پرش به محتوا

إشكالية العقل عند ابن رشد: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}


'''إشكالية العقل عند ابن رشد'''، اثر محمد مصباحی، کتابی است یک جلدی به زبان عربی با موضوع فلسفه و شخصیت‌ها. نویسنده در این کتاب در پی نشان دادن نگاه ابن رشد به مسئله عقل است. هرچند او نگاهی تاریخی به این مسئله هم می‌اندازد، ولی سعی وی در این تحقیقات، ارائه بحث با ماهیتی فلسفی است که می‌خواهد شیوه ابن رشد را از درون این سیستم فکری، از طریق فعل و انفعالات عناصرش، ارتباط آنها باهم، مکانیسم‌های رشد این اندیشه، منجر شدنش به اشکالاتی که باهم مرتبط هستند و راه‌حل‌های مورد نیاز برای پشتیبانی از ساختار کلی تفکر ابن رشدی را نشان دهد.
'''إشكالية العقل عند ابن رشد'''، اثر [[مصباحی، محمد|محمد مصباحی]]، کتابی است یک جلدی به زبان عربی با موضوع فلسفه و شخصیت‌ها. نویسنده در این کتاب در پی نشان دادن نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به مسئله عقل است. هرچند او نگاهی تاریخی به این مسئله هم می‌اندازد، ولی سعی وی در این تحقیقات، ارائه بحث با ماهیتی فلسفی است که می‌خواهد شیوه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را از درون این سیستم فکری، از طریق فعل و انفعالات عناصرش، ارتباط آنها باهم، مکانیسم‌های رشد این اندیشه، منجر شدنش به اشکالاتی که باهم مرتبط هستند و راه‌حل‌های مورد نیاز برای پشتیبانی از ساختار کلی تفکر ابن رشدی را نشان دهد.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۴: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در این کتاب، دیدگاه ابن رشد پیرامون عقل و مجموعه مسائل به‌هم‌پیوسته‌ای که وی در این‌باره مطرح نموده و اشکالات و ابهاماتی که در این موضوع وجود دارد، بررسی شده است.
در این کتاب، دیدگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] پیرامون عقل و مجموعه مسائل به‌هم‌پیوسته‌ای که وی در این‌باره مطرح نموده و اشکالات و ابهاماتی که در این موضوع وجود دارد، بررسی شده است.
نویسنده، سیاقی را که برگزیده تا اشکالیت عقل در نظر ابن رشد را در ضمن آن طرح نماید، «مبحث العقل» یا «علم العقل» است. این گزینش، ازآن‌روست که وی بتواند هر اشتباه و شبهه‌ای را که استعمال مفهوم عقل باعث آن می‌گردد (مفهومی که قابلیت دخول در ساختارها و اشکال نظری و عملی متباین با یکدیکر را که جز واژه عقل جامع آنها نیست، دارد)، تلافی و جبران نماید.
 
نویسنده، سیاقی را که برگزیده تا اشکالیت عقل در نظر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] را در ضمن آن طرح نماید، «مبحث العقل» یا «علم العقل» است. این گزینش، ازآن‌روست که وی بتواند هر اشتباه و شبهه‌ای را که استعمال مفهوم عقل باعث آن می‌گردد (مفهومی که قابلیت دخول در ساختارها و اشکال نظری و عملی متباین با یکدیکر را که جز واژه عقل جامع آنها نیست، دارد)، تلافی و جبران نماید.


مبحث عقل در فلسفه قدیم، مبحثی است مستقل و متمایز منسوب و منتسب به علم النفس قدیم. علم النفس قدیم مباحث مختلفی را شامل می‌گردد که یکی از آنها «نظریه شناخت» است. نظریه شناخت با مبحث عقل در بسیاری از قضایا و اسلوب‌های نظری مشترک است؛ منتها در موضوع و هدف با آن تفاوت دارد؛ چه، در نظریه شناخت، هدف بررسی شناخت در همه شکل‌ها و جلوه‌هایش است، ولی در مبحث عقل غرض در درجه نخست، بررسی وضعیت آنتولوژی و هستی‌شناسانه عقل در پیوندش با وضعیت تاریخی انسان می‌باشد؛ بنابراین آنچه در این مبحث، حائز درجه اهمیت است، این نیست که عقل همچون ابزاری برای شناخت مطالعه شود، بلکه آن است که طبیعت و ماهیت آن (که تحدید آن بسیار دشوار است) بررسی گردد.
مبحث عقل در فلسفه قدیم، مبحثی است مستقل و متمایز منسوب و منتسب به علم النفس قدیم. علم النفس قدیم مباحث مختلفی را شامل می‌گردد که یکی از آنها «نظریه شناخت» است. نظریه شناخت با مبحث عقل در بسیاری از قضایا و اسلوب‌های نظری مشترک است؛ منتها در موضوع و هدف با آن تفاوت دارد؛ چه، در نظریه شناخت، هدف بررسی شناخت در همه شکل‌ها و جلوه‌هایش است، ولی در مبحث عقل غرض در درجه نخست، بررسی وضعیت آنتولوژی و هستی‌شناسانه عقل در پیوندش با وضعیت تاریخی انسان می‌باشد؛ بنابراین آنچه در این مبحث، حائز درجه اهمیت است، این نیست که عقل همچون ابزاری برای شناخت مطالعه شود، بلکه آن است که طبیعت و ماهیت آن (که تحدید آن بسیار دشوار است) بررسی گردد.
خط ۴۳: خط ۴۴:
بنابراین مبحث یادشده با نظر به ذاتش دانشی است مستقل که ویژگی‌های خاص خود را دارد؛ به‌گونه‌ای که از اندراج تحت هر مبحثی از مباحث مشابه گریزان است. با این وجود راه آن به کرانه‌های متعدد گشوده است؛ کرانه‌هایی که آن را برای اینکه مدخلی حقیقی باشد برای فهم بقیه اندیشه‌هایی که به آن منتهی می‌شود، مهیا می‌نماید. اصولا عقل هرچند مهیمن بر مجموعه‌ای از مجالات نیست، همچون موضوعی است که دست‌کم حضوری قوی در آن مجالات دارد.  
بنابراین مبحث یادشده با نظر به ذاتش دانشی است مستقل که ویژگی‌های خاص خود را دارد؛ به‌گونه‌ای که از اندراج تحت هر مبحثی از مباحث مشابه گریزان است. با این وجود راه آن به کرانه‌های متعدد گشوده است؛ کرانه‌هایی که آن را برای اینکه مدخلی حقیقی باشد برای فهم بقیه اندیشه‌هایی که به آن منتهی می‌شود، مهیا می‌نماید. اصولا عقل هرچند مهیمن بر مجموعه‌ای از مجالات نیست، همچون موضوعی است که دست‌کم حضوری قوی در آن مجالات دارد.  
   
   
هدف این کتاب، اثبات ویژگی مسئله نگاه ابن رشد به عقل در زمینه «مبحث عقل» و برجسته کردن محیطی است که در آن به وجود آمده و رشد کرده است، در عین اجتناب از مشکل ارسطویی و خلاص شدن از قرائت‌هایی که در طول تاریخ روی آن انجام شده است. نویسنده می‌خواهد نشان دهد که چگونه مسئله اشکالیت عقل در نگاه ابن رشد، به وجود آمده و تبلور آن با عوامل پویا و ساختاری‌اش را نشان دهد. همچنین می‌خواهد به عوامل تعیین‌کننده در شکل‌گیری آن و ابراز مرکز ثقل خاص آن در بنیان‌گذاری و تسریع در نضج گزاره‌های جسورانه‌اش توجه دهد. وی همچنین به دنبال کشف این مسئله هم هست که آیا تجاوز نسبی ابن رشد از مسئله ارسطویی، وی را به عقب‌نشینی افلاطونی سوق داده است یا او را مجبور کرده است که به سمت اسکندریه بگرود و یا اینکه راه ابن رشد، راه ویژه‌ای در میان راه‌های مختلفی است اشکالیات مبحث عقل در آن سیر نموده است.
هدف این کتاب، اثبات ویژگی مسئله نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] به عقل در زمینه «مبحث عقل» و برجسته کردن محیطی است که در آن به وجود آمده و رشد کرده است، در عین اجتناب از مشکل ارسطویی و خلاص شدن از قرائت‌هایی که در طول تاریخ روی آن انجام شده است. نویسنده می‌خواهد نشان دهد که چگونه مسئله اشکالیت عقل در نگاه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، به وجود آمده و تبلور آن با عوامل پویا و ساختاری‌اش را نشان دهد. همچنین می‌خواهد به عوامل تعیین‌کننده در شکل‌گیری آن و ابراز مرکز ثقل خاص آن در بنیان‌گذاری و تسریع در نضج گزاره‌های جسورانه‌اش توجه دهد. وی همچنین به دنبال کشف این مسئله هم هست که آیا تجاوز نسبی [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] از مسئله ارسطویی، وی را به عقب‌نشینی افلاطونی سوق داده است یا او را مجبور کرده است که به سمت اسکندریه بگرود و یا اینکه راه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، راه ویژه‌ای در میان راه‌های مختلفی است اشکالیات مبحث عقل در آن سیر نموده است.


قصد نویسنده از ارائه این مباحث، نگاه جامعه‌شناسانه (سوسیولوژیکال) به مسئله نیست که بخواهد ایده‌ها را با واقعیت اصلی اجتماعی و تاریخی پیوند دهد؛ چراکه دستیابی به چنین چیزی در درجه اول مستلزم رمزگشایی از این نظریه ابن رشد، در عین طرح کردن این مبحث است.
قصد نویسنده از ارائه این مباحث، نگاه جامعه‌شناسانه (سوسیولوژیکال) به مسئله نیست که بخواهد ایده‌ها را با واقعیت اصلی اجتماعی و تاریخی پیوند دهد؛ چراکه دستیابی به چنین چیزی در درجه اول مستلزم رمزگشایی از این نظریه [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، در عین طرح کردن این مبحث است.


همچنین هدف او از این کار یک هدف و مطالعه تاریخی هم نبوده تا ملزم باشد به اعماق اندیشه‌های قبلی نقب بزند و ریشه‌ها، پیشینه‌های عقاید و تزهای ابن رشدی را جستجو کند، بلکه سعی وی در این تحقیقات ارائه بحث بر ماهیتی فلسفی است که می‌خواهد شیوه ابن رشدی را از درون این سیستم فکری، از طریق فعل و انفعالات عناصرش، ارتباط آنها باهم، مکانیسم‌های رشد این اندیشه، منجر شدنش به اشکالاتی که با هم مرتبط هستند و راه‌حل‌های مورد نیاز برای پشتیبانی از ساختار کلی تفکر ابن رشدی را نشان دهد.
همچنین هدف او از این کار یک هدف و مطالعه تاریخی هم نبوده تا ملزم باشد به اعماق اندیشه‌های قبلی نقب بزند و ریشه‌ها، پیشینه‌های عقاید و تزهای ابن رشدی را جستجو کند، بلکه سعی وی در این تحقیقات ارائه بحث بر ماهیتی فلسفی است که می‌خواهد شیوه ابن رشدی را از درون این سیستم فکری، از طریق فعل و انفعالات عناصرش، ارتباط آنها باهم، مکانیسم‌های رشد این اندیشه، منجر شدنش به اشکالاتی که با هم مرتبط هستند و راه‌حل‌های مورد نیاز برای پشتیبانی از ساختار کلی تفکر ابن رشدی را نشان دهد.


قرائت وی از این امر در وهله اول از بازخوانی مستقیم متون ابن رشد آغاز می‌شود؛ خصوصا فصل‌های چهارم و پنجم از «تفسير كتاب النفس» که به مبحث عقل اختصاص دارد و کتاب «رسالة في سعادة النفس» و «مقالة في اتصال العقل المفارق بالإنسان» و متنی که همکار نویسنده، استاد کریفاتون در ترجمه آن از لاتینی به فرانسه، به وی کمک کرده است. به‌هرحال تعامل مستقیم با متون اولین شیوه مؤلف در این کتاب است؛ به‌خصوص متون روان‌شناسانه (علم النفس) مستقیم. البته در نبود این متون نویسنده از متون شناخت‌شناسانه یا فیزیکی یا متافیزیکی و منطقی، استفاده کرده است. البته از این نوع متون، بیشتر در روشن‌سازی متون روان‌شناسانه و در راستای تأیید این متون، بهره برده است. جهت‌گیری نویسنده در قرائت متن مربوط به ابن رشد و ادبیات مکتوب پیرامون او، عبارت است از میل و رغبت در قرائت ابن رشد با ابن رشد و به‌خاطر ابن رشد، نه به جهت فهم پیشینیان یا پسینیان وی<ref>ر.ک: مدخل، ص5-10</ref>.
قرائت وی از این امر در وهله اول از بازخوانی مستقیم متون [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] آغاز می‌شود؛ خصوصا فصل‌های چهارم و پنجم از «تفسير كتاب النفس» که به مبحث عقل اختصاص دارد و کتاب «رسالة في سعادة النفس» و «مقالة في اتصال العقل المفارق بالإنسان» و متنی که همکار نویسنده، استاد [[کریفاتون]] در ترجمه آن از لاتینی به فرانسه، به وی کمک کرده است. به‌هرحال تعامل مستقیم با متون اولین شیوه مؤلف در این کتاب است؛ به‌خصوص متون روان‌شناسانه (علم النفس) مستقیم. البته در نبود این متون نویسنده از متون شناخت‌شناسانه یا فیزیکی یا متافیزیکی و منطقی، استفاده کرده است. البته از این نوع متون، بیشتر در روشن‌سازی متون روان‌شناسانه و در راستای تأیید این متون، بهره برده است. جهت‌گیری نویسنده در قرائت متن مربوط به [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و ادبیات مکتوب پیرامون او، عبارت است از میل و رغبت در قرائت [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] با [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]] و به‌خاطر [[ابن رشد، محمد بن احمد|ابن رشد]]، نه به جهت فهم پیشینیان یا پسینیان وی<ref>ر.ک: مدخل، ص5-10</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش