۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
ابن عبدالسلام در 639ق به مصر رفت و نجمالدين ايوب منصب قضا و خطابت آنجا را برعهده او گذاشت. در مصر عالم بزرگ آن ديار عبدالعظيم منذرى او را ارج نهاد و به احترام وى از افتاء دست بداشت در همین اوان فخرالدين عثمان یکى از كارگزاران ايوب، طبل خانهاى برای یکى از مساجد مصر بنا كرد كه این كار، ابن عبدالسلام را خوش نيامد و به خراب كردن آن حكم نمود. پس بىدرنگ حكم به عدم صلاحيت فخرالدين داد و سپس خود از مقام قضا كناره گرفت و خانهنشين شد و تنها به مراجعات فقهى مردم پاسخ مىگفت. ابتدا فخرالدين و ديگران مىپنداشتند كه این حكم ابن عبدالسلام اثرى ندارد، ولى چون ايوب نمايندهاى به بغداد نزد مستعصم فرستاد، مستعصم به اسناد حكم ابن عبدالسلام در صلاحيت فخرالدين ترديد كرد و نماينده را به مصر بازگرداند. وى در 652ق در مدرسه صالحيه عهدهدار تدريس فقه شافعى گرديد. | ابن عبدالسلام در 639ق به مصر رفت و نجمالدين ايوب منصب قضا و خطابت آنجا را برعهده او گذاشت. در مصر عالم بزرگ آن ديار عبدالعظيم منذرى او را ارج نهاد و به احترام وى از افتاء دست بداشت در همین اوان فخرالدين عثمان یکى از كارگزاران ايوب، طبل خانهاى برای یکى از مساجد مصر بنا كرد كه این كار، ابن عبدالسلام را خوش نيامد و به خراب كردن آن حكم نمود. پس بىدرنگ حكم به عدم صلاحيت فخرالدين داد و سپس خود از مقام قضا كناره گرفت و خانهنشين شد و تنها به مراجعات فقهى مردم پاسخ مىگفت. ابتدا فخرالدين و ديگران مىپنداشتند كه این حكم ابن عبدالسلام اثرى ندارد، ولى چون ايوب نمايندهاى به بغداد نزد مستعصم فرستاد، مستعصم به اسناد حكم ابن عبدالسلام در صلاحيت فخرالدين ترديد كرد و نماينده را به مصر بازگرداند. وى در 652ق در مدرسه صالحيه عهدهدار تدريس فقه شافعى گرديد. | ||
==وفات== | |||
سرانجام وى در سال 660ق در قاهره درگذشت. خاص و عام و نيز بيبرس در مراسم تشييع وى شركت جستند. سيل جمعيت به حدى بود كه بيبرس به بعضى از خواص خود گفت: امروز حاكمیت من استوار شد، زيرا اگر وى از مردم مىخواست تا بر من قيام كنند، مىتوانست حكومت را از من بگيرد. منزلت او به حدى بود كه تا چند روز پس از مرگش در دمشق و تمام ديار مصر و شام و حتى مدينه و مكه و يمن، بر او نماز غايب خوانده شد. ابن عبدالسلام كه گرايشى به صوفيه داشت و در مجلس درس شهابالدين سهروردى حاضر مىشد، نزد وى رساله قشيريه را آموخت و از او خرقه گرفت. هرچند ابن عبدالسلام در آثارش رقص صوفيان را بدعت شمرد، ولى به گفته [[ذهبى]] او به مجلس صوفيان مىرفته و با ايشان به سماع و تواجد مىپرداخته است. در پارهاى از نوشتههاى وى كه گرايش او به تصوف را گواهى مىدهد، مىبينيم كه عارفان را برتر از عالمان مىداند. او نسبت به محییالدين بن عربى نظر چندان خوبى نداشت و بر او خرده مىگرفت. | |||
خط ۷۲: | خط ۷۷: | ||
# القواعد الكبرى في اصول الفقه؛ | # القواعد الكبرى في اصول الفقه؛ | ||
# القواعد في المصالح و المفاسد؛ | # القواعد في المصالح و المفاسد؛ | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
دايرة المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر [[موسوی بجنوردی، محمدکاظم|كاظم موسوى بجنوردى]]، 1377، تألیف ناصر كذشته، ج4، صص 194-195. | دايرة المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر [[موسوی بجنوردی، محمدکاظم|كاظم موسوى بجنوردى]]، 1377، تألیف ناصر كذشته، ج4، صص 194-195. | ||
ویرایش