۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
</div> | </div> | ||
سید روحالله موسوی خمینی معروف به '''امام خمينى(ره)'''، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با 30 شهريور 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.<ref> على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص78</ref> | '''سید روحالله موسوی خمینی''' معروف به '''امام خمينى(ره)'''، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، فقیه و اصولی و یکی از مراجع بزرگ تقلید شیعه در روز بيستم جمادى الآخره (روز ولادت فاطمه زهرا(س)) 1320ق، مطابق با 30 شهريور 1281ش و 24 سپتامپر 1902م ديده به جهان گشود. جد اعلاى او، «سيد حيدر موسوى اردبيلى»، همراه با پدرزن خويش، «مير سيد على همدانى» براى تبليغ دين اسلام و آئين تشيع، در قرن هشتم هجرى از ايران به كشمير هجرت كرد.<ref> على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص78</ref> | ||
پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.<ref> همان، ص79 و 9</ref>. | پدربزرگ او «سيد احمد» كه براى كسب علم به نجف مشرف شده بود، به دعوت اهالى خمين، وارد ايران شد و در خمين ساكن گرديد.<ref> همان، ص79 و 9</ref>. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
=== | === كودكى و نوجوانى === | ||
روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دايهاى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگرديد و آموزشهاى اوليه سواركارى، تفنگدارى و تيراندازى را مىگذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمامعيار تبديل مىگشت.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،، ص131</ref>. برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها<ref>همان، ص</ref> 150 و مشقهاى خوشنويسى<ref>همان، ص193</ref>. دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است<ref>همان، ص153</ref> كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.<ref>كوثر(مجموعه سخنرانىهاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615</ref>. | روحالله با فراق پدر، در آغوش مادرى مهربان (بانو هاجر) و سرپرستى عمهاى دلسوز (صاحب خانم) و دايهاى پرهيزگار پرورش يافت. دوران كودكى و نوجوانى روحالله همزمان با بحرانهاى سياسى و اجتماعى ايران سپرى شد. وى از همان ابتداى زندگى، با درد و رنج مردم و مشكلات جامعه آشنا مىشد و تأثر خود را با ترسيم خطوطى بهصورت نقاشى بروز مىداد. شخصيت او در كنار خانواده و اطرافيان در سنگر دفاع، ساخته و پرداخته مىگرديد و آموزشهاى اوليه سواركارى، تفنگدارى و تيراندازى را مىگذراند و در كوران حوادث به مجاهدى تمامعيار تبديل مىگشت.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)،، ص131</ref>. برخى از حوادث متأثركننده اين دوران، مثل بمبباران مجلس، در نقاشىها<ref>همان، ص</ref> 150 و مشقهاى خوشنويسى<ref>همان، ص193</ref>. دوران كودكى و نوجوانى او منعكس شده و در دسترس است<ref>همان، ص153</ref> كه نمونه آن، قطعه شعرى است در دفترچه يادداشت دوران نوجوانى (9-10 سالگى) با عنوان «غيرت اسلام كو جنبش ملى كجاست»، خطاب به ملت ايران.<ref>كوثر(مجموعه سخنرانىهاى حضرت امام...)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام...، چاپ اول: 1371، جلد اول، ص615</ref>. | ||
مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روحالله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص232.</ref> يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىكند و پايگاه ميرزا را از نزديك مىبيند.<ref>همان، ص237.</ref> | مىتوان از آن نوشته، بهعنوان اولين بيانيه سياسى دوران نوجوانى روحالله ياد كرد و دغدغه ذهنى او را راجع به مسائل مملكتى فهميد. تمايلات روحالله نسبت به قهرمانان و مبارزان تا حدى بود كه در نهضت جنگل، پا از حد بيان و سرودن شعر در وصف ميرزا، فراتر نهاده، مىخواست به نهضت جنگل بپيوندد و چون براى او ميسر نشد، به درخواست او، مقدارى آذوقه به نام خود و برادرانش راهى جنگل شد.<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص232.</ref> يك زمان نيز، مجالى پيدا كرده در راه بازگشت از مشهد به جنگل سفر مىكند و پايگاه ميرزا را از نزديك مىبيند.<ref>همان، ص237.</ref> | ||
=== | === تحصيلات روحالله === | ||
سيد روحالله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نامهاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مىدادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهرهمند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.<ref>همان، ص192 و 193</ref>. | سيد روحالله از همان كودكى تحصيلات خود را آغاز نمود. در آغاز، معلمانى به نامهاى «ميرزا محمود» و «ميرزا محمدمهدى» به خانه آمده و او را درس مىدادند. پس از آن نزد معلم ديگرى به نام ملا ابوالقاسم، «عم جزء»، «گلستان» و «بوستان سعدى» را فراگرفت. سپس به مدرسه رفت تا از علوم جديد نيز بهرهمند گردد. مدتى نيز نزد برادر بزرگش «آقامرتضى» به فراگيرى «خوشنويسى» و علوم مقدماتى (سيوطى، منطق و مطوّل) پرداخت.<ref>همان، ص192 و 193</ref>. | ||
=== | === آغاز جوانى و هجرت === | ||
در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر [[حائری، عبدالکریم|حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى]] اداره مىشد، بهرهمند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)<ref>همان، ص 246</ref> . و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى )<ref>همان، ص259</ref>. را در آنجا آموخت. | در سال 1300ش (1339ق)، در 19 سالگى به اراك رفت تا از حوزه علميّه «سپهدار» كه زير نظر [[حائری، عبدالکریم|حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى]] اداره مىشد، بهرهمند گردد. علومى چون «منطق» (در محضر آقا شيخ محمد گلپايگانى)، «مطول» (در محضر آقا ميرزا محمدعلى بروجردى)<ref>همان، ص 246</ref> . و «شرح لمعه» (در محضر آقا عباس اراكى )<ref>همان، ص259</ref>. را در آنجا آموخت. | ||
=== | === اولين خطابه رسمى روحالله === | ||
روحالله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيتالله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيهاى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مىشد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مىكردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جملهاى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عدهاى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنتگويىها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».<ref>همان</ref> | روحالله ضمن تحصيل در اراك در مراسم بزرگداشت «ركن اعظم مشروطه»، آيتالله سيد محمد طباطبائى، اولين خطابه خود را قرائت كرد و تحسين حاضران را برانگيخت. اين خطابه در واقع بيانيهاى سياسى بود كه به جهت قدردانى از زحمات و خدمات علمدار مشروطيت از جانب حوزه علميه اراك از زبان يك طلبه جوان قرائت مىشد. از قول وى نقل شده: «... پيشنهاد شد منبر بروم، استقبال كردم. آن شب، كم خوابيدم؛ نه از ترس مواجه شدن با مردم، بلكه به خود فكر مىكردم فردا بايد روى منبرى بنشينم كه متعلق به رسولالله است. از خدا خواستم مدد كند كه از اولين تا آخرين منبرى كه خواهم رفت، هرگز سخنى نگويم كه جملهاى از آن را باور نداشته باشم و اين خواستن، عهدى بود كه با خدا بستم. اولين منبرم طولانى شد، اما كسى را خسته نكرد... و عدهاى احسنت گفتند. وقتى به دل مراجعه كردم، از احسنتگويىها خوشم آمده بود؛ به همين خاطر دعوت دوم و سوم را رد كردم و چهار سال هرگز به هيچ منبرى پا نگذاردم».<ref>همان</ref> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
اين دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياستهاى دينزدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. اين زمان، روحالله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»<ref>آيتالله پسنديده و آيتالله مظاهرى، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12</ref>، «مدرّس»<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص376 و صحيفه نور، جلد 1، ص255 تا 266</ref> و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااينهمه، نقش بىبديل آيتالله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روحالله جوان شايان توجه است. آقا سيد روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيتالله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيتالله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. | اين دوره از زندگى روحالله با هجرت او به قم آغاز شد و با سياستهاى دينزدايى دوره رضاخانى (1304-1320ش) همزمانى داشت. اين زمان، روحالله مشغول تحصيل، تدريس، تأليف كتاب و آشنايى با علماى برجسته مبارزى، همچون: «حاج آقا نورالله اصفهانى»<ref>آيتالله پسنديده و آيتالله مظاهرى، خبرنامه نخستين همايش حاج آقا نورالله اصفهانى، شماره اول، ص16-17 و شماره دوم، ص13-12</ref>، «مدرّس»<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص376 و صحيفه نور، جلد 1، ص255 تا 266</ref> و برخى ديگر بود. هدف عُلما در اين دوره اختناق رضاخانى، حفظ حوزه علميه قم بود كه ثمره آن در راهبرى مردم و تأسيس حكومت اسلامى به سال 57 نمايان شد. بااينهمه، نقش بىبديل آيتالله سيد حسن مدرس در تكوين شخصيت سياسى و دميدن روح مقاومت در روحالله جوان شايان توجه است. آقا سيد روحالله در سال 1301ش (1340ق)، در سن 20 سالگى همراه استادش «حضرت آيتالله عبدالكريم حائرى يزدى»، مؤسّس حوزه علميّه قم به اين شهر هجرت كرد. دروس سطح را نزد «آيتالله سيد على يثربى كاشانى» به پايان رساند و پس از آن در درس خارج حضرت آيتالله حائرى شركت كرده تا به درجه اجتهاد نائل آمد. | ||
=== | === ازدواج === | ||
آقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نامهاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود. | آقا روحالله در سال 1308ش، در27 سالگى، «خديجه ثقفى»، دختر «ميرزا محمد ثقفى تهرانى» را به همسرى برگزيد. ثمره اين پيوند، فرزندانى به نامهاى «سيد مصطفى» (1309ش)، «سيد احمد» (1324ش)، «سيده فريده»، «سيده زهرا» و «سيده صديقه» بود. | ||
=== | === شخصيت علمى === | ||
آقا سيد روحالله با بهرهورى از استعداد فوقالعاده، رشتههاى مختلف علوم را بهسرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالىترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان ([[آيتالله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى]] و [[شاهآبادی، محمدعلی|آيتالله ميرزا محمدعلى شاهآبادى]]) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوقالعادهاى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه [[حائری، عبدالکریم|حضرت آيتالله حائرى]] درگذشت، حاج آقا روحالله از چهرههاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مىآمد. | آقا سيد روحالله با بهرهورى از استعداد فوقالعاده، رشتههاى مختلف علوم را بهسرعت طى كرد. علاوه بر فقه و اصول، فلسفه و عرفان را نيز در عالىترين سطح نزد اساتيد برجسته آن زمان ([[آيتالله حاج سيد ابوالحسن رفيعى قزوينى]] و [[شاهآبادی، محمدعلی|آيتالله ميرزا محمدعلى شاهآبادى]]) در قم فراگرفت و در مدت 6 سال، جهش فوقالعادهاى در اين علوم داشت. در سال 1315ش (1355ق) كه [[حائری، عبدالکریم|حضرت آيتالله حائرى]] درگذشت، حاج آقا روحالله از چهرههاى سرشناس علمى حوزه علميّه قم بشمار مىآمد. | ||
=== | === تدريس فلسفه === | ||
درس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مىآمد. شاگردان او از چهرههاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روحالله خود، آنان را انتخاب مىكرد و مرتّب بهگونه كتبى و شفاهى، ايشان را مىآزمود. | درس فلسفه او پيش از 28 سالگى، در سال 1308ش (1348ق) شروع شده بود. وى در آن زمان در مدرسه «دارالشفا» سكونت داشت و از اساتيد بزرگ فلسفه و حكمت الهى بشمار مىآمد. شاگردان او از چهرههاى فاضل و انديشمند حوزه علميّه قم بودند. حاج آقا روحالله خود، آنان را انتخاب مىكرد و مرتّب بهگونه كتبى و شفاهى، ايشان را مىآزمود. | ||
=== | === تدريس عرفان === | ||
يكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ بهگونهاى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعايى كه امام محمد باقر در ماه رمضان مىخواند - نوشت. او دو سال بعد، «[[مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة|مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية]]» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سالها، مجموعهاى از تفسيرها پيرامون «[[تعلیقات علی شرح «فصوص الحکم» و «مصباح الانس» |تفسير فصوص قيصرى]]» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعاليتهاى سياسى آتى او داشت. | يكى ديگر از مجالس درس حضرت امام، درس عرفان بود. اين درس، ويژه شاگردان خاص و مورد اعتمادش بود. عرفان براى او جزو علايق اصلى بود؛ بهگونهاى كه در سال 1307ش، كتاب شرح دعاى سحر را - كه تفسير جامعى بود بر دعايى كه امام محمد باقر در ماه رمضان مىخواند - نوشت. او دو سال بعد، «[[مصباح الهدایة إلی الخلافة و الولایة|مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية]]» را نوشت. اثر ديگر وى در آن سالها، مجموعهاى از تفسيرها پيرامون «[[تعلیقات علی شرح «فصوص الحکم» و «مصباح الانس» |تفسير فصوص قيصرى]]» بود. عرفان، تأثير زيادى در شخصيت فكرى، روحى و نيز فعاليتهاى سياسى آتى او داشت. | ||
=== | === درس اخلاق === | ||
نخستين درسى كه آقا روحالله پس از رحلت [[حائری، عبدالکریم|آيتاللهالعظمى حائرى]] آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايهآميز، به وضعيت حكومت و اسلامزدايى پهلوى اول، مطرح مىكرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روحالله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.<ref>برگرفته از پايگاه اطلاعرسانى حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «ديدگاههاى مقام معظم رهبرى»، نويسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاريخ 2 خردادماه 1394، به آدرس: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ </ref>. | نخستين درسى كه آقا روحالله پس از رحلت [[حائری، عبدالکریم|آيتاللهالعظمى حائرى]] آغاز كرد و با استقبال طلاب و مردم كوچه و بازار مواجه شد، درس اخلاق بود. او در اين درس، بهمناسبتهاى مختلف، اشاراتى گويا و گاه كنايهآميز، به وضعيت حكومت و اسلامزدايى پهلوى اول، مطرح مىكرد كه برخورد حكومت رضاخانى را با وى در پى داشت. مأموران شهربانى حكومت تازه تأسيس پهلوى در قم، از ادامه اين درس در فيضيه جلوگيرى كردند. آقا روحالله نيز درس خود را به مدرسه حاج ملا صادق منتقل نمود. كتاب «اربعين حديث» از نتايج اين درس اخلاقى - عرفانى است.<ref>برگرفته از پايگاه اطلاعرسانى حوزهنت، مجله: حضور - شماره 38، زمستان 1380، «ديدگاههاى مقام معظم رهبرى»، نويسنده: نامشخص، ص3، برگرفته در تاريخ 2 خردادماه 1394، به آدرس: http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/130/3630/17830/ </ref>. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
حوزه علميه قم با رحلت آيتاللهالعظمى حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. [[بروجردی، حسین|آيتاللهالعظمى بروجردى]] شخصيت علمى برجستهاى بود كه مىتوانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقيب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آيتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيتالله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. | حوزه علميه قم با رحلت آيتاللهالعظمى حائرى (1315ش) و فشار روزافزون حكومت پهلوى، روزهاى سختى را مىگذراند. با آغاز دهه 20 و سقوط رضاخان، شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهم گرديد. [[بروجردی، حسین|آيتاللهالعظمى بروجردى]] شخصيت علمى برجستهاى بود كه مىتوانست جانشين مناسبى براى مرحوم حائرى و حفظ كيان حوزه باشد. اين پيشنهاد از سوى شاگردان آيتالله حائرى و از جمله حاج آقا روحالله بهسرعت تعقيب شد. حاج آقا روحالله در دعوت از آيتالله بروجردى براى هجرت به قم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حوزه بسيار تلاش كرد. او در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328ش، طرح «اصلاح اساس ساختار حوزه علميه» را با همكارى آيتالله مرتضى حائرى تهيه كرد؛ هرچند با موانعى روبهرو شد. | ||
=== | === تدريس خارج فقه و اصول === | ||
آيتالله حاج آقا روحالله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيتاللهالعظمى بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پارهاى از ويژگىها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود. | آيتالله حاج آقا روحالله درس خارج فقه و اصول خود را در سن 44 سالگى (در سال 1364ق)، كه مصادف با ورود حضرت آيتاللهالعظمى بروجردى به شهر قم بود، آغاز كرد. پارهاى از ويژگىها و امتيازات درس خارج وى، طرح اشكالات هر مسئله و شرح و بسط كامل مباحث آن، مخلوط نكردن مباحث اصولى با مباحث فلسفى، طرح نظريات نو و ابتكارى و تقليد نكردن از علماى پيشين بود. | ||
در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمانبندى دورهها) برشمريم. | در اينجا شايسته است «اساتيد»، «مشايخ روايى» و «تأليفات» ايشان را (بيرون از زمانبندى دورهها) برشمريم. | ||
=== | === اساتيد === | ||
حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پارهاى منابع<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگىنامه، آثار و... امام خمينى، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران، چاپ نهم ()، ص9 و 10؛ رضا بابايى، كارنامه نور (زندگىنامه امام خمينى)</ref> بدين شرحاند: | حضرت امام در رشتههاى مختلف علوم، همچون ادبيات فارسى و عربى، فقه و اصول، منطق، فلسفه غرب و شرق، عرفان، كلام، هيئت و... محضر اساتيد متعددى را درك نمودند. برخى از اساتيد ايشان با توجه به پارهاى منابع<ref>على قادرى، «خمينى روحالله: زندگىنامه امام خمينى بر اساس اسناد و خاطرات و خيال»، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينى(ره)، ص143، 180، 190، 192، 246، 259، 384، 385، 388 و 393؛ زمزم نور: زندگىنامه، آثار و... امام خمينى، مؤسسه فرهنگى قدر ولايت، تهران، چاپ نهم ()، ص9 و 10؛ رضا بابايى، كارنامه نور (زندگىنامه امام خمينى)</ref> بدين شرحاند: | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
=== | === مشايخ روايى === | ||
# شيخ محمدرضا اصفهانى نجفى، آل شيخ محمدتقى اصفهانى، از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]]، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]؛ | # شيخ محمدرضا اصفهانى نجفى، آل شيخ محمدتقى اصفهانى، از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]]، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]؛ | ||
# [[امین، محسن|سيد محسن امين]]، از سيد محمدهاشم موسوى رضوى هندى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]؛ | # [[امین، محسن|سيد محسن امين]]، از سيد محمدهاشم موسوى رضوى هندى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]؛ | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
# سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى، از ميرزا محمدهاشم اصفهانى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]. | # سيد ابوالقاسم دهكردى اصفهانى، از ميرزا محمدهاشم اصفهانى، از [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ انصارى]]. | ||
=== | === تأليفات === | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} | ||
# مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛ | # مصباح الهداية إلى الخلافة و الولاية؛ | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
=== | === شاگردان === | ||
{{ستون-شروع|3}} | {{ستون-شروع|3}} | ||
# [[آشتیانی، جلالالدین|آيتالله سيد جلالالدين آشتيانى]]؛ | # [[آشتیانی، جلالالدین|آيتالله سيد جلالالدين آشتيانى]]؛ | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۳: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
=== | === توجه === | ||
گفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشتهاند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، [[ربانی شیرازی، عبدالرحیم|ربانى شيرازى]]، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، [[مطهری، مرتضی|مطهرى]]، [[مفتح، محمد|مفتح]]، [[هاشمی رفسنجانی، اکبر|هاشمى رفسنجانى]] و... | گفتنى است افراد مزبور، كسانى هستند كه برخى از آنان دروس امام را تقرير نموده و برخى به درجه مرجعيت نائل آمدهاند وگرنه از آن حضرت، شاگردان فاضل و دانشمند ديگرى نيز بهره جسته و در روند مبارزه، پيروزى و تثبيت و تداوم انقلاب اسلامى نقش داشتهاند، همچون: آيات و حجج اسلام بهشتى، [[ربانی شیرازی، عبدالرحیم|ربانى شيرازى]]، سعيدى، صدر (موسى)، غفارى، قدوسى، [[مطهری، مرتضی|مطهرى]]، [[مفتح، محمد|مفتح]]، [[هاشمی رفسنجانی، اکبر|هاشمى رفسنجانى]] و... | ||
خط ۱۸۹: | خط ۱۸۹: | ||
== دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368) == | == دوره چهارم زندگى امام (از 1340-1368) == | ||
=== | === مرجعيت === | ||
اين دوره، همزمان با رحلت [[بروجردی، حسین|آيتالله بروجردى]] (10 فروردين 1340)است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاينرو، فتاواى وى را از حاشيهاش بر كتاب «[[وسیلة النجاة (اصفهانی، ابوالحسن)|وسيلة النجاة]]» [[اصفهانی، ابوالحسن|سيد ابوالحسن اصفهانى]] و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااينكه با وفات حضرت [[حکیم، محسن|آيتاللهالعظمى حكيم]](1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيتاللهالعظمى حاج آقا روحالله موسوى خمينى» شدند. | اين دوره، همزمان با رحلت [[بروجردی، حسین|آيتالله بروجردى]] (10 فروردين 1340)است. در اين هنگام، جمع فراوانى از علما و فضلاى حوزه به آيتالله حاج آقا روحالله اصرار نمودند كه رساله عمليّه ايشان چاپ شود، اما او نپذيرفت؛ ازاينرو، فتاواى وى را از حاشيهاش بر كتاب «[[وسیلة النجاة (اصفهانی، ابوالحسن)|وسيلة النجاة]]» [[اصفهانی، ابوالحسن|سيد ابوالحسن اصفهانى]] و نيز حاشيه بر «العروة الوثقى» به دست مىآوردند؛ تااينكه با وفات حضرت [[حکیم، محسن|آيتاللهالعظمى حكيم]](1349ش)، بخش معتنابهى از مردم، مقلد «حضرت آيتاللهالعظمى حاج آقا روحالله موسوى خمينى» شدند. | ||
=== | === قيام پانزده خرداد 1342 === | ||
اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. همزمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى با چشماندازى ظاهراً مردمفريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مىداد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مىكرد. در اين زمان، حضرت آيتاللهالعظمى حاج آقا روحالله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى بهشدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهتگيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مىرفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بىشائبهاش با آنان جستجو كرد. | اين دوره، آغازى براى رفع موانع براى دشمنان ايران و اسلام بود. همزمان با تسلط آمريكا بر امور مملكت، فشار بر رژيم براى اجراى اصلاحات آمريكايى افزايش يافت و در قالب اصلاحات ارضى و لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى با چشماندازى ظاهراً مردمفريب رخ نمود؛ ولى در باطن از اتحاد شومى خبر مىداد و تسلط آمريكا، اسرائيل و عوامل آنها را بر كليه شئون مملكت فراهم مىكرد. در اين زمان، حضرت آيتاللهالعظمى حاج آقا روحالله خمينى در برابر اصلاحات آمريكايى بهشدت ايستاد و رژيم شاه به تلافى آن، در دوم فروردين 1342 كه مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق(ع)، به مدرسه فيضيه يورش برد. در اين حادثه، تعدادى شهيد و مجروح شدند. حاج آقا روحالله در پى اين حادثه، خطاب به مردم و علماى نجف و قم فرمود: «امروز سكوت، همراهى با دستگاه جبار است» و در اعلاميه معروف خود تحت عنوان «شاهدوستى؛ يعنى غارتگرى»، جهتگيرى مبارزه را مشخص ساخت. راز تأثير شگفت پيام و كلام او را در روان مردم كه تا مرز جانبازى پيش مىرفت، بايد در همين اصالت انديشه، صلابت رأى و صداقت بىشائبهاش با آنان جستجو كرد. | ||
آيتاللهالعظمى خمينى در پيامى بهمناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مىكنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مىكنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيتاللهالعظمى خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابانها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» بهسوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميهاى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن بهصراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 علىالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بيانيهاى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحتالشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستارهاى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت. | آيتاللهالعظمى خمينى در پيامى بهمناسبت چهلم فاجعه فيضيه دست به افشاگرى زد: «من مصمم هستم كه از پاى ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم». ايشان نطق تاريخى خود را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فيضيه ايراد نموده، خطاب به شاه گفت: «آقا من به شما نصيحت مىكنم؛ اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصيحت مىكنم؛ دست بردار از اين كارها. آقا اغفال مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى، همه شكر كنند». شاه فرمان خاموش كردن فريادش را صادر كرد. در شامگاه 14 خرداد آيتاللهالعظمى خمينى دستگير و به زندان قصر منتقل شد. صبح روز پانزدهم خبر بازداشت ايشان، به تهران و ساير شهرها رسيد. مردم به خيابانها ريخته، با شعار «يا مرگ يا خمينى» بهسوى كاخ شاه به حركت درآمدند. قيام، با شدت سركوب شد و به خون نشست. حكومت تصميم داشت او را پس از محاكمه اعدام كند؛ تااينكه اعلاميهاى به امضاى علما و مراجع منتشر شد كه در آن بهصراحت، مرجعيت وى را تأييد كرده، خواهان آزادى او شدند. سرانجام حاج آقا روحالله پس از اعتراضات زياد، صبح روز 19 فروردين 1343، پس از ده ماه زندان و مراقبت، به قم برگردانده شد. قيام 15 خرداد 1342 علىالظاهر از جوشش و جنبش افتاد؛ اما افشاگرى او عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون (مصونيت قضايى كارمندان آمريكايى)، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامى دوباره قرار داد. حاج آقا روحالله در روز 4 آبان 1343 بيانيهاى انقلابى صادر كرد و در آن نوشت: «دنيا بداند كه هر گرفتارى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند از اجانب است، از آمريكاست. ملل اسلام از اجانب عموما و از آمريكا خصوصا متنفر است... آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند...». سحرگاه 13 آبان 1343 او را بازداشت كرده و با يك فروند هواپيماى نظامى به تركيه انتقال دادند و بار ديگر پس از يك سال او را به عراق (نجف) تبعيد كردند. انتقال او به نجف به اين منظور بود كه شخصيت وى تحتالشعاع ديگر علماى حوزه بزرگ نجف قرار گيرد؛ اما ايشان ستارهاى درخشان در آسمان فقاهت آن حوزه هزار ساله شد و مورد احترام علماى آن شهر قرار گرفت. | ||
=== | === اقامت در نجف === | ||
ايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درسهاى آن حوزه بشمار مىآمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درسهاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روحالله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانههاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پيكهايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامىخواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبىآبادها»، «خريد بىرويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مىداشت. | ايشان در نجف، درس خارج فقه خود را از سال 1344 در مسجد شيخ انصارى شروع كردند كه از پربارترين درسهاى آن حوزه بشمار مىآمد. كتاب حكومت اسلامى يا ولايت فقيه ايشان نيز متن يكى از درسهاى خارج فقه آن دوران است. ايشان همواره رخدادهاى ايران را پيگيرى كرده و در برابر رژيم شاه موضع انقلابى داشتند. همچنين با تدريس نظريه «ولايت فقيه»، طرح بزرگشان را براى ايجاد حكومت اسلامى ارائه دادند. حاج آقا روحالله در مدت سيزده سال تبعيد خود در نجف، شاگردان فراوانى تربيت كرده كه استوانههاى محكمى براى انقلاب اسلامى ايران شدند. ايشان از بدو ورود به نجف با ارسال نامهها و پيكهايى به ايران، ارتباط خويش را با مبارزان حفظ نموده و آنان را در هر مناسبتى به پايدارى در پيگيرى اهداف قيام فرامىخواندند. واكنش تند ايشان در برابر برنامههاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، نظامى و سياسى رژيم، همچون: «جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى»، «جشن هنر شيراز»، «ديكتاتورى حزبى رستاخيز»، «تغيير تاريخ رسمى كشور از مبدأ هجرت پيامبر اسلام به مبدأ سلطنت شاهان هخامنشى»، «تخريب معيشت فرودستان و گسترش حلبىآبادها»، «خريد بىرويه تسليحات نظامى از غرب»، «حركت ايران همسو با اهداف آمريكا در خاور ميانه» و «سركوب مبارزان سياسى» تنور مبارزه را گرم نگاه مىداشت. | ||
=== | === اوجگيرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قيام مردم === | ||
هرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعيت روبهرو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيتاللهالعظمى خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بهپا خيزند». گروههاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشكوك آيتالله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانيت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقالهاى توهينآميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردمفريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوجگيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سختتر كرد. تغيير پىدرپى كابينهها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مىتواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بىنظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزديك شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامى ايران، جمعى از نويسندگان، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، 1384، ص94 تا 111.</ref> | هرچند رژيم شاه در سال 1355ش، در اوج اقتدار خود به سر مىبرد، اما با بحران مشروعيت روبهرو شده بود. سركوبى مخالفان كار را بدانجا رساند كه آن رژيم از بيرون مرزها، به نقض حقوق بشر متهم شد. شاه براى رفع اين اتهام و به خيال اينكه خطرى براى تداوم و ثبات رژيمش ندارد، سياست «فضاى باز سياسى» را آغاز كرد. «حضرت آيتاللهالعظمى خمينى» با رصد رخدادها و وضعيت ايران، در مرداد 1356 طى پيامى اعلام كردند: «اكنون بهواسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى، فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جا بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بهپا خيزند». گروههاى مبارز و مردمى كه شخص شاه را عامل استبداد و وابستگى مىدانستند، به استقبال پيام ايشان برآمده و منتظر فرصت براى اعتراضات اجتماعى بودند. درگذشت مشكوك آيتالله حاج آقا مصطفى خمينى، در اول آبان 1356 و مراسم پرشكوهى كه در ايران برگزار شد، نقطه آغازى بر خيزش دوباره روحانيت و قيام جامعه مذهبى ايران بود. ايشان اين واقعه را از الطاف خفيه الهى ناميدند. رژيم شاه با درج مقالهاى توهينآميز عليه ايشان در روزنامه اطلاعات، انتقام گرفت. اعتراض مردمى به اين مقاله، به قيام 19 دىماه 1356 قم و ادامه اعتراضات در سال 57 منجر شد. رژيم، به كارهاى مردمفريب، مانند بستن مراكز فساد و آزادى مطبوعات دست زد؛ اما اراده مردم، با فرمان مقاومت از سوى امام، تغيير نيافت. سركوب راهپيمايى 17 شهريور، نقطه عطفى در اوجگيرى مبارزه بود. امام مبارزان ميانهرو را از شعار «الزام شاه براى عمل به قانون اساسى با حفظ سلطنت مشروطه» برحذر داشتند كه پيامد آن، تلاش رژيم براى فشار وارد آوردن به امام و اخراج ايشان از عراق بود. رفتن امام بهسوى كويت و ممانعت از پذيرش ايشان، پرواز به فرانسه و اقامت در «نوفل لوشاتو» را براى رهبر انقلاب رقم زد. ايشان توانست صداى انقلاب را رساتر به مردم ايران و جهان برسانند. بازتاب سركوب دانشجوها و اقشار ديگر مردم در روز 13 آبان و راهپيمايى روز عاشورا در 20 آذر، كار را بر شاه و حاميان غربى او سختتر كرد. تغيير پىدرپى كابينهها و حكومت نظامى هم بر اراده امام و مردم بىتأثير بود. سران چهار كشور غربى (آمريكا، فرانسه، آلمان و بريتانيا) در نشست «گوادلوپ» به اين نتيجه رسيدند كه اميدى به بقاى نظام سلطنتى در ايران نيست و خروج شاه و روى كار آمدن يك دولت غير نظامى مىتواند از شدت بحران بكاهد. امام با رفتن شاه، دستور تشكيل «شوراى انقلاب» را صادر كرده و با استقبال بىنظير مردم در روز 12 بهمن به وطن بازگشتند. انقلاب مردم با سخنرانى تاريخى در بهشت زهراى تهران و سپس تعيين دولت از سوى ايشان به سرانجام خوش پيروزى نزديك شد. يوم الله 22 بهمن 1357ش، تنفس صبحى دوباره در جان ملت، روز پيروزى انقلاب و نقطه آغاز تحولات بزرگ تاريخى براى سرزمين ايران، آئين تشيع و جهان اسلام بود.<ref>انقلاب اسلامى ايران، جمعى از نويسندگان، نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، 1384، ص94 تا 111.</ref> | ||
درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، بهويژه در سالهاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است. | درايت، هوشمندى و اقتدار رهبرى حضرت امام خمينى، بهويژه در سالهاى نخست پس از پيروزى، بسيار درخشان و ممتاز است. | ||
=== | === رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران === | ||
دوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همهپرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادىهاى اجتماعى، گروههاى مختلف توانستند با برگزارى نشستها و انتشار انديشههاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا بهزودى به منازعهاى دامنگير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، بهويژه برخى گروهها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صفبندى آنها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايتمدار بود، رخدادهاى تلخ بىشمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروههاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مىتوان گفت هركدام از آنها مىتوانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جانفشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهايى چون تغيير دولتها، اختلافهاى قواى سهگانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومىنشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مىنشاند. علاقه مردم ولايتمدار به امام بهگونهاى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاك ايشان پس از سالها تحمل سختىها و مشكلات، وداع مىكرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاك وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدىتر و نظامشان علىرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را بهگونهاى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيتنامه خودشان به ملت چنين سفارش مىكنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است». | دوره رهبرى ده سال و چهار ماه ايشان رسما از 22 بهمن 1357ش، تا 14 خرداد 1368ش، ادامه داشت. حضرت امام خمينى ابتدا به تثبيت نظام سياسى جديد پرداخت و «جمهورى اسلامى» را با توجه به مبانى «اسلام سياسى شيعى» و مقتضيات دنياى جديد طراحى كردند. بلافاصله پس از پيروزى، با فراخوانى مردم به رفراندم براى تعيين نظام سياسى و تشكيل مجلس خبرگان و همهپرسى قانون اساسى، الگوى جديدى از حكومت اسلامى را به جهان نشان دادند. با فروپاشى استبداد پهلوى و رواج گسترده آزادىهاى اجتماعى، گروههاى مختلف توانستند با برگزارى نشستها و انتشار انديشههاى خود به رقابت بپردازند؛ اما به دليل نبود تجربه زندگى در فضاى باز سياسى و نبود نكات مورد اتفاق همه نيروهاى اجتماعى، اين فضا بهزودى به منازعهاى دامنگير تبديل شد. آرايش نيروهاى اجتماعى، بهويژه برخى گروهها و احزاب سياسى كه متأثر از مكاتب سياسى غرب و شرق (ليبراليسم و كمونيسم) بودند و صفبندى آنها در برابر «مكتب انقلاب اسلامى» كه برگرفته از انديشه سياسى حضرت امام و خواسته مردم ولايتمدار بود، رخدادهاى تلخ بىشمارى را در تاريخ انقلاب رقم زد. اين رخدادها همگام با رويكرد خصمانه استكبار جهانى به سركردگى آمريكا و حمايت غرب و شرق از گروههاى معارض داخلى در كنار تهاجم نظامى رژيم بعثى عراق به نمايندگى از حاكمان مرتجع جهان عرب، شرايطى را رقم زد كه مىتوان گفت هركدام از آنها مىتوانست مسير انقلاب را تغيير داده، به شكست بكشاند؛ اما دست خداوند، هوشمندى و رهبرى مقتدرانه امام، جانفشانى، وفادارى و آگاهى مردم ايران، راه انقلاب را هموار كرد. حضرت امام خمينى در بهمنماه 1358، پس از عارضه قلبى، به تهران آمدند و با اقامت در آنجا سكان كشتى انقلاب را به دست گرفتند. بحرانهايى چون تغيير دولتها، اختلافهاى قواى سهگانه، شهادت جمع بسيارى از كارگزاران نظام، مشكلات ناشى از جنگ تحميلى و... با دست باكفايت ايشان فرومىنشست. درايت ايشان در ارائه نظريه «ولايت مطلقه فقيه» و تشكيل نهادهايى همچون «مجمع تشخيص مصلحت نظام»، راه برونرفت از بحرانها را فراروى انقلاب نهاد. ملت ايران نيز پاسدار ميراث بزرگ امام خويش بود و ايشان را در رواق چشمانش مىنشاند. علاقه مردم ولايتمدار به امام بهگونهاى بود كه در سال 1368، در حالى با پيكر پاك ايشان پس از سالها تحمل سختىها و مشكلات، وداع مىكرد كه حضور جمعيت، چندين برابر بيشتر از لحظه ورود وى به خاك وطن بود و عشق و پايدارى آنان عميقتر و قصدشان بر ادامه راه امام و انقلاب، جدىتر و نظامشان علىرغم همه توطئهها و حوادث، پرثباتتر از هر زمان ديگر شد. «جمهورى اسلامى»، بارزترين ثمره عمر حضرت امام است. ايشان اين نظام سياسى را بهگونهاى طراحى كردند كه به هيچ فردى تكيه نداشته و در وصيتنامه خودشان به ملت چنين سفارش مىكنند كه: «با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند كه با رفتن يك خدمتگزار، در سدّ آهنين ملت خللى حاصل نخواهد شد؛ كه خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند و اللَّه نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است». | ||
=== | === رحلت === | ||
حضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشكى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى ( 3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست. | حضرت امام خمينى به دنبال بروز مشكل دستگاه گوارش در 28 ارديبهشت 1368، از روز دوم خرداد تحت عمل پزشكى قرار گرفتند. به دنبال مشكل اساسى كه در ساعت سه بعد ظهر 13 خرداد در روند بيمارى ايشان به وجود آمده بود، در شامگاه شنبه، ساعت 22 و 20 دقيقه 13 خرداد سال 1368 خورشيدى ( 3 ژوئن 1989م) برابر با 24 شوال 1409ق، در 87 سالگى، روحشان از اين دنيا رحلت كرده، به ملكوت اعلا پيوست. | ||
ویرایش