۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''تفسير التسترى'''، به زبان عربى، تفسيرى است عرفانى در مورد برخى از آيات قرآنى كه در قرن سوم هجرى به دست [[تستری، سهل بن عبدالله |ابو محمد، سهل بن عبد الله تسترى]] نوشته شده است. | |||
اين كتاب، با تحقيق و تصحيح محمد باسل عيون السود، در سال 1423ق، توسط دار الكتب العلمية، در بيروت، چاپ و منتشر شده است. | اين كتاب، با تحقيق و تصحيح محمد باسل عيون السود، در سال 1423ق، توسط دار الكتب العلمية، در بيروت، چاپ و منتشر شده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
وى، در بسيارى از موارد به تفسير اشارى و رمزى بسنده نكرده، به معانى ظاهرى آيات نيز مىپردازد و سپس اشارت و تأويل آنها را بيان مىدارد و هنگام تبيين معانى اشارى، بهاجمال سخن مىگويد و مطلب را رسا و روشن بيان نمىكند؛ نمونههاى زير شاهد اين مدعاست: | وى، در بسيارى از موارد به تفسير اشارى و رمزى بسنده نكرده، به معانى ظاهرى آيات نيز مىپردازد و سپس اشارت و تأويل آنها را بيان مىدارد و هنگام تبيين معانى اشارى، بهاجمال سخن مىگويد و مطلب را رسا و روشن بيان نمىكند؛ نمونههاى زير شاهد اين مدعاست: | ||
#در تفسير بسمله (صفحه 22)، مىگويد: «باء، بهاء خداست. سين، سناء (پرتو و روشنايى) اوست و ميم، مجد و عظمت اوست»، سپس مىگويد: «الله، اسم اعظم الهى است كه همه اسماء و صفات را در بر دارد. ميان الف و لام آن، حرفى نهفته است كه غيبى از غيب است و بهسوى غيب متوجه است و سرّى از سرّ است و رو بهسوى سرّ دارد و حقيقتى از حقيقت است و به حقيقت نظر دارد؛ كسى جز آنكه از آلودگىها پاك است و از حلال به اندازه نياز توشه برگرفته است، آن را درك نمىكند. رحمان، اسمى است كه خاصيت همان حرف پنهان ميان الف و لام را در خود نهان دارد. رحيم، كسى است كه در آغاز، با آفرينش و در ادامه، با دادن رزق و روزى بندگان، به آنها مهر مىورزد». | |||
#در تأويل نهى آدم از خوردن ميوه ممنوعه، مىگويد: «خداوند، در حقيقت، معناى خوردن را اراده نكرده است، بلكه مقصود، همت گماشتن است؛ يعنى همت خود را صرف چيزى جز من نكن، ولى آدم از همت گماشتن به غير او (خدا) در امان نماند و در نتيجه، ديد آنچه ديد... همچنين است حال كسى كه مدعى تصاحب چيزى باشد كه بر او روا نباشد و با توجه به ميل و هواى نفس خود، به آن دل بندد. آنگاه خداوند او را به خودش و آنچه نفسش به آن خو گرفته و فريفته شده، وامىگذارد، مگر آنكه خداوند به او عنايتى كند و او را نگاه دارد و در برابر دشمن و نفس او را يارى كند... | |||
آدم، هنگامى كه در بهشت بود، از انديشيدن به خلود و جاودانگى و تكيه بر تدبير خود، مصون نماند؛ نديدى كه بر اثر همين اعتماد بر وسوسه نفس، چه بر سر او آمد؟ شهوت و هواى نفس، بر علم و عقل و روشنايى دل او چيره گشت...». | آدم، هنگامى كه در بهشت بود، از انديشيدن به خلود و جاودانگى و تكيه بر تدبير خود، مصون نماند؛ نديدى كه بر اثر همين اعتماد بر وسوسه نفس، چه بر سر او آمد؟ شهوت و هواى نفس، بر علم و عقل و روشنايى دل او چيره گشت...». |
ویرایش