پرش به محتوا

تاریخ فلسفه اسلامی (نصر): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نصر، حسین' به 'نصر، سید حسین'
جز (جایگزینی متن - 'اسلامي' به 'اسلامى')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'نصر، حسین' به 'نصر، سید حسین')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۹: خط ۳۹:
}}  
}}  


'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، تألیف جمعی از نویسندگان، زیر نظر [[نصر، حسین|سید حسین نصر]] و [[ليمن، اليور|اولیور لیمن]]، مجموعه مقالاتی درباره فلسفه و تاریخ آن است که نویسندگان روش‌ها و نقطه نظراتِ متغایر و حتی گاه مخالف در آن ارائه می‌دهند. این اثر توسط جمعی از اساتید فلسفه به زبان فارسی ترجمه شده است.
'''تاریخ فلسفه اسلامی'''، تألیف جمعی از نویسندگان، زیر نظر [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] و [[ليمن، اليور|اولیور لیمن]]، مجموعه مقالاتی درباره فلسفه و تاریخ آن است که نویسندگان روش‌ها و نقطه نظراتِ متغایر و حتی گاه مخالف در آن ارائه می‌دهند. این اثر توسط جمعی از اساتید فلسفه به زبان فارسی ترجمه شده است.


==ساختار==
==ساختار==
اثر حاضر متشکل از دو مقدمه، یازده بخش و مجموعاً حاوی هفتادویک مقاله است که بیش از پنجاه صاحب‌نظر در فلسفه اسلامی از بیش از شانزده کشور در تدوین این کتاب مشارکت داشته‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/163 سوزنچی، حسین، ص163]</ref>. در ابتدای اثر و برخی از مقالات [[نصر، حسین|سید حسین نصر]] و اولیور لیمن مقدماتی نوشته‌اند.
اثر حاضر متشکل از دو مقدمه، یازده بخش و مجموعاً حاوی هفتادویک مقاله است که بیش از پنجاه صاحب‌نظر در فلسفه اسلامی از بیش از شانزده کشور در تدوین این کتاب مشارکت داشته‌اند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/163 سوزنچی، حسین، ص163]</ref>. در ابتدای اثر و برخی از مقالات [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] و اولیور لیمن مقدماتی نوشته‌اند.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
در دو مقدمه جداگانه [[نصر، حسین|پروفسور نصر]] و [[ليمن، اليور|پروفسور اولیور لیمن]] تعریفی جامع و دقیق از فلسفه اسلامی ارائه می‌دهند. این تعاریف که هم از لحاظ علمی دقیق و صحیح و هم به‌لحاظ تاریخی جامع است، متأسفانه از جانب برخی از دانشمندان غربی و نیز عرب‌زبان نادیده گرفته شده است. بنا به تعریف ویراستاران فلسفه اسلامی را فلسفه عربی نامیدن هم از لحاظ علمی نادرست است و هم از نظر تاریخی. در دورانی که آن را دوره تاریخ اسلام می‌نامیم زبان عربی زبان علمی و رسمی (به تعبیر غربیان: Lingua Franca) همه سرزمین‌های اسلامی بود، اما صرف نوشتن آثار فلسفی به زبان عربی نه این فلسفه را عربی می‌کند و نه فلاسفه مسلمان را عرب. واقعیت این است که بسیاری از فلاسفه مسلمان، ایرانی و بعضاً ترک بودند و یا از شبه‌قاره هند و علاوه بر زبان عربی به زبان‌های مادری خود نیز آثاری نگاشته‌اند. از این گذشته، فلسفه اسلامی تنها حاصل تلاش‌های فکری مسلمانان نیست. تعداد قابل‌توجهی از این متفکران غیر مسلمان بودند و آثار آنان ارتباط چندانی با مذهب، به آن معنی که در غرب از مفهوم مذهب استنباط می‌شود، ندارد. فلاسفه یهودی و مسیحی نیز در چهارچوب شیوه و سنت فلسفه اسلامی فعالیت قابل ‌توجهی داشته‌اند و نادیده گرفتن سهم آنان در شکوفایی فلسفه اسلامی، صرفاً به دلیل مسلمان نبودنشان دوره از انصاف است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/314 فغفوری، محمد، ص314]</ref>.
در دو مقدمه جداگانه [[نصر، سید حسین|پروفسور نصر]] و [[ليمن، اليور|پروفسور اولیور لیمن]] تعریفی جامع و دقیق از فلسفه اسلامی ارائه می‌دهند. این تعاریف که هم از لحاظ علمی دقیق و صحیح و هم به‌لحاظ تاریخی جامع است، متأسفانه از جانب برخی از دانشمندان غربی و نیز عرب‌زبان نادیده گرفته شده است. بنا به تعریف ویراستاران فلسفه اسلامی را فلسفه عربی نامیدن هم از لحاظ علمی نادرست است و هم از نظر تاریخی. در دورانی که آن را دوره تاریخ اسلام می‌نامیم زبان عربی زبان علمی و رسمی (به تعبیر غربیان: Lingua Franca) همه سرزمین‌های اسلامی بود، اما صرف نوشتن آثار فلسفی به زبان عربی نه این فلسفه را عربی می‌کند و نه فلاسفه مسلمان را عرب. واقعیت این است که بسیاری از فلاسفه مسلمان، ایرانی و بعضاً ترک بودند و یا از شبه‌قاره هند و علاوه بر زبان عربی به زبان‌های مادری خود نیز آثاری نگاشته‌اند. از این گذشته، فلسفه اسلامی تنها حاصل تلاش‌های فکری مسلمانان نیست. تعداد قابل‌توجهی از این متفکران غیر مسلمان بودند و آثار آنان ارتباط چندانی با مذهب، به آن معنی که در غرب از مفهوم مذهب استنباط می‌شود، ندارد. فلاسفه یهودی و مسیحی نیز در چهارچوب شیوه و سنت فلسفه اسلامی فعالیت قابل ‌توجهی داشته‌اند و نادیده گرفتن سهم آنان در شکوفایی فلسفه اسلامی، صرفاً به دلیل مسلمان نبودنشان دوره از انصاف است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/314 فغفوری، محمد، ص314]</ref>.


در بخش اول، درباره زمینه‌های دینی، فکری و فرهنگی فلسفه اسلامی در طی 10 فصل بحث می‌شود: دو فصل به قلم سید حسین نصر درباره معنا و مفهوم فلسفه در اسلام و اهمیت قرآن و حدیث در الهام‌بخشی به اندیشه فلسفی مسلمانان؛ دو فصل هم درباره زمینه‌های یونانی، سریانی، هندی و ایرانی این اندیشه‌ها. فصل پنجم راجع به علم کلام است و در فصل بعدی از انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام سخن به میان می‌آید. در فصل‌های بعد راجع به دیدگاه‌های مختلف اسلامی که در فلسفه اسلامی مؤثر بوده‌اند، بحث می‌شود و موضوعاتی مانند: «مناقشات کلامی اهل سنت»، «اندیشه فلسفی و کلامی شیعه اثناعشری»، «فلسفه اسماعیلی» و «اومانیسم اسلامی در قرن بیستم» را در بر می‌گیرد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>.
در بخش اول، درباره زمینه‌های دینی، فکری و فرهنگی فلسفه اسلامی در طی 10 فصل بحث می‌شود: دو فصل به قلم سید حسین نصر درباره معنا و مفهوم فلسفه در اسلام و اهمیت قرآن و حدیث در الهام‌بخشی به اندیشه فلسفی مسلمانان؛ دو فصل هم درباره زمینه‌های یونانی، سریانی، هندی و ایرانی این اندیشه‌ها. فصل پنجم راجع به علم کلام است و در فصل بعدی از انتقال فلسفه یونانی به عالم اسلام سخن به میان می‌آید. در فصل‌های بعد راجع به دیدگاه‌های مختلف اسلامی که در فلسفه اسلامی مؤثر بوده‌اند، بحث می‌شود و موضوعاتی مانند: «مناقشات کلامی اهل سنت»، «اندیشه فلسفی و کلامی شیعه اثناعشری»، «فلسفه اسماعیلی» و «اومانیسم اسلامی در قرن بیستم» را در بر می‌گیرد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>.


در نخستین مقاله مجلد اول [[نصر، حسین|پروفسور نصر]] به توضیح معنی و مفهوم فلسفه از دیدگاه متفکران اسلامی از ابویعقوب کندی تا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] و [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] و دیگر متفکران می‌پردازد. به گفته ایشان مفهوم حکمت در آثار این فلاسفه با فلسفه یکی است. مراد از حکمت، در درجه اول حکمت الهی است. حکیم نه‌تنها از طریق نظری، بلکه با روح و جان و سیر و سلوک به آن نائل می‌شود. در تفکر اسلامی میان علم، ایمان و عمل ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. این ارتباط در زندگی روزمره و نیز در آثار فلاسفه به‌خوبی منعکس است. درنتیجه متفکرانی چون سهروردی، ابن سینا، ملاصدرا و متفکران معاصر همچون علامه طباطبائی نه‌تنها نهایت تبحر را در علوم نظری و استدلالی داشتند، بلکه زندگی عملی خود را نیز بر اساس علم و ایمان بنا نهاده بودند. تفاوت عمده میان مفهوم فلسفه در دنیای اسلام با غرب در همین جاست. به اعتقاد [[نصر، حسین|سید حسین نصر]] محدود کردن فلسفه و تنزل دادن آن به سطح ناسیونالیسم و جدائی میان فلسفه و سیر و سلوک معنوی در غرب ایجاب می‌کند که به تفاوت میان حکمت سهروردی و ملاصدرا و آنچه در غرب به مفهوم فلسفه اطلاق می‌شود دقت نمود و به آن اشراف کامل داشت<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/315 ر.ک: فغفوری، محمد، ص315-316]</ref>.
در نخستین مقاله مجلد اول [[نصر، سید حسین|پروفسور نصر]] به توضیح معنی و مفهوم فلسفه از دیدگاه متفکران اسلامی از ابویعقوب کندی تا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] و [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردی]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] و دیگر متفکران می‌پردازد. به گفته ایشان مفهوم حکمت در آثار این فلاسفه با فلسفه یکی است. مراد از حکمت، در درجه اول حکمت الهی است. حکیم نه‌تنها از طریق نظری، بلکه با روح و جان و سیر و سلوک به آن نائل می‌شود. در تفکر اسلامی میان علم، ایمان و عمل ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. این ارتباط در زندگی روزمره و نیز در آثار فلاسفه به‌خوبی منعکس است. درنتیجه متفکرانی چون سهروردی، ابن سینا، ملاصدرا و متفکران معاصر همچون علامه طباطبائی نه‌تنها نهایت تبحر را در علوم نظری و استدلالی داشتند، بلکه زندگی عملی خود را نیز بر اساس علم و ایمان بنا نهاده بودند. تفاوت عمده میان مفهوم فلسفه در دنیای اسلام با غرب در همین جاست. به اعتقاد [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] محدود کردن فلسفه و تنزل دادن آن به سطح ناسیونالیسم و جدائی میان فلسفه و سیر و سلوک معنوی در غرب ایجاب می‌کند که به تفاوت میان حکمت سهروردی و ملاصدرا و آنچه در غرب به مفهوم فلسفه اطلاق می‌شود دقت نمود و به آن اشراف کامل داشت<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/315 ر.ک: فغفوری، محمد، ص315-316]</ref>.


در مقاله دوم نیز [[نصر، حسین|پروفسور نصر]] به نکته کلیدی دیگری می‌پردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهم‌ترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان می‌دانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهم‌ترین آثار فلاسفه‌ای چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که [[نصر، حسین|سید حسین نصر]] منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما به‌درستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهان‌بینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/316 ر.ک: همان، ص316]</ref>.
در مقاله دوم نیز [[نصر، سید حسین|پروفسور نصر]] به نکته کلیدی دیگری می‌پردازد و آن تفکیک میان معنا، منشأ و محتوای فلسفه اسلامی از فلسفه یونان است. همانند دیگر علوم اسلامی منشأ اصلی فلسفه در اسلام قرآن و حدیث و در عالم تشیع علاوه بر آن دو روایات و گفتار امامان شیعه است. مهم‌ترین مسئله موردبحث در فلسفه اسلامی، مسئله توحید است. آن دسته از فلاسفه غربی که فلسفه اسلامی را ادامه طبیعی فلسفه یونان می‌دانند اغلب از این واقعیت غافلند که بسیاری از رسالات و آثار فلاسفه مسلمان به تفسیر قرآن و حدیث اختصاص دارد و برخی از مهم‌ترین آثار فلاسفه‌ای چون [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سینا]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]] تفاسیر قرآنی و حدیث است. هرچند که [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] منکر نفوذ فلسفه یونان بر جهان اسلام نیست، اما به‌درستی معتقد است که برای مسلمانان تصور فلسفه خارج از جهان‌بینی مأخوذ از قرآن و حدیث میسر نیست<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/316 ر.ک: همان، ص316]</ref>.


بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]]، عامری، اخوان ‌الصفا، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]] و غزالی اختصاص داده شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>.
بخش دوم (9 فصل) راجع به فلاسفه متقدم در مشرق اسلامی است و در این بخش، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]]، [[رازی، محمد بن زکریا|محمد بن زکریای رازی]]، عامری، اخوان ‌الصفا، [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن ‌سینا]] (و از جمله حكمة المشرقيينِ وی)، [[مسکویه، احمد بن محمد|ابن مسکویه]] و غزالی اختصاص داده شده است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: سوزنچی، حسین، ص164]</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>.
در بخش سوم (6 بخش)، به آرای بزرگان فلسفه در مغرب اسلامی، همچون ابن میسره، ابن باجه، ابن طفیل، ابن رشد، ابن سابین و ابن خلدون نظر افکنده می‌شود<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان]</ref>.


موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان، ص164-165]</ref>. [[نصر، حسین|پروفسور سید حسین نصر]] در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته [[نصر، حسین|دکتر نصر]] نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] و [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‌الدین سهروردی]] که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون [[شهرزوری، محمد بن محمود|محمد شهرزوری]]، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]]، افضل‌الدین کاشانی، جلال‌الدین دوانی و بعدها [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق کاشانی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائی]]، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‌ای و نیز خود [[نصر، حسین|سید حسین نصر]] به‌خوبی متبلور است. این روند نه فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/318 ر.ک: فغفوری، محمد، ص318]</ref>.
موضوع بخش چهارم (6 فصل)، رابطه سنت عرفانی و فلسفی در جوامع اسلامی است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1372/164 ر.ک: همان، ص164-165]</ref>. [[نصر، سید حسین|پروفسور سید حسین نصر]] در مقدمه خویش بر این اثر به بررسی این پیوند و به‌ویژه سهم عظیم فلاسفه در پربار کردن میراث عرفانی اسلام و نیز به ذکر برجسته‌ترین نمایندگان این پیوند پرداخته است. به گفته [[نصر، سید حسین|دکتر نصر]] نخستین این فلاسفه عارف فارابی است. هرچند که در آثار او انعکاس افکار صوفیان به پایه ابن سینا نمی‌رسد، اما در فصوص الحكمة و نیز در رساله موسیقی نشانه‌های اعتقاد عمیق فارابی به تصوف کاملاً مشهود است. ابن سینا نیز که بیشتر به‌عنوان طبیب و فیلسوف اشتهار دارد، عمیقاً به عرفان دل‌بستگی داشت. نمط نهم از اشارات و تنبیهات او با عنوان «در مقامات عارفان» یکی از مهم‌ترین آثار موجود در دفاع از عرفان است. در سرزمین‌های غربی امپراتوری اسلامی فیلسوفان عارفی چون [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]]، [[ابن باجه، محمد بن یحیی|ابن باجه]] و [[ابن طفیل، محمد بن عبدالملک|ابن طفیل]] و در قلمرو شرقی این امپراتوری چهره‌های درخشانی چون [[سهروردی، یحیی بن حبش|شیخ شهاب‌الدین سهروردی]] که در او فلسفه عمیقاً با عرفان پیوندیافته و نیز متفکرانی چون [[شهرزوری، محمد بن محمود|محمد شهرزوری]]، قطب‌الدین شیرازی، ابن ترکه اصفهانی، [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|خواجه نصیر طوسی]]، افضل‌الدین کاشانی، جلال‌الدین دوانی و بعدها [[میرداماد، محمدباقر بن محمد|میرداماد]] و [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرا]]، [[کاشانی، عبدالرزاق|عبدالرزاق کاشانی]] و [[فیض کاشانی، محمد بن شاه‌مرتضی|ملا محسن فیض کاشانی]] نمایندگان برجسته پیوند میان فلسفه و عرفانند. این ارتباط در قرن حاضر نیز در وجود فلاسفه عارفی چون [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبائی]]، سید کاظم عصار، میرزا مهدی آشتیانی و مهدی الهی قمشه‌ای و نیز خود [[نصر، سید حسین|سید حسین نصر]] به‌خوبی متبلور است. این روند نه فقط در ایران، بلکه در شبه‌قاره هند، دنیای عرب و امپراتوری عثمانی نیز کاملاً قابل‌رؤیت است. زندگی کوتاه، اما پربار عین‌القضات همدانی (492-525ق) موضوع مقاله‌ای است که توسط دکتر حمید دباشی به این مجموعه ارائه شده است و اطلاعات جدید و جالبی درباره این متفکر شهید به دست می‌دهد<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/18472/318 ر.ک: فغفوری، محمد، ص318]</ref>.


در این مجموعه و بخش از دکتر [[چیتیک، ویلیام سی|ویلیام چیتیک]] دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] ([[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ محی‌الدین]] می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. [[چیتیک، ویلیام سی|چیتیک]] سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.
در این مجموعه و بخش از دکتر [[چیتیک، ویلیام سی|ویلیام چیتیک]] دو مقاله می‌خوانیم که در آن‌ها به ترسیم چهره [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] ([[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]]) به‌عنوان یک فیلسوف پرداخته است. به گفته چیتیک اینکه بتوان ابن عربی را فیلسوف خواند یا خیر دقیقاً به تعریف مفهوم فلسفه بستگی دارد. اگر از فلسفه مراد مکتب فلسفی خاصی باشد در آن صورت نمی‌توان [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ اکبر]] را فیلسوف دانست، اما اگر مراد معنی وسیع و عقلی فلسفه باشد در آن صورت ابن العربی فیلسوفی کامل است. با این تعریف نویسنده به بررسی نظریات فلسفی [[ابن عربی، محمد بن علی|شیخ محی‌الدین]] می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که بنیاد تفکر فلسفی ابن العربی را باید نه در سنت فلسفی یونان، بلکه در کشف و شهود جستجو نمود. [[چیتیک، ویلیام سی|چیتیک]] سه زمینه اساسی میراث ابن عربی، یعنی نظریه وحدت وجود، عالم خیال و بالاخره انسان کامل را نیز به‌اختصار برمی‌رسد.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش