پرش به محتوا

جرعه‌ای از زلال قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:
== معرفى اجمالى ==
== معرفى اجمالى ==


 
'''جرعه‌اى از زلال قرآن''' اثر آيت‌الله ميرزا ابوالقاسم محمدى گلپايگانى (گلپايگان 1286- 1358ش قم) است كه در آن تعدادى از سوره‌هاى قرآن كريم شرح و تفسير شده است. اين تفسير قبل از پيروزى انقلاب اسلامى در مسجد جامع گلپايگان هر شب بعد از نماز مغرب و عشا به صورت سخنرانى براى عموم نمازگزاران بيان شده و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به همت گروه پژوهش‌هاى نوآمد قرآنى مركز فرهنگ و معارف قرآن و با تصحيح حجةالاسلام اسماعيل محمدى كرمانشاهى در شش جلد منتشر شده است.
«جرعه‌اى از زلال قرآن» اثر آيت‌الله ميرزا ابوالقاسم محمدى گلپايگانى (گلپايگان 1286- 1358ش قم) است كه در آن تعدادى از سوره‌هاى قرآن كريم شرح و تفسير شده است. اين تفسير قبل از پيروزى انقلاب اسلامى در مسجد جامع گلپايگان هر شب بعد از نماز مغرب و عشا به صورت سخنرانى براى عموم نمازگزاران بيان شده و بعد از پيروزى انقلاب اسلامى به همت گروه پژوهش‌هاى نوآمد قرآنى مركز فرهنگ و معارف قرآن و با تصحيح حجةالاسلام اسماعيل محمدى كرمانشاهى در شش جلد منتشر شده است.


== ساختار ==
== ساختار ==
خط ۵۵: خط ۵۴:
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است:


1. نويسنده در تفسير خودش براى تفهيم مطالب به مردم از روايات اهل بيت(ع) به وفور استفاده كرده است.
#نويسنده در تفسير خودش براى تفهيم مطالب به مردم از روايات اهل بيت(ع) به وفور استفاده كرده است.
 
#نويسنده در بخشى از مباحث كتاب چنين نوشته است كه ما از دين و دستورهاى آن از نظر عقل سه انتظار داريم: 1- معرفى خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال وى؛ 2- بيان كردن قواعد و قوانينى كه مكمل انسانيت و ملكات فاضله باشد؛ 3- تنظيم و ابلاغ موازينى كه ضامن توافق و سازگارى صحيح بين افراد و اجتماع باشد. با نظرى دقيق و خالى از تعصب به ديگر كتب مذهبى و سنجش آن كتب با قرآن مجيد، درك خواهيم كرد كه آنچه قرآن نسبت به اين سه اصل بزرگ -كه قوام ديانتى ما را تشكيل مى‌دهد- بيان داشته، اَقوَم و استوارترين راه است. در حقيقت قرآن راهى را به انسان نشان مى‌دهد كه در نظر عقل و در واقع بهترين راه است <ref>متن كتاب، ج 1، ص 37- 38</ref>.
2. نويسنده در بخشى از مباحث كتاب چنين نوشته است كه ما از دين و دستورهاى آن از نظر عقل سه انتظار داريم: 1- معرفى خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال وى؛ 2- بيان كردن قواعد و قوانينى كه مكمل انسانيت و ملكات فاضله باشد؛ 3- تنظيم و ابلاغ موازينى كه ضامن توافق و سازگارى صحيح بين افراد و اجتماع باشد. با نظرى دقيق و خالى از تعصب به ديگر كتب مذهبى و سنجش آن كتب با قرآن مجيد، درك خواهيم كرد كه آنچه قرآن نسبت به اين سه اصل بزرگ -كه قوام ديانتى ما را تشكيل مى‌دهد- بيان داشته، اَقوَم و استوارترين راه است. در حقيقت قرآن راهى را به انسان نشان مى‌دهد كه در نظر عقل و در واقع بهترين راه است <ref>متن كتاب، ج 1، ص 37- 38</ref>.
#نويسنده مفسر در مورد افسانه غرانيق نوشته است: اهل تشيع اين گفتار را كفر محض مى‌دانند. حتى امام فخر رازى كه امام‌المشككين نام دارد اين بيان را مردود دانسته است. شيعه عقيده دارند آنگاه كه نبى محترم مشغول تلاوت سوره نجم بود به قسمت ''' وَ مَنَاة الثَّالِثَة الْأُخْرَى '''<ref>النجم/ 20</ref> كه رسيد مشركان بنا به عادت خود همهمه و غوغا كردند و جمله «تلكَ الغرانيقُ العُلى ...» را بيان كردند و در بين گفتار پيامبر(ص) القا نمودند. افرادى كه دور از آن مكان بودند آن گفتار را به حساب كلام پيامبر(ص) آوردند و شاد شدند و پس از اتمام سوره به سجده افتادند زيرا تمنى در پاره‌اى از استعمال‌هاى زبان عرب به معناى قرائت ذكر شده است. با اين تأويل مقصود از شيطان، شيطان انسى است كه در اثناى قرائت پيامبر(ص) القاى باطل نموده است <ref>همان، ج 2، ص 235- 236</ref>.
 
#مفسر محترم در مورد آيه ''' «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لاَ دُعَاؤُكُمْ ...» '''<ref>الفرقان/ 77</ref>. چنين نوشته است: اين آيه شريفه به دو كيفيت تفسير شده است: 1- اين‌كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذّب كند، اگر موضوع شرك و بت‌پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حقّ نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد. 2- شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين‌كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد. مقصود از دعا را در آيه كريمه، عبوديت دانسته‌اند يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منفعت معنوى را به شما يادآور شود <ref>همان، ج 3، ص 246</ref>.
3. نويسنده مفسر در مورد افسانه غرانيق نوشته است: اهل تشيع اين گفتار را كفر محض مى‌دانند. حتى امام فخر رازى كه امام‌المشككين نام دارد اين بيان را مردود دانسته است. شيعه عقيده دارند آنگاه كه نبى محترم مشغول تلاوت سوره نجم بود به قسمت ''' وَ مَنَاة الثَّالِثَة الْأُخْرَى '''<ref>النجم/ 20</ref> كه رسيد مشركان بنا به عادت خود همهمه و غوغا كردند و جمله «تلكَ الغرانيقُ العُلى ...» را بيان كردند و در بين گفتار پيامبر(ص) القا نمودند. افرادى كه دور از آن مكان بودند آن گفتار را به حساب كلام پيامبر(ص) آوردند و شاد شدند و پس از اتمام سوره به سجده افتادند زيرا تمنى در پاره‌اى از استعمال‌هاى زبان عرب به معناى قرائت ذكر شده است. با اين تأويل مقصود از شيطان، شيطان انسى است كه در اثناى قرائت پيامبر(ص) القاى باطل نموده است <ref>همان، ج 2، ص 235- 236</ref>.
#نويسنده در بخشى از جلد پنجم كتاب چنين مى‌نويسد كه خداى تعالى در اين سوره مباركه (عنكبوت) پس از افتتاح به الم -كه رمزى است بين آن مبدأ با پيامبر اكرم(ص)- مردم را متوجه عموميت دستگاه امتحان براى مكلفان مى‌فرمايد.... اين استفهام انكارى ''' «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ» '''<ref>عنكبوت/ 2</ref> متوجه تمام مكلفان مى‌شود كه بدانند وصول به درجات معنوى و مراتب اخروى به صرف گفتار نيست؛ بلكه تحمّل شدايد لازم دارد؛ مشقاتى دربر دارد كه فرد مؤمن بايد آن مصائب را جهت وصول به آن مدارج از صميم قلب بپذيرد و استقبال كند؛ همان‌گونه كه مردان حقيقى چنين كردند <ref>همان، ج 5، ص 20- 21</ref>.
 
#وى همچنين يادآور شده است كه سنت خداوند، يارى پيامبران است. پروردگار جهانيان در طول تاريخ بشر مردان وارسته‌اى را براى هدايت مردم عنايت كرد و عنان رهبرى را به يد با كفايت آنان سپرد <ref>همان، ج 6، ص 211- 212</ref>.
4. مفسر محترم در مورد آيه ''' «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لاَ دُعَاؤُكُمْ ...» '''<ref>الفرقان/ 77</ref>. چنين نوشته است: اين آيه شريفه به دو كيفيت تفسير شده است: 1- اين‌كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذّب كند، اگر موضوع شرك و بت‌پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حقّ نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد. 2- شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين‌كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد. مقصود از دعا را در آيه كريمه، عبوديت دانسته‌اند يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منفعت معنوى را به شما يادآور شود <ref>همان، ج 3، ص 246</ref>.
 
5. نويسنده در بخشى از جلد پنجم كتاب چنين مى‌نويسد كه خداى تعالى در اين سوره مباركه (عنكبوت) پس از افتتاح به الم -كه رمزى است بين آن مبدأ با پيامبر اكرم(ص)- مردم را متوجه عموميت دستگاه امتحان براى مكلفان مى‌فرمايد.... اين استفهام انكارى ''' «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ» '''<ref>عنكبوت/ 2</ref> متوجه تمام مكلفان مى‌شود كه بدانند وصول به درجات معنوى و مراتب اخروى به صرف گفتار نيست؛ بلكه تحمّل شدايد لازم دارد؛ مشقاتى دربر دارد كه فرد مؤمن بايد آن مصائب را جهت وصول به آن مدارج از صميم قلب بپذيرد و استقبال كند؛ همان‌گونه كه مردان حقيقى چنين كردند <ref>همان، ج 5، ص 20- 21</ref>.
 
6. وى همچنين يادآور شده است كه سنت خداوند، يارى پيامبران است. پروردگار جهانيان در طول تاريخ بشر مردان وارسته‌اى را براى هدايت مردم عنايت كرد و عنان رهبرى را به يد با كفايت آنان سپرد <ref>همان، ج 6، ص 211- 212</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش