۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '==وابستهها== ' به '==وابستهها== {{وابستهها}} ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
}} | }} | ||
'''تاريخ الفلاسفة'''، اثر طالیس ملیطی (طالس ملطی)، کتابی است با موضوع تاریخ فلسفه (فلسفه یونان) که سید عبدالله | '''تاريخ الفلاسفة'''، اثر [[طالس|طالیس ملیطی (طالس ملطی)]]، کتابی است با موضوع تاریخ فلسفه (فلسفه یونان) که [[حسين، عبدالله|سید عبدالله حسین]]، آن را از فرانسه به عربی ترجمه کرده است. در این اثر شاهد معرفی بیستوشش نفر از فیلسوفان یونان باستان از زمان [[طالس|طالیس (طالس)]] تا زنون (زینون) هستیم. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
وی متذکر میشود که در هنگام ترجمه این اثر، در مدرسه زبانها در ازبکیه مشغول بوده است و در حل مشکلات کتاب و نوشتن ترجمه از مدیر آن مدرسه کمک میگرفته است. این ترجمه، همچنین به تصحیح مدرسین آنجا هم رسیده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | وی متذکر میشود که در هنگام ترجمه این اثر، در مدرسه زبانها در ازبکیه مشغول بوده است و در حل مشکلات کتاب و نوشتن ترجمه از مدیر آن مدرسه کمک میگرفته است. این ترجمه، همچنین به تصحیح مدرسین آنجا هم رسیده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
سید عبدالله حسین در بخش توضیح درباره طالس ملطی مینویسد: او در سال اول از المپیاد سیوپنج؛ یعنی ششصدوچهل سال قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد (زیرا مدت زمانی المپیاد هر چهار سال یک بار بوده است) و در المپیاد پنجاهوهشت از دنیا رفت. وی نودودو سال عمر کرد. طالس از نوادگان قورموس بن اوجنور، از اهالی شهرهای صور شام بود و علت انتقال اجداد وی به ملط که بعدها زادگاه طالس شد، ظلم و ستم حاکمان آن شهرها بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>. | [[حسين، عبدالله|سید عبدالله حسین]] در بخش توضیح درباره [[طالس|طالس ملطی]] مینویسد: او در سال اول از المپیاد سیوپنج؛ یعنی ششصدوچهل سال قبل از میلاد مسیح به دنیا آمد (زیرا مدت زمانی المپیاد هر چهار سال یک بار بوده است) و در المپیاد پنجاهوهشت از دنیا رفت. وی نودودو سال عمر کرد. [[طالس]] از نوادگان قورموس بن اوجنور، از اهالی شهرهای صور شام بود و علت انتقال اجداد وی به ملط که بعدها زادگاه [[طالس]] شد، ظلم و ستم حاکمان آن شهرها بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5</ref>. | ||
وی سپس به سفرهای علمی | وی سپس به سفرهای علمی [[طالس]]، تولی منصب قضاوت در ملط، سفر به مصر، آموختن علوم متفاوت از قسیسین در آن دیار، بهویژه هندسه و ستارهشناسی و... میپردازد. [[طالس]]، پس از بازگشت از مصر به ملط، کنج عزلت گزید و درباره ستارگان و هیئت و... اندیشه کرد. وی همسری اختیار نکرد. البته برخی هم معتقدند وی در اواخر عمر همسری اختیار کرد. وی در علم هیئت تا جایی پیشرفت کرد که میتوانست حدس بزند که چه سالی میوههای درختان بیشتر است و چه سالی قحطی خواهد آمد. وی در یک سال، تمامی میوههای زیتون را قبل از رسیدن روی درخت خرید و آن سال آن درختان بار فراوانی دادند. وی سود زیادی برد، ولی از آنجا که اهل طمع نبود آن سود را میان تمامی تاجران شهر ملیطه تقسیم کرد<ref>ر.ک: همان، ص5-7</ref>. | ||
[[طالس]]، همواره خدا را بهخاطر سه چیز شکر میکرد: | |||
# اینکه خداوند وی را از ذویالعقول قرار داده، نه از بهائم؛ | # اینکه خداوند وی را از ذویالعقول قرار داده، نه از بهائم؛ | ||
# اینکه مرد است، نه زن؛ | # اینکه مرد است، نه زن؛ | ||
# اینکه از رومیان است، نه از بربرها. | # اینکه از رومیان است، نه از بربرها. | ||
از نظر | از نظر [[طالس]]، عالم نه اول دارد و نه آخر [یعنی ازلی و ابدی است] و در تمامی زمانها بر همین حالتی که الآن دارد بوده است. او از میان رومیان، اولین کسی است که قائل به غیر فانی بودن ارواح؛ یعنی ازلی و ابدی بودن آنها شده است. او معتقد بود، بزرگترین اشیا، مکان است؛ زیرا تمام موجودات را در بر گرفته است. قویترین انگیزه از نظر طالس، حاجت است؛ زیرا انسان برای برآورده ساختن حاجتش هر مشقتی را بر جان میخرد و سریعترین اشیا، عقل است؛ زیرا در طرفةالعینی میتواند دور جهان بچرخد<ref>ر.ک: همان، 7-8</ref>. | ||
نویسنده درباره افلاطون مینویسد: او در سال اول از المپیاد هشتادوهشت به دنیا آمد و در سال اول المپیاد متمم صدوهشت از دنیا رفت و هشتادویک سال عمر کرد. به او لقب الهی میدادند و از مشهورترین خانوادههای اثینا بود؛ او از طرف پدرش اریسطون، به قدروس منسوب بود و از جهت مادرش بیریقتبون، به سولون. ابتدا وی را ارسطوقلیس نام نهادند، ولی هنگامی که بزرگ شد و صاحب قدی بلند و هیکلی درشت و پیشانی عریض و شانههای پهنی شد، او را افلاطون نامیدند و به این نام مشهور شد<ref>ر.ک: همان، 109</ref>. | نویسنده درباره [[افلاطون]] مینویسد: او در سال اول از المپیاد هشتادوهشت به دنیا آمد و در سال اول المپیاد متمم صدوهشت از دنیا رفت و هشتادویک سال عمر کرد. به او لقب الهی میدادند و از مشهورترین خانوادههای اثینا بود؛ او از طرف پدرش اریسطون، به قدروس منسوب بود و از جهت مادرش بیریقتبون، به سولون. ابتدا وی را ارسطوقلیس نام نهادند، ولی هنگامی که بزرگ شد و صاحب قدی بلند و هیکلی درشت و پیشانی عریض و شانههای پهنی شد، او را افلاطون نامیدند و به این نام مشهور شد<ref>ر.ک: همان، 109</ref>. | ||
وی سپس از سفرهای او و آموزشهای علمیاش یاد میکند. افلاطون در مدت زندگیاش مجرد زیست، ولی همواره عفت و قناعت پیشه میکرد. او کم میخندید و بر نفسش مسلط بود... او طبعی سودایی داشت و بسیار اهل اندیشه و تأمل بود. وی شاگردان زیادی داشت و از جمله آنان هستند: اسبوسیس بن اخته، بوتونه همسر اوریمندون، زنقراطس قلسدونی و ارسطو و..<ref>ر.ک: همان، 109-112</ref>. | وی سپس از سفرهای او و آموزشهای علمیاش یاد میکند. افلاطون در مدت زندگیاش مجرد زیست، ولی همواره عفت و قناعت پیشه میکرد. او کم میخندید و بر نفسش مسلط بود... او طبعی سودایی داشت و بسیار اهل اندیشه و تأمل بود. وی شاگردان زیادی داشت و از جمله آنان هستند: اسبوسیس بن اخته، بوتونه همسر اوریمندون، زنقراطس قلسدونی و ارسطو و..<ref>ر.ک: همان، 109-112</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
# بخش دوم، آنچه از زبان دیگر فلاسفه، مانند سقراط و زنون و غیره حکایت مینماید<ref>ر.ک: همان، 113-114</ref>. | # بخش دوم، آنچه از زبان دیگر فلاسفه، مانند سقراط و زنون و غیره حکایت مینماید<ref>ر.ک: همان، 113-114</ref>. | ||
[[افلاطون]]، اندیشههایش را از عقاید سه تن از فیلسوفان گردآوری کرده است؛ وی در طبیعیات و محسوسات از هرقلیتس، در ماوراء طبیعیات و عقلیات از [[فیثاغورس|فیثاغورث]] و در قوانین و آداب از سقراط پیروی کرده است. بنا بر قول لوطرقس، افلاطون به سه اصل اعتقاد دارد: اله و ماده و ادراک؛ اله شبیه عقل العقول است، ماده شبیه سبب اول تولد و فساد است و ادراک همچون جوهری روحانی قائم به ذات اله است..<ref>ر.ک: همان، 114</ref>. | |||
برخی معتقدند که افلاطون، خداوند حقیقی را میشناخته است و این امر یا به علت قوت ذهن او بوده، یا به دلیل اینکه به کتابهای عبرانیها دسترسی پیدا کرده بوده است. نویسنده این امر را نمیپذیرد و اعتقاد افلاطون به آلهه سهگانه والا، متوسط و سفلی را برای این امر شاهد میآورد<ref>ر.ک: همان</ref>. | برخی معتقدند که افلاطون، خداوند حقیقی را میشناخته است و این امر یا به علت قوت ذهن او بوده، یا به دلیل اینکه به کتابهای عبرانیها دسترسی پیدا کرده بوده است. نویسنده این امر را نمیپذیرد و اعتقاد افلاطون به آلهه سهگانه والا، متوسط و سفلی را برای این امر شاهد میآورد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش