۶۱٬۱۸۹
ویرایش
برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' ها ' به 'ها ') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
جالب است که میرعباس وقتی به شهر شیراز رسید درشهر به یک سید روحانی برخورد میکند و از او میپرسد که آقا ما یک عالمی در این شهر به نام میر مؤمن داریم آیا شما او را میشناسید؟ | جالب است که میرعباس وقتی به شهر شیراز رسید درشهر به یک سید روحانی برخورد میکند و از او میپرسد که آقا ما یک عالمی در این شهر به نام میر مؤمن داریم آیا شما او را میشناسید؟ | ||
در حالی که آن سید خود میر مؤمن بود ولی به جهت اینکه | در حالی که آن سید خود میر مؤمن بود ولی به جهت اینکه سالها از منطقه رفته بود و قیافه شان تغییر کرده بود، میر عباس او را نشناخت. ولی میر مؤمن اورا شناخت و گفت شما میر عباس نیستید با تعجب جواب داد : چرا خودم هستم. | ||
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان رفته اند و ممکن است هر لحظه نزاع گستردهتر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث میشود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف وموثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامه ای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشام الدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم. | میرعباس بسیار خوشحال شد و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان رفته اند و ممکن است هر لحظه نزاع گستردهتر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث میشود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف وموثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامه ای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشام الدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم. | ||
توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو | توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایهای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدینشاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سالها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادتهایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند | ||
پس این عبارت "مراد و مرید" که شخص اول فارس در مدح ایشان نوشته است و گسیل کردن سواران نظامی برای مشایعت ایشان و حل مشکل، حاکی از موقعیت بالای علمی و معنوی این عالم بزرگوار حتی در ارکان بالای حکومتی است و گرنه حاکم فارس برای هر روحانی عادی یا عالم متوسط این کارها را نمیکرد. | پس این عبارت "مراد و مرید" که شخص اول فارس در مدح ایشان نوشته است و گسیل کردن سواران نظامی برای مشایعت ایشان و حل مشکل، حاکی از موقعیت بالای علمی و معنوی این عالم بزرگوار حتی در ارکان بالای حکومتی است و گرنه حاکم فارس برای هر روحانی عادی یا عالم متوسط این کارها را نمیکرد. |
ویرایش