۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
'''رساله اجتهاد و تقلید'''، تقریرات مباحث اصولی و فقهی | '''رساله اجتهاد و تقلید'''، تقریرات مباحث اصولی و فقهی [[حلی، حسین|آیتالله حسین حلی]] در موضوع «اجتهاد و تقلید»، به قلم [[حسینی طهرانی، سید محمدحسین|آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی]] است. ترجمه و تعلیقات فارسی این رساله به قلم فرزند ایشان سید محمدحسن است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
کتاب با مقدمه مترجم در شرح حال آیتالله شیخ حسین حلی آغاز شده است. در این شرح حال، بر احاطه اعجابانگیز ایشان بر احادیث و آثار معصومین(ع) و نیز اشراف بر تاریخ و تفسیر و کلام و نوآوریهای متداول عصر خویش تأکید شده است. تسلط ایشان بر فقه و اصول نیز زبانزد اهل فن و حوزه نجف بوده و از او بهعنوان مبرزترین شاگرد مرحوم نائینی یاد شده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص32</ref>. | کتاب با مقدمه مترجم در شرح حال [[حلی، حسین|آیتالله شیخ حسین حلی]] آغاز شده است. در این شرح حال، بر احاطه اعجابانگیز ایشان بر احادیث و آثار معصومین(ع) و نیز اشراف بر تاریخ و تفسیر و کلام و نوآوریهای متداول عصر خویش تأکید شده است. تسلط ایشان بر فقه و اصول نیز زبانزد اهل فن و حوزه نجف بوده و از او بهعنوان مبرزترین شاگرد مرحوم نائینی یاد شده است<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ص32</ref>. | ||
پس از آن تحت عنوان «شمهای از احوال حضرت علامه طهرانی | پس از آن تحت عنوان «شمهای از احوال حضرت [[حسینی طهرانی، سید محمدحسین|علامه طهرانی رضواناللهعليه]]»، بهاجمال، به شخصیت این عالم شیعه که مقرر مطالب درسی و شاگرد مرحوم [[حلی، حسین|حلی]] بوده اشاره شده است. در بخشی از این شرح حال، به حضور [[حسینی طهرانی، سید محمدحسین|علامه طهرانی]] در درسها و بحثهای [[حلی، حسین|شیخ حسین حلی]] و از جمله بتقریر مبحث اجتهاد و تقلید اشاره شده است: «مرحوم علامه والد - قدسسره - هنگام توطن در نجف اشرف، به درسها و بحثهای مرحوم علامه حاج شیخ [[حلی، حسین|حسین حلی]] - أعلیاللهمقامه - حاضر میشدند، که از جمله آن مبحث اجتهاد و تقلید است و آن را به نیکوترین وجهی تقریر و مکتوب نمودند»<ref>ر.ک: همان، ص49</ref>. | ||
مترجم سپس انگیزه خود از انتشار این رساله را اینگونه توضیح میدهد: «حقیر پس از تورق صفحاتی از آن متوجه شدم که بنای این رساله بر وضع مبانی و اصولی متین و استوار و چهبسا خارج از فضای متداول و متعارف بین فضلا و اهل علم است؛ لذا درصدد برآمدم که ضمن اقدام به طبع و نشر آن، مطالبی در توضیح و تبیین آن در پاورقی بیفزایم». | |||
در ادامه به تألیف اصل این اثر به زبان عربی و انگیزه ترجمه آن اشاره کرده، مینویسد: «تقریرات این بحث به قلم حضرت والد – قدسسره - به زبان عربی تحریر یافته است، ولی ازآنجاکه مطالعه این ابحاث برای برخی از اهل فضل ممکن است توأم با کمی صعوبت باشد و از طرفی معالاسف حتی در حوزههای علمیه اشتیاق و رغبت فضلا به مطالعه مباحث علمی به زبان فارسی بیش از زبان عربی است، لذا حقیر درصدد برآمدم که علاوه بر تذییل مباحث به زبان فارسی، خود متن رساله را نیز به فارسی ترجمه نموده، در یک مجموعه طبع و نشر نمایم و به جهت حفظ امانت و دقت و تأمل بیشتر، اصل رساله را با زبان عربی و املای خود مرحوم والد و تذییلات حقیر به زبان عربی نیز طبع و نشر نمایم»<ref>ر.ک: همان</ref>. | در ادامه به تألیف اصل این اثر به زبان عربی و انگیزه ترجمه آن اشاره کرده، مینویسد: «تقریرات این بحث به قلم حضرت والد – قدسسره - به زبان عربی تحریر یافته است، ولی ازآنجاکه مطالعه این ابحاث برای برخی از اهل فضل ممکن است توأم با کمی صعوبت باشد و از طرفی معالاسف حتی در حوزههای علمیه اشتیاق و رغبت فضلا به مطالعه مباحث علمی به زبان فارسی بیش از زبان عربی است، لذا حقیر درصدد برآمدم که علاوه بر تذییل مباحث به زبان فارسی، خود متن رساله را نیز به فارسی ترجمه نموده، در یک مجموعه طبع و نشر نمایم و به جهت حفظ امانت و دقت و تأمل بیشتر، اصل رساله را با زبان عربی و املای خود مرحوم والد و تذییلات حقیر به زبان عربی نیز طبع و نشر نمایم»<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
نویسنده در ابتدای مباحثش شش تعریف اصطلاحی از «اجتهاد»، از جمله تعریف استادش مرحوم نائینی را ارائه میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص55</ref>؛ البته او بر تعریف اجتهاد اثری را مترتب ندانسته و با صرف نظر از نقض و ابرام تعاریف میافزاید: اگر بهناچار بخواهیم تعریفی از اجتهاد ارائه دهیم اینطور میگوییم: «اجتهاد عبارت است از تحصیل علم به حکم»<ref>ر.ک: همان، ص57-56</ref>. | نویسنده در ابتدای مباحثش شش تعریف اصطلاحی از «اجتهاد»، از جمله تعریف استادش مرحوم [[نائینی، محمدحسین|نائینی]] را ارائه میکند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص55</ref>؛ البته او بر تعریف اجتهاد اثری را مترتب ندانسته و با صرف نظر از نقض و ابرام تعاریف میافزاید: اگر بهناچار بخواهیم تعریفی از اجتهاد ارائه دهیم اینطور میگوییم: «اجتهاد عبارت است از تحصیل علم به حکم»<ref>ر.ک: همان، ص57-56</ref>. | ||
علامه طهرانی معتقد است که وجوب اجتهاد، عینی است نه کفایی: «پس از اینکه روشن گشت که حقیقت اجتهاد عبارت است از: تحصیل علم به حکم شرعی به هر نحوی از انحای تحصیل و از هر راهی که متصور است و پس از اینکه دانستی که این مفهوم از اجتهاد در جمیع مکلفین - چه مجتهد اصطلاحی و چه مقلد - مشترک است، متوجه خواهی شد که وجوب آن قطعاً عینی خواهد بود»<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | [[حسینی طهرانی، سید محمدحسین|علامه طهرانی]] معتقد است که وجوب اجتهاد، عینی است نه کفایی: «پس از اینکه روشن گشت که حقیقت اجتهاد عبارت است از: تحصیل علم به حکم شرعی به هر نحوی از انحای تحصیل و از هر راهی که متصور است و پس از اینکه دانستی که این مفهوم از اجتهاد در جمیع مکلفین - چه مجتهد اصطلاحی و چه مقلد - مشترک است، متوجه خواهی شد که وجوب آن قطعاً عینی خواهد بود»<ref>ر.ک: همان، ص60</ref>. | ||
در بخشی از مباحث اجتهاد، به تشکیک برخی از فقها در حجیت استنباطات متجزی برای خود و برای غیر اشاره شده است که نویسنده این شبهه را اینگونه پاسخ میدهد: «حجیت استنباطات متجزی در مسائل فرعیه، متوقف بر اجتهاد و استنباط او در مسئله جواز تجزی است؛ زیرا پرواضح است که اگر اجتهاد متجزی، مجزی نباشد، دیگر استنباطات او در مسائل فرعیه برای او مفید نخواهد بود و معلوم است که متجزی در این مسئله - یعنی مسئله جواز تجزی - نیز مجتهد متجزی است. پس استنباط او در جواز تجزی و حجیت این استنباط، بر یک اجتهاد دیگر متوقف خواهد بود و همین طور تسلسل لازم میآید»<ref>ر.ک: همان، ص183</ref>. | در بخشی از مباحث اجتهاد، به تشکیک برخی از فقها در حجیت استنباطات متجزی برای خود و برای غیر اشاره شده است که نویسنده این شبهه را اینگونه پاسخ میدهد: «حجیت استنباطات متجزی در مسائل فرعیه، متوقف بر اجتهاد و استنباط او در مسئله جواز تجزی است؛ زیرا پرواضح است که اگر اجتهاد متجزی، مجزی نباشد، دیگر استنباطات او در مسائل فرعیه برای او مفید نخواهد بود و معلوم است که متجزی در این مسئله - یعنی مسئله جواز تجزی - نیز مجتهد متجزی است. پس استنباط او در جواز تجزی و حجیت این استنباط، بر یک اجتهاد دیگر متوقف خواهد بود و همین طور تسلسل لازم میآید»<ref>ر.ک: همان، ص183</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
نویسنده وجوب تقلید را شرعی، لکن طریق وصول عامی به آن را فطری و جبلی میداند. او در نهایت نظر صاحب کفایه را پذیرفته، مینویسد: آنچه صاحب کفایه فرموده که «فطرت و جبلت کشف از وجوب تقلید میکند، والاّ تسلسل لازم میآید»، امری است متین و چارهای جز پذیرش آن نمیباشد<ref>ر.ک: همان، ص250-247</ref>. | نویسنده وجوب تقلید را شرعی، لکن طریق وصول عامی به آن را فطری و جبلی میداند. او در نهایت نظر صاحب کفایه را پذیرفته، مینویسد: آنچه صاحب کفایه فرموده که «فطرت و جبلت کشف از وجوب تقلید میکند، والاّ تسلسل لازم میآید»، امری است متین و چارهای جز پذیرش آن نمیباشد<ref>ر.ک: همان، ص250-247</ref>. | ||
مرحوم حلی در جاهای مختلفی از رساله از استاد خویش با عنوان «شيخنا الأستاد» یاد کرده و با کمال احترام و مستدل به نقد دیدگاه ایشان پرداخته است؛ از جمله اینکه تفصیل مرحوم نائینی بین مسائل عام البلوی و غیر عام البلوی در موضوع تقلید را نمیپذیرد<ref>ر.ک: همان، ص286</ref>. | [[حلی، حسین|مرحوم حلی]] در جاهای مختلفی از رساله از استاد خویش با عنوان «شيخنا الأستاد» یاد کرده و با کمال احترام و مستدل به نقد دیدگاه ایشان پرداخته است؛ از جمله اینکه تفصیل مرحوم [[نائینی، محمدحسین|نائینی]] بین مسائل عام البلوی و غیر عام البلوی در موضوع تقلید را نمیپذیرد<ref>ر.ک: همان، ص286</ref>. | ||
مترجم در خاتمه خویش بر کتاب، شاخصهایی را برای اجتهاد و مرجعیت لحاظ کرده است که قابل توجه و ارزشمند است؛ بهعنوان مثال در شاخص سوم مرجعیت، به خبرویت و بصیرت نسبت به شرایط جامعه و دیدگاهها و توقعات افراد اشاره میکند: «مرجع باید نسبت به شرایط جامعه و دیدگاه افراد و توقعات آنان خبیر و بصیر باشد و در میان مردم به توغل در دنیا و مادیات و فرو رفتن در کثرات و مسائل اقتصادی و مادی و تمایل به شهرت و احراز پست و مقام و جانبداری از گروه و افرادی خاص و بیتوجهی به مستضعفین و بینوایان و مظلومان و بیکسان و ارتباط با مترفین و حشر و نشر با آنان و معاشرت با ستمگران و فرومایگان، معروف و مشهور نباشد»<ref>ر.ک: همان، ص391-390</ref>. | مترجم در خاتمه خویش بر کتاب، شاخصهایی را برای اجتهاد و مرجعیت لحاظ کرده است که قابل توجه و ارزشمند است؛ بهعنوان مثال در شاخص سوم مرجعیت، به خبرویت و بصیرت نسبت به شرایط جامعه و دیدگاهها و توقعات افراد اشاره میکند: «مرجع باید نسبت به شرایط جامعه و دیدگاه افراد و توقعات آنان خبیر و بصیر باشد و در میان مردم به توغل در دنیا و مادیات و فرو رفتن در کثرات و مسائل اقتصادی و مادی و تمایل به شهرت و احراز پست و مقام و جانبداری از گروه و افرادی خاص و بیتوجهی به مستضعفین و بینوایان و مظلومان و بیکسان و ارتباط با مترفین و حشر و نشر با آنان و معاشرت با ستمگران و فرومایگان، معروف و مشهور نباشد»<ref>ر.ک: همان، ص391-390</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۴: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش