پرش به محتوا

رضاتوفیقی، میرمؤمن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم.
میر عباس پرسید شما کی هستید؟ گفت من میرمؤمن هستم.


میرعباس بسیار خوشحال شد  و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر ومحاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس وپاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او  را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع  و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود وگفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان رفته اند و ممکن است هر لحظه نزاع گسترده تر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث می‌شود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف وموثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامه ای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشام الدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم.
میرعباس بسیار خوشحال شد  و به جهت طولانی بودن سفرش خیلی موهای سر و محاسنش بلند شده بود و لباسهایش مندرس و پاره شده بود. میرمؤمن ایشان رابه آرایشگاه برد و سر و صورتش را اصلاح کردند و لباس نو برایش خرید و بعد از استحمام، او  را به منزل خویش برد. میر عباس جریان نزاع  و قتل را برای ایشان تعریف و از او درخواست استمداد نمود و گفت به جهت این قتل تفرقه شدیدی بین سادات رخ داده و عده ای زندان رفته اند و ممکن است هر لحظه نزاع گسترده‌تر شود. فقط حضور حضرتعالی باعث می‌شود که این غائله پایان یابد. این عالم بر خود لازم دید به منطقه برگردد، باتوجه به تشنج موجود در منطقه ایشان به دیدار حاکم فارس سلطان مراد میرزا حسام السلطنه که شخصی معروف وموثر در تاریخ قاجار و در دربار و ولایت خراسان و فارس بود، رفت و موضوع را برای ایشان مطرح کرد. سلطان مراد میرزا به جهت شناخت و احترام خاصی که برای این عالم قائل بود، سواران نظامی را به همراه ایشان به منطقه کهگیلویه فرستاد. همچنین نامه ای به حاکم بهبهان و کهگیلویه سلطان اویس میرزا احتشام الدوله برای پیگیری و رسیدگی به موضوع قتل نوشت و در پایان نامه این گونه نوشته است "بدان که من که مرادم مرید میر مؤمنم.


توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایه‌ای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدین‌شاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سال ها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادت‌هایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند  
توجه به این نکته ضروری است که میرمؤمن در شیراز نه ایل و تباری و نه مال و سرمایه‌ای و نه منصب حکومتی داشت، پس فقط بعلت مقام معنوی و مرتبه علمی بسیار بالای ایشان در نزد حاکمان فارس دارای حرمت و اعتبار بود آن هم حسام السلطنه که عموی ناصرالدین‌شاه بود و بسیار شخصی پرنفوذ و و دارای قدرت در دربار بودو سال ها به تناوب حاکم فارس و خراسان و یزد و اصفهان و کردستان بود و از خود رشادت‌هایی نشان داد و لذا با آغاز نقشه انگلیس در جریان جداسازی هرات با قشون خویش رهسپار آنجا شد و پس از یک سال محاصره شهر هرات توانست آن را بار دیگر به خاک ایران برگرداند  


پس این عبارت "مراد و مرید" که شخص اول فارس در مدح ایشان نوشته است و گسیل کردن سواران نظامی برای مشایعت ایشان و حل مشکل، حاکی از موقعیت بالای علمی و معنوی این عالم بزرگوار حتی در ارکان بالای حکومتی است و گرنه حاکم فارس برای هر روحانی عادی یا عالم متوسط این کارها را نمیکرد.
پس این عبارت "مراد و مرید" که شخص اول فارس در مدح ایشان نوشته است و گسیل کردن سواران نظامی برای مشایعت ایشان و حل مشکل، حاکی از موقعیت بالای علمی و معنوی این عالم بزرگوار حتی در ارکان بالای حکومتی است و گرنه حاکم فارس برای هر روحانی عادی یا عالم متوسط این کارها را نمی‌کرد.


==ورود به کهگیلویه==
==ورود به کهگیلویه==
خط ۹۳: خط ۹۳:
#ایشان  تصمیم جدی گرفته بودند  که تحول فرهنگی و علمی ایجاد کند و لذا شروع به تعلیم و تدریس کرد وابتدا  نوشتن و خواندن وقرائت قرآن را به سادات طایفه تعلیم داد و لذا میرعلی پسر عمویش ومیر محمد شریف و [[رضاتوفیقی، میر محمدلطیف|آیت‌الله میرمحمد لطیف]] که برادرانش بودند خواندن و نوشتن را از ایشان یاد گرفتن حتی [[رضاتوفیقی، میر محمدلطیف|میر محمد لطیف]] مقدار زیادی از ادبیات عرب و احکام شرع را از ایشان فرا گرفت و اولین استادش برادرش بوده است.
#ایشان  تصمیم جدی گرفته بودند  که تحول فرهنگی و علمی ایجاد کند و لذا شروع به تعلیم و تدریس کرد وابتدا  نوشتن و خواندن وقرائت قرآن را به سادات طایفه تعلیم داد و لذا میرعلی پسر عمویش ومیر محمد شریف و [[رضاتوفیقی، میر محمدلطیف|آیت‌الله میرمحمد لطیف]] که برادرانش بودند خواندن و نوشتن را از ایشان یاد گرفتن حتی [[رضاتوفیقی، میر محمدلطیف|میر محمد لطیف]] مقدار زیادی از ادبیات عرب و احکام شرع را از ایشان فرا گرفت و اولین استادش برادرش بوده است.


ایشان مجددا تجدید فراش کرد و با خانمی از سادات مشهدی ازدواج کردند لکن باز دارای اولاد نشدند و بلاعقب ماند این عالم جلیل‌القدر بیست سال در منطقه مروج احکام وبه حل و فصل امور مردم رسیدگی کرد.
ایشان مجددا تجدید فراش کرد و با خانمی از سادات مشهدی ازدواج کردند لکن باز دارای اولاد نشدند و بلاعقب ماند، این عالم جلیل‌القدر بیست سال در منطقه مروج احکام وبه حل و فصل امور مردم رسیدگی کرد.


==وفات==
==وفات==
[[پرونده:NURmMir.jpg|بندانگشتی|مقبره آیت‌الله آقا میرمؤمن رضاتوفیقی|200px]]
[[پرونده:NURmMir.jpg|بندانگشتی|مقبره آیت‌الله آقا میرمؤمن رضاتوفیقی|200px]]


سادات مانند بقیه عشایر در اواخر فصل بهار به ییلاق کوچ میکردند. پس از سالها حیات پربرکت ایشان و تببین احکام شریعت در آن دیار کامل محروم و صعب‌العبور، در سال آخر عمر به جهت این که غباری پیری بر او سایه افکنده بود و کسالتی هم بر او عارض شده نتوانست به ییلاق برود. گروهی از سادات به احترام ایشان کنارش ماندند و کوچ نکردند و حتی عده ای از سادات میرجنگی که در حال کوچ بودند در بین راه متوجه شدند که میرمؤمن امسال نمی‌آید و برگشتند، در جوار این عالم ماندند و چنین گفتند که ییلاق بدون آمیرمؤمن لطف و صفای ندارد. سرانجام درهمان سال یعنی سال 1262ش در سن 72 سالگی رحلت کردند و به اجداد طاهرینش محلق شدند و در روستای طولیان به خاک سپرده شدند. بنایی بر قبر ایشان گذاشته شده که تا الان باقی است. این مقبره در عصر ناصرالدین شاه بناشده که معماری آن از نوع معماری در عصر  صفویه است.
سادات مانند بقیه عشایر در اواخر فصل بهار به ییلاق کوچ میکردند. پس از سالها حیات پربرکت ایشان و تببین احکام شریعت در آن دیار کامل محروم و صعب‌العبور، در سال آخر عمر به جهت این که غباری پیری بر او سایه افکنده بود و کسالتی هم بر او عارض شده نتوانست به ییلاق برود. گروهی از سادات به احترام ایشان کنارش ماندند و کوچ نکردند و حتی عده ای از سادات میرجنگی که در حال کوچ بودند در بین راه متوجه شدند که میرمؤمن امسال نمی‌آید و برگشتند، در جوار این عالم ماندند و چنین گفتند که ییلاق بدون آمیرمؤمن لطف و صفای ندارد. سرانجام درهمان سال یعنی سال 1262ش در سن 72 سالگی رحلت کردند و به اجداد طاهرینش محلق شدند و در روستای طولیان به خاک سپرده شدند. بنایی بر قبر ایشان گذاشته شده که تا الان باقی است. مقبره ایشان در دوره قاجار به سبک معماری صفویه ساخته شده که به علت  عدم توجه در معرض تخریب است .


== آثار ==
== آثار ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش