پرش به محتوا

مجالس المؤمنين: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین' به 'شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین'
جز (جایگزینی متن - 'اسلامي' به 'اسلامى')
جز (جایگزینی متن - 'شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین' به 'شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴: خط ۴:
| عنوان‌های دیگر =کتاب مجالس المومنين  
| عنوان‌های دیگر =کتاب مجالس المومنين  
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین]] (نویسنده)
[[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین]] (نویسنده)
   
   
[[عبدمنافی، سید احمد]] (مصحح)
[[عبدمنافی، سید احمد]] (مصحح)
خط ۲۵: خط ۲۵:
| شابک =964-481-096-1
| شابک =964-481-096-1
| تعداد جلد =2
| تعداد جلد =2
| کتابخانۀ دیجیتال نور =15037
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11313
| کتابخوان همراه نور =11313
| کتابخوان همراه نور =11313
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۲: خط ۳۲:
}}
}}


'''مجالس المؤمنين'''، تألیف [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|علامه شهید قاضی نورالله شوشتری]]، دربردارنده تاریخ تشیع و پیروان [[امام على(ع)|حضرت امام علی بن ابی‎طالب(ع)]] است که با قلمی شیوا به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به زبان فارسى است و توسط استاد [[عبدمنافی، سید احمد|سید احمد عبدمنافی]] تصحیح شده است.
'''مجالس المؤمنين'''، تألیف [[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین|علامه شهید قاضی نورالله شوشتری]]، دربردارنده تاریخ تشیع و پیروان [[امام على(ع)|حضرت امام علی بن ابی‎طالب(ع)]] است که با قلمی شیوا به رشته تحریر درآمده است. این کتاب به زبان فارسى است و توسط استاد [[عبدمنافی، سید احمد|سید احمد عبدمنافی]] تصحیح شده است.


نویسنده در پاسخ به مخالفان که شیعه را ساخته و پرداخته دولت صفوی می‌دانستند، به تألیف این کتاب ارزشمند پرداخت و ثابت نمود که مذهب تشیع، برخاسته از زمان رسول‌الله(ص) بوده است. ازاین‌رو، این کتاب مرجع مهمی برای محققان و پژوهشگران است.
نویسنده در پاسخ به مخالفان که شیعه را ساخته و پرداخته دولت صفوی می‌دانستند، به تألیف این کتاب ارزشمند پرداخت و ثابت نمود که مذهب تشیع، برخاسته از زمان رسول‌الله(ص) بوده است. ازاین‌رو، این کتاب مرجع مهمی برای محققان و پژوهشگران است.
خط ۴۲: خط ۴۲:
نویسنده، در مقدمه، مباحثی همچون: تحقیق تعریف مطلق شیعه، القای خلاف (اختلاف صحابه) در کنار بستر رسول(ص)، عدد امامان دوازده‌گانه و علت اینکه امامان دوازده فرد هستند را مطرح کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص3-22</ref>.
نویسنده، در مقدمه، مباحثی همچون: تحقیق تعریف مطلق شیعه، القای خلاف (اختلاف صحابه) در کنار بستر رسول(ص)، عدد امامان دوازده‌گانه و علت اینکه امامان دوازده فرد هستند را مطرح کرده است<ref>ر.ک: مقدمه، ج1، ص3-22</ref>.


[[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|مرحوم شهید قاضی نورالله شوشتری]]، مجلس اول کتاب خود را با ذکر بعضی اماکن و سرزمین‌هایی که به ائمه هدى(ع) اختصاص دارد، شروع می‌نماید که از جمله آن اماکن، عرش مجید، قبرستان دارالسلام، اعراف، مدینه طیبه، غدیر خم، فدک و حدود آن و... است.
[[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین|مرحوم شهید قاضی نورالله شوشتری]]، مجلس اول کتاب خود را با ذکر بعضی اماکن و سرزمین‌هایی که به ائمه هدى(ع) اختصاص دارد، شروع می‌نماید که از جمله آن اماکن، عرش مجید، قبرستان دارالسلام، اعراف، مدینه طیبه، غدیر خم، فدک و حدود آن و... است.
وی در مورد فدک این‌گونه می‌نویسد:  
وی در مورد فدک این‌گونه می‌نویسد:  


«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریه‌ای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالت‌پناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالت‌پناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر به‌خلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و ام‎سلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهم‌پاشیده گردد؛ چنان‌که پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ‎اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون‏: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز به‌جا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>.
«[[یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله|صاحب معجم البلدان]] نوشته است: فدک قریه‌ای است میان حجاز. در میان او و مدینه دو روز راه است و آن قریه از کفار خیبر بود که به طریق مصالحه در تحت تصرف آن حضرت درآمده بود و به موجب دین الهی، خاصه حضرت رسالت‌پناهی شده بود که حضرت پیغمبر(ص) در وقت نزول آیه '''وَ آتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ''' ﴿الإسراء: 26﴾، آن را به حضرت فاطمه(ع) بخشیده بود و نزد وفات حضرت رسالت‌پناه(ص) در تصرف او بود. چون ابوبکر را خلیفه ساختند، وکیل حضرت فاطمه را از آنجا اخراج نمود و چون آن حضرت اظهار نمود که حضرت رسالت آن را به من بخشیده بود، ابوبکر به‌خلاف قانون شریعت از او گواه طلبید و باآنکه او حضرت امیر(ع) و ام‎سلمه را به گواهی برد، ابوبکر تصدیق ایشان نکرد... و غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت درویش شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و ازهم‌پاشیده گردد؛ چنان‌که پیش از آن به موجب نص قرآن که: '''هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لاَ تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ‎اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا''' ﴿المنافقون‏: 7﴾، نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز به‌جا آوردند»<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص48</ref>.


سپس [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره می‎‎نماید.
سپس [[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین|قاضی نورالله]] به اتفاقاتی همانند وفات آن حضرت و غصب خلافت که بعد از این ماجرا رخ داد، اشاره می‎‎نماید.
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرموده‌اند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین این‌گونه می‌نویسد:
از جمله اماکنی که ائمه هدى(ع) در مورد آن سخنی فرموده‌اند، منطقه طالقان است که ایشان در مورد این سرزمین این‌گونه می‌نویسد:


طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بوده‌اند و از ائمه اهل‌البیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحب‌الزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
طالقان نام دو بلده است یکی در خراسان و دیگری در میان قزوین و ابهر. از افراد نامدار و مشهور این سرزمین، صاحب بن عباد است و مخفی نماند که اهالی ولایت طالقان قزوین همیشه از محبان شاه ولایت بوده‌اند و از ائمه اهل‌البیت(ع) احادیث بسیار در فضیلت این طالقان و اهالی آنجا وارد شده و در بیان احوال صاحب‌الزمان(ع) از کتاب «[[كشف الغمة في معرفة الأئمة (اربلی)|كشف الغمة]]» مسطور است که: «روى ابن أعثم الكوفي في كتاب الفتوح عن [[امام على(ع)|أميرالمؤمنين(ع)]] أنه قال: ويحا للطالقان؛ فإن لله تعالى بها كنوزا ليست من ذهب و لافضة و لكن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته و هم أنصار المهدي في آخر الزمان»<ref>ر.ک: همان، ص96</ref>.
   
   
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران می‌باشند. [[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‎طالب(ع)]] این‌گونه مى‌نویسد:  
نویسنده، مجلس دوم کتاب را به ذکر طوایفى که به مذهب تشیع گرویده و به آن مشهورند، اختصاص داده است که از جمله آنها طوایفى همچون: مذحج و ربیعه، وایل و خزاعه، ضمیریه و نادریه، بنوحنیف، قبیله همدان و دیگران می‌باشند. [[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله]] در مورد قبیله همدان و یارى رساندن ایشان به [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی‎طالب(ع)]] این‌گونه مى‌نویسد:  


قبیله‌اى از یمن که در کوفه نزول نموده بودند و بسیارى از آنها اهل علم و زهد و ورع مى‌باشند و در کتاب سفر السعادة که از تصانیف شیخ مجدالدین فیروزآبادی شافعى است مسطور است که روایت نموده بیهقی به اسناد صحیح که چون کتابت [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)]] از یمن به خدمت حضرت رسالت(ص) رسید که قبیله همدان در دست او مسلمان شدند، حضرت رسالت(ص) از غایت سرور، فی الحال سر به سجده شکر نهادند و مکرر فرمودند: «السلام على همدان» و در کتاب‌های حدیثى، اشعار فراوانى از زبان [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] – در جنگ صفین - ‎در مدح ایشان آمده است که مضامین بخشی‎ از آنها چنین است: چون دیدم اسب‎سواران ارتش معاویه را درحالى‌که چشمان آنها از شدت خشم و کینه سرخ بود و با شدت نیزه‌هاى خود را می‌کوفتند و گرد و غبار کارزار همچون ابری در آسمان پدیدار گردید و پسر هند، قبیله‌هاى ذوالکلاع، یحصب، کنده و حزام را به میدان جنگ فرستاد، من نیز قبیله همدان را که در دلاورى مانندى ندارند، به‌سوى آنها گسیل داشتم؛ چراکه همدان در کارهاى سخت به‌مانند سپرى براى من می‌باشند... و اگر دربان بهشت باشم، به قبیله همدان می‌گویم که به‌سلامت وارد بهشت شوید<ref>ر.ک: همان، ص129-131</ref>.
قبیله‌اى از یمن که در کوفه نزول نموده بودند و بسیارى از آنها اهل علم و زهد و ورع مى‌باشند و در کتاب سفر السعادة که از تصانیف شیخ مجدالدین فیروزآبادی شافعى است مسطور است که روایت نموده بیهقی به اسناد صحیح که چون کتابت [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین علی(ع)]] از یمن به خدمت حضرت رسالت(ص) رسید که قبیله همدان در دست او مسلمان شدند، حضرت رسالت(ص) از غایت سرور، فی الحال سر به سجده شکر نهادند و مکرر فرمودند: «السلام على همدان» و در کتاب‌های حدیثى، اشعار فراوانى از زبان [[امام على(ع)|حضرت على(ع)]] – در جنگ صفین - ‎در مدح ایشان آمده است که مضامین بخشی‎ از آنها چنین است: چون دیدم اسب‎سواران ارتش معاویه را درحالى‌که چشمان آنها از شدت خشم و کینه سرخ بود و با شدت نیزه‌هاى خود را می‌کوفتند و گرد و غبار کارزار همچون ابری در آسمان پدیدار گردید و پسر هند، قبیله‌هاى ذوالکلاع، یحصب، کنده و حزام را به میدان جنگ فرستاد، من نیز قبیله همدان را که در دلاورى مانندى ندارند، به‌سوى آنها گسیل داشتم؛ چراکه همدان در کارهاى سخت به‌مانند سپرى براى من می‌باشند... و اگر دربان بهشت باشم، به قبیله همدان می‌گویم که به‌سلامت وارد بهشت شوید<ref>ر.ک: همان، ص129-131</ref>.
خط ۶۰: خط ۶۰:
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل می‌کند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل‌بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیت‌المال محو کنید و در نامه‌ای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>.
در همین بخش، نامه معاویه به شهرها و تحریک مردم به قتل دوستان [[امام على(ع)]] را نقل می‌کند: «و كتب معاوية إلى جميع البلدان: أن انظروا من قامت عليه البينة أنه يحب عليا و أهل‌بيته فامحوه من الديوان و كتب كتابا آخر: انظروا من قبلكم من شيعة علي و اتهموه بحبه فاقتلوه...» (معاویه به کارگزاران خود در همه بلاد نوشت که اگر کسى را یافتید که دوستدار [[امام على(ع)|على(ع)]] و خاندان او باشد، نام او را از دفتر بیت‌المال محو کنید و در نامه‌ای دیگر نوشت: شیعیان [[امام على(ع)|على(ع)]] را به اتهام محبت و دوستى با او بکشید)<ref>ر.ک: همان، ص188</ref>.


[[شوشتری، نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مى‎دهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بوده‌اند، برمی‌شمارد که از آن جمله‌اند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابى‎حذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>.
[[شوشتری، سید نورالله بن شریف‌الدین|قاضى نورالله شوشترى]] مجلس چهارم را به ذکر تابعین اختصاص مى‎دهد و تعدادى از آنها را که داراى نقش مهمى در تاریخ اسلام بوده‌اند، برمی‌شمارد که از آن جمله‌اند: مالک اشتر نخعى، اویس قرنى، صعصعة بن صوحان، محمد بن ابى‎حذیفة، سعید بن قیس همدانى، رشید هجرى، حبیب بن مظاهر اسدى و..<ref>ر.ک: همان، ص283-309</ref>.


ایشان در مورد جناب محمد بن ابى‌بکر و برائت او از پدرش این‌گونه مى‌نویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجة‎الوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابی‌بکر می‌گذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت می‌فرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که می‌فرموده‌اند که نجابت محمد بن ابى‌بکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرموده‌اند که در هر اهل بیتى یک کس می‌باشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهل بیت سوء، محمد بن ابى‌بکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابی‌بکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>.
ایشان در مورد جناب محمد بن ابى‌بکر و برائت او از پدرش این‌گونه مى‌نویسد: مادر او اسماء بنت عمیس است که در اصل زوجه حمزة بن عبدالمطلب بود و چون حمزه شهید شد، ابوبکر او را به عقد خود درآورد و محمد در سال حجة‎الوداع از او در وجود آمد و چون ابوبکر بمرد، [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] او را عقد نمود و محمد، ربیب و پرورده آن حضرت بود و شیخ ابوعمرو کشى روایت نموده که در مجلس شریف حضرت امام جعفر صادق(ع)، ذکر محمد بن ابی‌بکر می‌گذشت، آن حضرت بر او صلوات و رحمت می‌فرستادند و نیز از آن حضرت روایت نموده که می‌فرموده‌اند که نجابت محمد بن ابى‌بکر از جانب مادرش اسماء بنت عمیس است، نه از جانب پدر و در روایتى دیگر فرموده‌اند که در هر اهل بیتى یک کس می‌باشد که به ذات خود نجیب است و انجب نجبا از اهل بیت سوء، محمد بن ابى‌بکر است و ایضا از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت نموده که محمد بن ابی‌بکر با [[امام على(ع)|حضرت امیرالمؤمنین(ع)]] بر برائت از شیخین بیعت نمود<ref>ر.ک: همان، ص277</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش