پرش به محتوا

تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال‌الدین محمد بلخی (جعفری): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۷: خط ۶۷:
#:ب) اطلاع كافى در باره علوم اسلامى، از قبيل تفسير و حديث و اخلاقيات و مسائل كلامى و بلكه تا حدودى آگاهى به حقوق اسلامى؛ زيرا در كتاب مثنوى با اين مطالب سروكار پيدا مى‌شود كه بدون اطلاع از آن‌ها مقصود جلال‌الدين مولوى روشن نمى‌شود.
#:ب) اطلاع كافى در باره علوم اسلامى، از قبيل تفسير و حديث و اخلاقيات و مسائل كلامى و بلكه تا حدودى آگاهى به حقوق اسلامى؛ زيرا در كتاب مثنوى با اين مطالب سروكار پيدا مى‌شود كه بدون اطلاع از آن‌ها مقصود جلال‌الدين مولوى روشن نمى‌شود.
#:ج) كشش و انجذاب روانى و عشق به دريافت حق جل و علا و شوقِ شناسايى يك‌پارچه بودن جهان هستى در يك وحدت عالى كه جهان باعظمت هستى بدون شناسايى آن، فروغ واقعى الهى خود را به هيچ‌كس نشان نخواهد داد، پس اگر كسى بخواهد اين كتاب را تنها از نظر علمى درك كند يا فقط با ذوق شاعرانه به مطالعه آن بپردازد، نمى‌گوييم هيچ‌گونه بهره‌ور نخواهد گشت، ولى مى‌توانيم بگوييم مزاياى عمده مطالعه مثنوى را از دست خواهد داد <ref>همان، ج 1، ص 14 - 15</ref>.
#:ج) كشش و انجذاب روانى و عشق به دريافت حق جل و علا و شوقِ شناسايى يك‌پارچه بودن جهان هستى در يك وحدت عالى كه جهان باعظمت هستى بدون شناسايى آن، فروغ واقعى الهى خود را به هيچ‌كس نشان نخواهد داد، پس اگر كسى بخواهد اين كتاب را تنها از نظر علمى درك كند يا فقط با ذوق شاعرانه به مطالعه آن بپردازد، نمى‌گوييم هيچ‌گونه بهره‌ور نخواهد گشت، ولى مى‌توانيم بگوييم مزاياى عمده مطالعه مثنوى را از دست خواهد داد <ref>همان، ج 1، ص 14 - 15</ref>.
#:10. روش جلال‌الدين مولوى در كتاب مثنوى مانند روش ساير مؤلفين در كتاب‌هاى خود نيست؛ مؤلفين، معمولا مطالب را فصل‌بندى و تبويب نموده و در هر بابى موضوعى معين را با مسائلى كه به‌طور مستقيم يا غير مستقيم با موضوع مفروض مربوط است، مطرح مى‌كنند؛ درصورتى‌كه جلال‌الدين در اول بحث، موضوعى را عنوان مى‌كند و با پيشرفت تدريجى در ابيات به موضوعات ديگرى منتقل مى‌شود كه گاهى رابطه ميان آن‌ها و موضوع اصلى كاملا روشن و مستقيم و گاهى رابطه، باريك يا غير مستقيم است. در مواردى، فاصله ميان موضوع مفروض و مسائلى كه بعد مطرح مى‌سازد، آن‌چنان زياد است كه ارتباط به‌كلى قطع مى‌گردد. اين مطلبى است كه جلال‌الدين خود كاملا متوجه است و... به اين شكل، جلال‌الدين تمام مطالب را كه در بررسى يك موضوع مطرح مى‌كند، با همديگر مربوط مى‌سازد؛ چنان‌كه شخص عاشق، انديشه‌ها و گفتارهايى دارد كه براى مردم معمولى، بى‌ارتباط و بى‌پا و بى‌سر جلوه مى‌كند، ولى در واقع همه آن انديشه‌ها و گفتارها در يك نقطه ايده‌آل كه همان معشوق اوست، مربوط مى‌شوند؛ همچنين مطالبى را كه جلال‌الدين مطرح مى‌كند به جهت اينكه عشق الهى و غوطه‌ور شدن در الهيات، يگانه هدف ايده‌آل اوست، آن مطالب در معنى كاملا مربوط است، ولى هنگامى كه به صحنه انديشه‌هاى معمولى و گفتارهايى منطقى وارد مى‌شوند، روابط ميان آن‌ها گسيخته به نظر مى‌رسد و براى شخص عادى موجب مى‌شود كه بگويد جلال‌الدين براى واحدهاى اين تداعى معانى در ذهن خود چه رابطه‌اى را برقرار ساخته است؟! <ref>همان، ج 1، ص 15 - 16</ref>.
#روش جلال‌الدين مولوى در كتاب مثنوى مانند روش ساير مؤلفين در كتاب‌هاى خود نيست؛ مؤلفين، معمولا مطالب را فصل‌بندى و تبويب نموده و در هر بابى موضوعى معين را با مسائلى كه به‌طور مستقيم يا غير مستقيم با موضوع مفروض مربوط است، مطرح مى‌كنند؛ درصورتى‌كه جلال‌الدين در اول بحث، موضوعى را عنوان مى‌كند و با پيشرفت تدريجى در ابيات به موضوعات ديگرى منتقل مى‌شود كه گاهى رابطه ميان آن‌ها و موضوع اصلى كاملا روشن و مستقيم و گاهى رابطه، باريك يا غير مستقيم است. در مواردى، فاصله ميان موضوع مفروض و مسائلى كه بعد مطرح مى‌سازد، آن‌چنان زياد است كه ارتباط به‌كلى قطع مى‌گردد. اين مطلبى است كه جلال‌الدين خود كاملا متوجه است و... به اين شكل، جلال‌الدين تمام مطالب را كه در بررسى يك موضوع مطرح مى‌كند، با همديگر مربوط مى‌سازد؛ چنان‌كه شخص عاشق، انديشه‌ها و گفتارهايى دارد كه براى مردم معمولى، بى‌ارتباط و بى‌پا و بى‌سر جلوه مى‌كند، ولى در واقع همه آن انديشه‌ها و گفتارها در يك نقطه ايده‌آل كه همان معشوق اوست، مربوط مى‌شوند؛ همچنين مطالبى را كه جلال‌الدين مطرح مى‌كند به جهت اينكه عشق الهى و غوطه‌ور شدن در الهيات، يگانه هدف ايده‌آل اوست، آن مطالب در معنى كاملا مربوط است، ولى هنگامى كه به صحنه انديشه‌هاى معمولى و گفتارهايى منطقى وارد مى‌شوند، روابط ميان آن‌ها گسيخته به نظر مى‌رسد و براى شخص عادى موجب مى‌شود كه بگويد جلال‌الدين براى واحدهاى اين تداعى معانى در ذهن خود چه رابطه‌اى را برقرار ساخته است؟! <ref>همان، ج 1، ص 15 - 16</ref>.
#با دقت در تمام مثنوى، ارتباط موضوعات را مى‌توان به قرار ذيل برقرار ساخت: مولوى، نخست، در باره موضوعى كه مطرح شده است، مقدارى توضيح مى‌دهد و تفسير و استدلال مى‌كند، سپس يكى از همان واحدهايى كه در راه توضيح و تفسير و استدلال بيان نموده است او را جلب كرده، در پيرامون همان واحد به تحقيق و انديشه مى‌پردازد كه گاهى اهميت همان واحد از نظر عظمت خيلى بالاتر از اصل موضوعى است كه مطرح كرده است. گاهى در همين واحدهايى كه در راه تفسير و توضيح و استدلال، او را به خود متوجه مى‌كند، مسئله ديگرى، مجذوبش مى‌سازد و در نتيجه به بحث و بررسى در باره اين نوع از واحدها مى‌پردازد. بعضى اوقات جلال‌الدين در همين واحدها به ياد موضوع اصلى افتاده، دوباره به همان موضوع بازمى گردد؛ بنابراين، بايستى در بررسى مثنوى اين نكته كاملا مراعات شود و الا ممكن است عالى‌ترين مطالب در گروهى از ابيات براى مطالعه‌كننده، ابهام‌آميز جلوه كند <ref>همان، ج 1، ص 16 - 17</ref>.
#با دقت در تمام مثنوى، ارتباط موضوعات را مى‌توان به قرار ذيل برقرار ساخت: مولوى، نخست، در باره موضوعى كه مطرح شده است، مقدارى توضيح مى‌دهد و تفسير و استدلال مى‌كند، سپس يكى از همان واحدهايى كه در راه توضيح و تفسير و استدلال بيان نموده است او را جلب كرده، در پيرامون همان واحد به تحقيق و انديشه مى‌پردازد كه گاهى اهميت همان واحد از نظر عظمت خيلى بالاتر از اصل موضوعى است كه مطرح كرده است. گاهى در همين واحدهايى كه در راه تفسير و توضيح و استدلال، او را به خود متوجه مى‌كند، مسئله ديگرى، مجذوبش مى‌سازد و در نتيجه به بحث و بررسى در باره اين نوع از واحدها مى‌پردازد. بعضى اوقات جلال‌الدين در همين واحدها به ياد موضوع اصلى افتاده، دوباره به همان موضوع بازمى گردد؛ بنابراين، بايستى در بررسى مثنوى اين نكته كاملا مراعات شود و الا ممكن است عالى‌ترين مطالب در گروهى از ابيات براى مطالعه‌كننده، ابهام‌آميز جلوه كند <ref>همان، ج 1، ص 16 - 17</ref>.
#از نظر روانى دليل اين روش (انتقال ذهنى از موضوعى به موضوع ديگر) در كتاب مثنوى، اين است كه جلال‌الدين با نبوغ فوق‌العاده‌اى كه دارد، داراى اين مزيت ذهنى نيز هست كه مطالب خيلى فراوان، در اغلب حالات، در ذهن او به‌طور خودآگاه وجود داشته و مورد بهره‌بردارى او قرار مى‌گيرد... ولى اين نكته را فراموش نكنيم كه اغلب داستان‌هايى كه جلال‌الدين مطرح ساخته است، با در نظر گرفتن مضامين آن‌ها داراى ارتباط بسيار روشنى با بحث مورد نظر مى‌باشد <ref>همان، ج 1، ص 17 - 24</ref>.
#از نظر روانى دليل اين روش (انتقال ذهنى از موضوعى به موضوع ديگر) در كتاب مثنوى، اين است كه جلال‌الدين با نبوغ فوق‌العاده‌اى كه دارد، داراى اين مزيت ذهنى نيز هست كه مطالب خيلى فراوان، در اغلب حالات، در ذهن او به‌طور خودآگاه وجود داشته و مورد بهره‌بردارى او قرار مى‌گيرد... ولى اين نكته را فراموش نكنيم كه اغلب داستان‌هايى كه جلال‌الدين مطرح ساخته است، با در نظر گرفتن مضامين آن‌ها داراى ارتباط بسيار روشنى با بحث مورد نظر مى‌باشد <ref>همان، ج 1، ص 17 - 24</ref>.
#آيا همه داستان‌هاى مثنوى واقعيت دارند؟ جلال‌الدين در كتاب مثنوى داستان‌ها و تمثيلات فراوانى آورده و از آن‌ها مطالب بسيار آموزنده استخراج كرده است. آيا همه اين داستان‌ها واقعيت داشته است يا نه؟ البته بعضى از داستان‌ها صددرصد واقعيت تاريخى داشته است. منشأ بعضى ديگر، قصه‌هايى است شبيه به داستان منقول در مثنوى. گروه ديگر در هيچ‌يك از منابع ديده نمى‌شود، مانند اينكه على بن ابى‌طالب(ع) به ابن ملجم فرموده است:{{شعر}}
#آيا همه داستان‌هاى مثنوى واقعيت دارند؟ جلال‌الدين در كتاب مثنوى داستان‌ها و تمثيلات فراوانى آورده و از آن‌ها مطالب بسيار آموزنده استخراج كرده است. آيا همه اين داستان‌ها واقعيت داشته است يا نه؟ البته بعضى از داستان‌ها صددرصد واقعيت تاريخى داشته است. منشأ بعضى ديگر، قصه‌هايى است شبيه به داستان منقول در مثنوى. گروه ديگر در هيچ‌يك از منابع ديده نمى‌شود، مانند اينكه على بن ابى‌طالب(ع) به ابن ملجم فرموده است:{{شعر}}
#:{{ب|''«غم مخور جانا شفيع تو منم''|2=''مالك روحم نه مملوك تنم»''}}
#:{{ب|''«غم مخور جانا شفيع تو منم''|2=''مالك روحم نه مملوك تنم»''}}{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}
#:در هيچ‌يك از منابع اسلامى چنين مطلبى از اميرالمؤمنين(ع) نقل نشده است. جلال‌الدين در اين موارد، در صدد كشيدن تابلويى است كه واحدهاى آن را از مجموع معارفى انتخاب مى‌كند كه مركب از درك شخصى و معلومات مورد قبول عموم است <ref>همان، ج 1، ص 24</ref>.
#:در هيچ‌يك از منابع اسلامى چنين مطلبى از اميرالمؤمنين(ع) نقل نشده است. جلال‌الدين در اين موارد، در صدد كشيدن تابلويى است كه واحدهاى آن را از مجموع معارفى انتخاب مى‌كند كه مركب از درك شخصى و معلومات مورد قبول عموم است <ref>همان، ج 1، ص 24</ref>.
#نتيجه‌اى كه از مجموع ملاحظات در باره مثنوى به دست مى‌آيد، اين است كه اين كتاب مى‌تواند يكى از عالى‌ترين منابع شهودگرايى و عرفان مثبت بوده باشد، نه وسيله گرايش به عرفان منفى. در توضيح اين مطلب، مى‌گوييم: جلال‌الدين در كتاب مثنوى صدها مطلب ارزنده در باره معارف عمومى و الهيات و ارزيابى موجوديت انسانى مطرح كرده است. در باره اين مطالب سخنان گوناگون و انديشه‌هاى متعدد ابراز نموده است. با دقت كافى در آن مطالب، اين حقيقت روشن مى‌شود كه منظور اصيل جلال‌الدين مولوى و يگانه هدف او نشان دادن راه‌هاى تصفيه و تزكيه روح براى رهسپار شدن به‌سوى خداست. اين است عرفان مثبت كه مى‌توان با ده‌ها آيات قرآنى و ساير منابع معتبر اسلامى به عظمت و لزوم آن استشهاد كرد <ref>همان، ج 1، ص 24</ref>.
#نتيجه‌اى كه از مجموع ملاحظات در باره مثنوى به دست مى‌آيد، اين است كه اين كتاب مى‌تواند يكى از عالى‌ترين منابع شهودگرايى و عرفان مثبت بوده باشد، نه وسيله گرايش به عرفان منفى. در توضيح اين مطلب، مى‌گوييم: جلال‌الدين در كتاب مثنوى صدها مطلب ارزنده در باره معارف عمومى و الهيات و ارزيابى موجوديت انسانى مطرح كرده است. در باره اين مطالب سخنان گوناگون و انديشه‌هاى متعدد ابراز نموده است. با دقت كافى در آن مطالب، اين حقيقت روشن مى‌شود كه منظور اصيل جلال‌الدين مولوى و يگانه هدف او نشان دادن راه‌هاى تصفيه و تزكيه روح براى رهسپار شدن به‌سوى خداست. اين است عرفان مثبت كه مى‌توان با ده‌ها آيات قرآنى و ساير منابع معتبر اسلامى به عظمت و لزوم آن استشهاد كرد <ref>همان، ج 1، ص 24</ref>.
خط ۱۵۵: خط ۱۵۴:


اما اگر ابياتى وجود داشته باشد كه حقيقتا انزواطلبى را توصيه كند و اعتنا به مسائل اجتماعى را محكوم بسازد، اگر قابل تاويل نباشد، با تمام صراحت راه‌مان را از مولوى جدا كرده، رو به هدفى خواهيم رفت كه خود او در نظر گرفته است (تكامل)، ولى با راه فطرت و منطق سليم، نه با راه‌هايى كه مولوى در موقع بروز حالات شخصى روانى خويش پيشنهاد مى‌كند <ref>همان، ج 2، ص 8 - 11</ref>.
اما اگر ابياتى وجود داشته باشد كه حقيقتا انزواطلبى را توصيه كند و اعتنا به مسائل اجتماعى را محكوم بسازد، اگر قابل تاويل نباشد، با تمام صراحت راه‌مان را از مولوى جدا كرده، رو به هدفى خواهيم رفت كه خود او در نظر گرفته است (تكامل)، ولى با راه فطرت و منطق سليم، نه با راه‌هايى كه مولوى در موقع بروز حالات شخصى روانى خويش پيشنهاد مى‌كند <ref>همان، ج 2، ص 8 - 11</ref>.


==پانويس ==
==پانويس ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش