوى است<ref>ر.ك: همان، ص42، پاورقى 1؛ ص63، پاورقى 1 و...</ref> و گاهى بيان شاهد شعرى با ذكر بيت مورد اشاره و نام شاعر و منبعى است كه آن ابيات در آن آمده <ref>ر.ك: همان، ص123، پاورقى 1 و...</ref> و گاه توضيحاتى جغرافيايى و تاريخى است <ref>ر.ك: همان، ص180، پاورقى 1 و...</ref> و... | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
2. ناشر (دارالأضواء بيروت) مقدمهاى براى اين چاپ نوشته و نسخ خطى مورد استفاده و چگونگى تصحيح اثر حاضر را معرفى كرده است. در اين مقدمه - كه در نجف و به قلم شيخ على آخوندى و بدون ذكر تاريخ نوشته شده - آمده است: «چون خداى متعال مرا موفق كرد تا كتاب استبصار را براى بار دوم بهصورت زيبا و همراه با تعليقات سودمند چاپ كنم و اقبال و رضايت مردم را ديدم، تشويق و شجاع شدم كه بار ديگر كتاب منلايحضرهالفقيه را چاپ كنم كه دومين كتاب در بين كتب اربعه طايفه حقه شيعه است؛ زيرا بعد از كافى و متقدم بر تهذيب و استبصار است...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص5</ref>. | 2. ناشر (دارالأضواء بيروت) مقدمهاى براى اين چاپ نوشته و نسخ خطى مورد استفاده و چگونگى تصحيح اثر حاضر را معرفى كرده است. در اين مقدمه - كه در نجف و به قلم شيخ على آخوندى و بدون ذكر تاريخ نوشته شده - آمده است: «چون خداى متعال مرا موفق كرد تا كتاب استبصار را براى بار دوم بهصورت زيبا و همراه با تعليقات سودمند چاپ كنم و اقبال و رضايت مردم را ديدم، تشويق و شجاع شدم كه بار ديگر كتاب منلايحضرهالفقيه را چاپ كنم كه دومين كتاب در بين كتب اربعه طايفه حقه شيعه است؛ زيرا بعد از كافى و متقدم بر تهذيب و استبصار است...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ج1، ص5</ref>. | ||
3. زندگىنامه مفصل و عالمانه شيخ صدوق به قلم سيد حسن موسوى خرسان، در آغاز اثر حاضر ذكر شده است <ref>ر.ك: همان، ص الف - أضا</ref>. | 3. زندگىنامه مفصل و عالمانه [[شيخ صدوق]] به قلم سيد حسن موسوى خرسان، در آغاز اثر حاضر ذكر شده است <ref>ر.ك: همان، ص الف - أضا</ref>. | ||
4. مصحح محترم، تصاويرى از نسخه خطى كتاب مذكور آورده است <ref>ر.ك: همان، ص7-9</ref>. | 4. مصحح محترم، تصاويرى از نسخه خطى كتاب مذكور آورده است <ref>ر.ك: همان، ص7-9</ref>. | ||
5. همچنين نويسنده در جلد چهارم بعد از پايان مطالبش، مطلبى تحت عنوان «المشيخة» آورده و مصحح محترم نيز شرح مفصلى بر آن نوشته كه بهصورت جداگانه در پاورقىها ذكر شده و در آن، از جمله به توضيح رجالى و زندگىنامهاى اسناد شيخ صدوق پرداخته <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص9، پاورقى 1 و 2؛ ص13، پاورقى 1-3 و...</ref> و نگارش آن را در روز شنبه آغاز ربيعالاول 1379ق، به پايان برده است<ref>ر.ك: همان، ص137، پاورقى</ref>. | 5. همچنين نويسنده در جلد چهارم بعد از پايان مطالبش، مطلبى تحت عنوان «المشيخة» آورده و مصحح محترم نيز شرح مفصلى بر آن نوشته كه بهصورت جداگانه در پاورقىها ذكر شده و در آن، از جمله به توضيح رجالى و زندگىنامهاى اسناد [[شيخ صدوق]] پرداخته <ref>ر.ك: متن كتاب، ج4، ص9، پاورقى 1 و 2؛ ص13، پاورقى 1-3 و...</ref> و نگارش آن را در روز شنبه آغاز ربيعالاول 1379ق، به پايان برده است<ref>ر.ك: همان، ص137، پاورقى</ref>. | ||
6. يكى از تعليقات و توضيحات مصحح محترم چنين است: مُعلى بن خنيس ابوعبداللّه، دوست و مولاى حضرت امام صادق(ع) و قبل از او مولاى بنىاسد و كوفى بود و به شغل بزازى اشتغال داشت. شيخ طوسى در كتاب «الغيبة» گفته است كه او از ياران اصلى حضرت امام صادق(ع) و در نزد ايشان پسنديده بود و در حالى از دنيا رفت كه بر همين روش استوار بود و داوود بن على، عامل خليفه منصور عباسى بر مدينه، او را بهوسيله سيرافى رئيس نيروى انتظامى، به قتل رساند. درحالىكه امام(ع) در مكه بود، داوود، معلّى را طلبيد و از او خواست كه شيعيان امام صادق(ع) را معرفى كند و نامشان را بنويسد، ولى او حاضر نشد حتى نام يك نفر را بگويد؛ پس داوود او را تهديد كرد، ولى معلى در پاسخ گفت: آيا مرا تهديد به قتل مىكنى؟! به خدا قسم اگر شيعيان در زير پايم باشند هرگز پايم را بلند نمىكنم تا جانشان به خطر نيفتد و اگر مرا به قتل برسانى من به سعادت مىرسم و تو به شقاوت. داوود او را زندانى كرد و معلى به او گفت كه مرا به نزد مردم ببر تا گواهى بدهم؛ چون بدهى زياد و مال فراوان دارم. داوود پذيرفت؛ پس معلى وقتى در بازار در بين مردم وارد شد گفت: اى مردم من معلى بن خنيس هستم... شاهد باشيد كه هرچه از من به ارث باقى بماند - مال، خانه، برده، كنيز، كم يا زياد... - پس همهاش متعلق به حضرت امام جعفر بن محمد(ع) است. پس رئيس پليس داوود او را به بند كشيد و به دار مجازات آويخت. وقتى خبر مرگ او به امام صادق(ع) رسيد، داغدار و مصيبتزده شد و خبر داد كه او وارد بهشت شده است و... اخبار در مدح معلى فراوان است و رواياتى كه كشى در مذمت او آورده، خدشهاى بر معلى وارد نمىآورد؛ چون هم سندش ضعيف است و هم قابل توجيه <ref>ر.ك: همان، ص67، پاورقى 1</ref>. | 6. يكى از تعليقات و توضيحات مصحح محترم چنين است: مُعلى بن خنيس ابوعبداللّه، دوست و مولاى حضرت امام صادق(ع) و قبل از او مولاى بنىاسد و كوفى بود و به شغل بزازى اشتغال داشت. شيخ طوسى در كتاب «الغيبة» گفته است كه او از ياران اصلى حضرت امام صادق(ع) و در نزد ايشان پسنديده بود و در حالى از دنيا رفت كه بر همين روش استوار بود و داوود بن على، عامل خليفه منصور عباسى بر مدينه، او را بهوسيله سيرافى رئيس نيروى انتظامى، به قتل رساند. درحالىكه امام(ع) در مكه بود، داوود، معلّى را طلبيد و از او خواست كه شيعيان امام صادق(ع) را معرفى كند و نامشان را بنويسد، ولى او حاضر نشد حتى نام يك نفر را بگويد؛ پس داوود او را تهديد كرد، ولى معلى در پاسخ گفت: آيا مرا تهديد به قتل مىكنى؟! به خدا قسم اگر شيعيان در زير پايم باشند هرگز پايم را بلند نمىكنم تا جانشان به خطر نيفتد و اگر مرا به قتل برسانى من به سعادت مىرسم و تو به شقاوت. داوود او را زندانى كرد و معلى به او گفت كه مرا به نزد مردم ببر تا گواهى بدهم؛ چون بدهى زياد و مال فراوان دارم. داوود پذيرفت؛ پس معلى وقتى در بازار در بين مردم وارد شد گفت: اى مردم من معلى بن خنيس هستم... شاهد باشيد كه هرچه از من به ارث باقى بماند - مال، خانه، برده، كنيز، كم يا زياد... - پس همهاش متعلق به حضرت امام جعفر بن محمد(ع) است. پس رئيس پليس داوود او را به بند كشيد و به دار مجازات آويخت. وقتى خبر مرگ او به امام صادق(ع) رسيد، داغدار و مصيبتزده شد و خبر داد كه او وارد بهشت شده است و... اخبار در مدح معلى فراوان است و رواياتى كه كشى در مذمت او آورده، خدشهاى بر معلى وارد نمىآورد؛ چون هم سندش ضعيف است و هم قابل توجيه <ref>ر.ك: همان، ص67، پاورقى 1</ref>. |
ویرایش