پرش به محتوا

شمس تبریزی، محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class='wikiInfo'>
<div class="wikiInfo">
[[پرونده:NUR03734.jpg|بندانگشتی|مرقد شمس‌ تبریزی در خوی]]
[[پرونده:NUR03734.jpg|بندانگشتی|مرقد شمس‌ تبریزی در خوی]]
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
|-
! نام!! data-type='authorName'|شمس تبریزی، محمد بن علی
! نام!! data-type="authorName" |شمس تبریزی، محمد بن علی
|-
|-
|نام‎های دیگر  
|نام‎های دیگر  
|data-type='authorOtherNames'| ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌
| data-type="authorOtherNames" | ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌


ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ل‍ک‌ داد
ش‍م‍س‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ م‍ل‍ک‌ داد
خط ۱۳: خط ۱۳:
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
|data-type='authorfatherName'|
| data-type="authorfatherName" |على بن ملک داد
|-
|-
|متولد  
|متولد  
|data-type='authorbirthDate'|
| data-type="authorbirthDate" |582ق
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
|data-type='authorBirthPlace'|
| data-type="authorBirthPlace" |تبریز
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
|data-type='authorDeathDate'|645 ق
| data-type="authorDeathDate" |645 ق
|-
|-
|اساتید
|اساتید
|data-type='authorTeachers'|
| data-type="authorTeachers" |
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
|data-type='authorWritings'|[[مقالات شمس تبریزی]]  
| data-type="authorWritings" |[[مقالات شمس تبریزی]]  


[[من و مولانا (زندگانی شمس تبریزی و ارتباط او با مولانا جلال‌الدین)]]  
[[من و مولانا (زندگانی شمس تبریزی و ارتباط او با مولانا جلال‌الدین)]]  
|-class='articleCode'
|- class="articleCode"
|کد مؤلف
|کد مؤلف
|data-type='authorCode'|AUTHORCODE03734AUTHORCODE
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE03734AUTHORCODE
|}
|}
</div>
</div>


'''شمس‌الدين محمد'''، معروف به '''شمس تبريزى'''، صوفى مشهور و مرشد مولانا جلال‌الدين رومى، در سال 582ق، در تبريز به دنيا آمد. پدرش على بن ملك داد و خاندان او اهل تبريز بودند. او مردى دانا و كامل و جهان ديده بود و در سير و سلوك باطنى، مقام والايى داشت. گويند ابتدا مريد شيخ ابوبكر زنبيل‌باف تبريزى بوده ولى در باب اساتيد او، اقوال ديگرى هم هست، زيرا شمس در شهرها مى‌گشت و به خدمت بزرگان مى‌رسيد. در بغداد، ملاقاتى بين او و اوحد کرمانى كه از شعرا و عرفاى ايرانى بود، دست داد.
 '''شمس‌الدین محمد بن علی بن ملک داد تبریزی'''، معروف به شمس تبریزی، صوفى مشهور و مرشد [[مولوی، جلال‌الدین محمد|مولانا جلال‌الدین رومى]]


عمده شهرت او به واسطه تأثير عميق و شگفت‌آور او بر دل مولوى بوده است. شمس روز شنبه 26 جمادى الآخر 642ق وارد قونيه شد. داستان‌هاى مختلفى درباره املاقات وى با مولوى نوشته‌اند كه يكى از آن روايات مشهور، كه «[[جامی، عبدالرحمن|جامى]]» نيز در «نفحات الانس» نقل مى‌كند چنين است:
== ولادت ==
در سال 582ق، در تبریز به دنیا آمد. پدرش على بن ملک داد و خاندان او اهل تبریز بودند. او مردى دانا و کامل و جهان دیده بود و در سیر و سلوک باطنى، مقام والایى داشت. گویند ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل‌باف تبریزى بوده ولى در باب اساتید او، اقوال دیگرى هم هست، زیرا شمس در شهرها مى‌گشت و به خدمت بزرگان مى‌رسید. در بغداد، ملاقاتى بین او و اوحد کرمانى که از شعرا و عرفاى ایرانى بود، دست داد.


روزى شمس به مدرسه مولانا وارد مى‌شود و مشاهده مى‌كند كه مولانا (مولوى) در حياط، كنار حوض نشسته و كتاب‌هاى متعددى در كنار دست او قرار دارد. شمس مى‌پرسد اين‌ها چيست؟ مولانا جواب مى‌دهد تو به اين كارها چه كار دارى؟ اين‌ها قيل و قال است. در همين موقع، شمس تمام كتاب‌ها را به درون آب حوض مى‌اندازد. مولوى فرياد مى‌زند اين چه كارى بود كه كردى؟ شمس كه عصبانيت مولانا را مى‌بيند، كتاب‌ها را يكى يكى از درون آب بيرون مى‌كشد، به طورى كه هيچ يك حتى «تر» نشده بود. مولانا متعجب مى‌پرسد چطور؟ و شمس پاسخ مى‌دهد: تو به اين كارها چه كار دارى؟ اينها ذوق و حال است.
عمده شهرت او به واسطه تأثیر عمیق و شگفت‌آور او بر دل مولوى بوده است. شمس روز شنبه 26 جمادى الآخر 642ق وارد قونیه شد. داستان‌هاى مختلفى درباره املاقات وى با مولوى نوشته‌اند که یکى از آن روایات مشهور، که «[[جامی، عبدالرحمن|جامى]]» نیز در «نفحات الانس» نقل مى‌کند چنین است:


بعد از اين ملاقات، تحولى ناگهانى در احوال مولوى پيدا مى‌شود، به طورى كه دست به دامن شمس زد و مدت سه ماه در را به روى غريبه و آشنا بسته و در خلوت با او به سر برد و مسند تدريس و وعظ را ترك كرد. مريدان مولوى و اهالى قونيه او را سرزنش كردند، اما چون نتيجه‌اى نداد، بناى دشمنى با شمس را گذاشته و او را ساحر گفتند. شمس تبريزى كه از رفتار مردم آزرده دل شده بود، على رغم اصرار و اظهار نياز مولانا، روز 21 شوال 643 از قونيه رفت. مولانا به جستجوى او پرداخت و عاقبت باخبر شد كه او در حلب است. پسرش سلطان ولد را با نامه‌هايى منظوم به حلب فرستاد تا شمس را برگرداند. دوستان و مريدان مولانا نيز كه در نتيجه غيبت شمس، او را پژمرده و دلتنگ مى‌ديدند، از كرده خود پشيمان شده و از مولوى عذرخواهى كردند. شمس به همراه سلطان ولد سال 644ق به قونيه برگشت. اما باز مريدان مولانا و حتى اين بار، خانواده و خويشان مولانا، بدگويى از شمس را شروع كردند و گفتند كه شمس ساحر و مولانا ديوانه شده است و آشفتگى مولانا نقل مجالس علما و عوام قونيه شد. به همين جهت، ناگهان شمس تبريزى در سال 645ق، از قونيه غايب شد و دل از آن‌جا كند و رفت و ديگر خبرى از او نشد و عاقبت كار او معلوم نيست. بعضى گويند: قبل از آن‌كه از قونيه خارج شود، به ضرب چاقوى يكى از دشمنانش، به قتل رسيد. به هر حال، سال مرگ او 645 و يا بعد از آن بوده است. از شمس تبريزى تأليفى موجود نيست، ولى بعضى از سخنان او كه مريدانش، يادداشت و مدون كرده‌اند، در دست مى‌باشد.
روزى شمس به مدرسه مولانا وارد مى‌شود و مشاهده مى‌کند که مولانا (مولوى) در حیاط، کنار حوض نشسته و کتاب‌هاى متعددى در کنار دست او قرار دارد. شمس مى‌پرسد این‌ها چیست؟ مولانا جواب مى‌دهد تو به این کارها چه کار دارى؟ این‌ها قیل و قال است. در همین موقع، شمس تمام کتاب‌ها را به درون آب حوض مى‌اندازد. مولوى فریاد مى‌زند این چه کارى بود که کردى؟ شمس که عصبانیت مولانا را مى‌بیند، کتاب‌ها را یکى یکى از درون آب بیرون مى‌کشد، به طورى که هیچ یک حتى «تر» نشده بود. مولانا متعجب مى‌پرسد چطور؟ و شمس پاسخ مى‌دهد: تو به این کارها چه کار دارى؟ اینها ذوق و حال است.
 
بعد از این ملاقات، تحولى ناگهانى در احوال مولوى پیدا مى‌شود، به طورى که دست به دامن شمس زد و مدت سه ماه در را به روى غریبه و آشنا بسته و در خلوت با او به سر برد و مسند تدریس و وعظ را ترک کرد. مریدان مولوى و اهالى قونیه او را سرزنش کردند، اما چون نتیجه‌اى نداد، بناى دشمنى با شمس را گذاشته و او را ساحر گفتند. شمس تبریزى که از رفتار مردم آزرده دل شده بود، على رغم اصرار و اظهار نیاز مولانا، روز 21 شوال 643 از قونیه رفت. مولانا به جستجوى او پرداخت و عاقبت باخبر شد که او در حلب است. پسرش سلطان ولد را با نامه‌هایى منظوم به حلب فرستاد تا شمس را برگرداند. دوستان و مریدان مولانا نیز که در نتیجه غیبت شمس، او را پژمرده و دلتنگ مى‌دیدند، از کرده خود پشیمان شده و از مولوى عذرخواهى کردند. شمس به همراه سلطان ولد سال 644ق به قونیه برگشت. اما باز مریدان مولانا و حتى این بار، خانواده و خویشان مولانا، بدگویى از شمس را شروع کردند و گفتند که شمس ساحر و مولانا دیوانه شده است و آشفتگى مولانا نقل مجالس علما و عوام قونیه شد. به همین جهت، ناگهان شمس تبریزى در سال 645ق، از قونیه غایب شد و دل از آن‌جا کند و رفت و دیگر خبرى از او نشد و عاقبت کار او معلوم نیست. بعضى گویند: قبل از آن‌که از قونیه خارج شود، به ضرب چاقوى یکى از دشمنانش، به قتل رسید. به هر حال، سال مرگ او 645 و یا بعد از آن بوده است. از شمس تبریزى تألیفى موجود نیست، ولى بعضى از سخنان او که مریدانش، یادداشت و مدون کرده‌اند، در دست مى‌باشد.


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
دائرةالمعارف طهور، صفحه شخصيت‌ها، عرفا، 22 خرداد 1390.
دائرةالمعارف طهور، صفحه شخصیت‌ها، عرفا، 22 خرداد 1390.




خط ۵۲: خط ۵۵:
[[مقالات شمس تبریزی]]  
[[مقالات شمس تبریزی]]  


[[من و مولانا (زندگانی شمس تبريزي و ارتباط او با مولانا جلال‌الدين)]]  
[[من و مولانا (زندگانی شمس تبريزي و ارتباط او با مولانا جلال‌الدين)|من و مولانا (زندگانی شمس تبریزی و ارتباط او با مولانا جلال‌الدین)]]  


[[مقالات شمس]]  
[[مقالات شمس]]  
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش