پرش به محتوا

نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فخر رازي، محمد بن عمر' به 'فخر رازی، محمد بن عمر')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}  
}}  


'''نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز'''، اثر فخرالدین محمد بن عمر رازی (متوفی 609ق)، کتابی است در علوم بلاغی که هدف از تألیف آن، اثبات اعجاز قرآن مجید از جهت فصاحت و بلاغت آن بوده است.
'''نهاية الإيجاز في دراية الإعجاز'''، اثر [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین محمد بن عمر رازی]] (متوفی 609ق)، کتابی است در علوم بلاغی که هدف از تألیف آن، اثبات اعجاز قرآن مجید از جهت فصاحت و بلاغت آن بوده است.


این اثر توسط دکتر نصرالله حاجی مفتی اوغلی مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.
این اثر توسط دکتر [[نصرالله حاجی مفتی اوغلی]] مورد تحقیق قرار گرفته و منتشر شده است.


==ساختار==
==ساختار==
کتاب در شش باب و فصول فراوانی نوشته شده و در ابتدای کتاب دو مقدمه از محقق و نویسنده آمده است.
کتاب در شش باب و فصول فراوانی نوشته شده و در ابتدای کتاب دو مقدمه از محقق و نویسنده آمده است.


نویسنده در آغاز کتاب، اشاره کرده که به دو کتاب «دلائل الإعجاز» و أسرار البلاغة» تألیف عبدالقاهر جرجانی (متوفی به سال 471 ق) توجه داشته و دو کتاب او را حاوی قواعد غریبه و دقائق عجیبه و وجوه عقلیه و شواهد فقهیه و لطائف ادبیه و مباحث عربیه دانسته که در کتب پیش از عبدالقاهر کم‌نظیر است<ref>ر.ک: علوی مقدم، محمد، ص284</ref>.
نویسنده در آغاز کتاب، اشاره کرده که به دو کتاب «[[دلائل الإعجاز في علم المعاني|دلائل الإعجاز]]» و [[أسرار البلاغة في علم البيان|أسرار البلاغة]]» تألیف [[عبدالقاهر جرجانی]] (متوفی به سال 471 ق) توجه داشته و دو کتاب او را حاوی قواعد غریبه و دقائق عجیبه و وجوه عقلیه و شواهد فقهیه و لطائف ادبیه و مباحث عربیه دانسته که در کتب پیش از عبدالقاهر کم‌نظیر است<ref>ر.ک: علوی مقدم، محمد، ص284</ref>.


فخر رازی علاوه بر اینکه در نوشتن کتاب نهاية الإيجاز به دو کتاب عبدالقاهر جرجانی توجه داشته، مکرر از علی بن عیسی رمانی (متوفی 386ق) و عقاید او سخن گفته؛ همان ‌طوری که گه‌گاه به آراء زمخشری (متوفی 538ق) اشاره کرده و نیز بسیاری از امثله عربی کتاب «حدائق السحر في دقائق الشعر» رشید وطواط (متوفی 573ق) را نقل کرده و مصطلحات وطواط را در کتابش نهاية الإيجاز به‌کار برده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
فخر رازی علاوه بر اینکه در نوشتن کتاب نهاية الإيجاز به دو کتاب عبدالقاهر جرجانی توجه داشته، مکرر از علی بن عیسی رمانی (متوفی 386ق) و عقاید او سخن گفته؛ همان ‌طوری که گه‌گاه به آراء زمخشری (متوفی 538ق) اشاره کرده و نیز بسیاری از امثله عربی کتاب «[[حدائق السحر في دقائق الشعر]]» [[رشید وطواط، محمد بن محمد|رشید وطواط]] (متوفی 573ق) را نقل کرده و مصطلحات وطواط را در کتابش نهاية الإيجاز به‌کار برده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


از عنوان کتاب نهاية الإيجاز چنین برمی‌آید که بنای کار، علی‌القاعده بر اجمال و اختصار است و خود امام فخر هم گفته است که کلام عبدالقاهر مفصل است، ولی من از اطناب ممل اجتناب می‌کنم، ولی درواقع چنین نیست و کتاب را از انواع و اقسام، پرکرده است و از طناب ممل اباء و امتناع نداشته است<ref>ر.ک: همان</ref>.
از عنوان کتاب نهاية الإيجاز چنین برمی‌آید که بنای کار، علی‌القاعده بر اجمال و اختصار است و خود امام فخر هم گفته است که کلام عبدالقاهر مفصل است، ولی من از اطناب ممل اجتناب می‌کنم، ولی درواقع چنین نیست و کتاب را از انواع و اقسام، پرکرده است و از طناب ممل اباء و امتناع نداشته است<ref>ر.ک: همان</ref>.


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
مقدمه محقق به شرح متونی از آثار جرجانی، زمخشری، رازی در علم معانی، بیان و اعجاز قرآن اختصاص یافته است. محقق در ادامه به نسخ خطی مورد استفاده و روشش در تحقیق اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5-16</ref>.
مقدمه محقق به شرح متونی از آثار [[عبدالقاهر جرجانی|جرجانی]]، [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشری]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|رازی]] در علم معانی، بیان و اعجاز قرآن اختصاص یافته است. محقق در ادامه به نسخ خطی مورد استفاده و روشش در تحقیق اشاره کرده است<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص5-16</ref>.


فخر رازی مقدمه کتاب خود را بر دو فصل مشتمل ساخته و فصل نخست را به سر اعجاز قرآن اختصاص داده است. ایشان در این فصل چهار عقیده مختلف در باب اعجاز قرآن را بیان کرده و هیچ‌یک از آن عقاید را نپذیرفته است. یکی از آن عقاید، مذهب «صرفه» است<ref>ر.ک: علوی مقدم، محمد، ص285</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] مقدمه کتاب خود را بر دو فصل مشتمل ساخته و فصل نخست را به سر اعجاز قرآن اختصاص داده است. ایشان در این فصل چهار عقیده مختلف در باب اعجاز قرآن را بیان کرده و هیچ‌یک از آن عقاید را نپذیرفته است. یکی از آن عقاید، مذهب «صرفه» است<ref>ر.ک: علوی مقدم، محمد، ص285</ref>.


فصل دوم از مقدمه کتاب به شرف و اهمیت علم فصاحت اختصاص دارد. منظور فخر رازی از فصاحت، مجموعه سه علم معانی، بیان و بدیع است. تقسیم علوم بلاغی به سه قسم: معانی، بیان و محسنات، از ابتکارات سکاکی (متوفی 626ق) است و پیش از سکاکی، گاه اصطلاح بیان را، بر علم بلاغت اطلاق می‌کردند و گاه، بلاغت را بدیع می‌گفتند<ref>ر.ک: همان، ص286</ref>.
فصل دوم از مقدمه کتاب به شرف و اهمیت علم فصاحت اختصاص دارد. منظور [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] از فصاحت، مجموعه سه علم معانی، بیان و بدیع است. تقسیم علوم بلاغی به سه قسم: معانی، بیان و محسنات، از ابتکارات [[سکاکی، یوسف بن ابی‌بکر|سکاکی]] (متوفی 626ق) است و پیش از [[سکاکی، یوسف بن ابی‌بکر|سکاکی]]، گاه اصطلاح بیان را، بر علم بلاغت اطلاق می‌کردند و گاه، بلاغت را بدیع می‌گفتند<ref>ر.ک: همان، ص286</ref>.


فخر رازی پس از بحث در مقدمات و بحث از معجزه بودن قرآن که اعجاز آن‌هم مربوط می‌شود به فصاحت و بلاغت آن و بحث از اهمیت بلاغت و شرافت این علم و بحث از حقیقت بلاغت و فصاحت، از دلالت لفظی سخن گفته و معتقد است که فصاحت و بلاغت به دلالت وضعی الفاظ مرتبط نمی‌شود، بلکه به معنی و ترکیب و ترتیب و کیفیت خاص کلمات، بستگی دارد و در این مورد به سخن عبدالقاهر جرجانی، استناد جسته است<ref>ر.ک: همان، ص288</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] پس از بحث در مقدمات و بحث از معجزه بودن قرآن که اعجاز آن‌هم مربوط می‌شود به فصاحت و بلاغت آن و بحث از اهمیت بلاغت و شرافت این علم و بحث از حقیقت بلاغت و فصاحت، از دلالت لفظی سخن گفته و معتقد است که فصاحت و بلاغت به دلالت وضعی الفاظ مرتبط نمی‌شود، بلکه به معنی و ترکیب و ترتیب و کیفیت خاص کلمات، بستگی دارد و در این مورد به سخن [[عبدالقاهر جرجانی]]، استناد جسته است<ref>ر.ک: همان، ص288</ref>.


نویسنده در فصل دوم از باب اول، از دلالت التزامی سخن گفته و اعتقاد دارد که دلالت التزامی عقلی با دلالت وضعی کاملاً متفاوت است و دلالت التزامی است که با صور بیانی مربوط می‌شود و با مسائل بلاغی ارتباط پیدا می‌کند.
نویسنده در فصل دوم از باب اول، از دلالت التزامی سخن گفته و اعتقاد دارد که دلالت التزامی عقلی با دلالت وضعی کاملاً متفاوت است و دلالت التزامی است که با صور بیانی مربوط می‌شود و با مسائل بلاغی ارتباط پیدا می‌کند.


در فصل سوم همین باب، فخر رازی به ابطال شبهاتی که طرف‌داران لفظ ابراز داشته‌اند پرداخته و در این مورد از عبدالقاهر جرجانی و کتاب «دلائل الإعجاز» او الهام گرفته و استدلال کرده و به اینکه دلالت کنایه و استعاره و مجاز دلالت عقلی معنوی است و بر همین اصول استدلالات طرف‌داران لفظ را مردود شناخته و به یک‌یک گفته‌های آنان پاسخ داده است<ref>ر.ک: همان، ص288-289</ref>.
در فصل سوم همین باب، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] به ابطال شبهاتی که طرف‌داران لفظ ابراز داشته‌اند پرداخته و در این مورد از [[عبدالقاهر جرجانی]] و کتاب «[[دلائل الإعجاز في علم المعاني|دلائل الإعجاز]]» او الهام گرفته و استدلال کرده و به اینکه دلالت کنایه و استعاره و مجاز دلالت عقلی معنوی است و بر همین اصول استدلالات طرف‌داران لفظ را مردود شناخته و به یک‌یک گفته‌های آنان پاسخ داده است<ref>ر.ک: همان، ص288-289</ref>.


فخر رازی باب دوم کتاب را به مزایا و محاسن لفظی که به‌وسیله الفاظ حاصل می‌شود، اختصاص داده و در این باب یک مقدمه و سه رکن گنجانده است. در رکن دوم از مخارج حروف و ثقل اجتماع برخی از این حروف و از سبب تنافر برخی از حروف که سبب سنگینی و ثقل کلمه می‌شود و از چیزی که سبب ائتلاف و تجانس کلمات می‌شود، سخن گفته و از ائتلاف کلمات به سجع پرداخته است.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] باب دوم کتاب را به مزایا و محاسن لفظی که به‌وسیله الفاظ حاصل می‌شود، اختصاص داده و در این باب یک مقدمه و سه رکن گنجانده است. در رکن دوم از مخارج حروف و ثقل اجتماع برخی از این حروف و از سبب تنافر برخی از حروف که سبب سنگینی و ثقل کلمه می‌شود و از چیزی که سبب ائتلاف و تجانس کلمات می‌شود، سخن گفته و از ائتلاف کلمات به سجع پرداخته است.


ایشان از حقیقت و مجاز سخن گفته و حقیقت را بر وزن «فعیله» دانسته و از باب فعیل به معنای مفعول<ref>ر.ک: همان، ص289-290</ref>.
ایشان از حقیقت و مجاز سخن گفته و حقیقت را بر وزن «فعیله» دانسته و از باب فعیل به معنای مفعول<ref>ر.ک: همان، ص289-290</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
سپس درباره دو شرط مجاز، یعنی: نقل از معنای لغوی اصلی و اینکه آن نقل، باید به جهت مناسبت و علاقه‌ای باشد، بحث کرده است و نیز مجاز را اعم از استعاره دانسته؛ زیرا در واقع در استعاره اسمی را از معنای اصلی به معنای دیگر با علاقه مشابهتی که میان آن دو هست نقل می‌کنیم و می‌دانیم که چون هر مجازی تشبیه نیست، پس می‌توان گفت: هر مجازی هم استعاره نیست. ایشان، از مجاز به حذف سخن گفته و قول خدای تعالی '''وَ اسْأَلِ اَلْقَرْيةَ''' (یوسف: 82) را که در اصل «و اسأل أهل القرية...» بوده و مضاف (اهل) حذف شده و اعراب مضاف را، به مضاف‎الیه داده‌ایم، از نوع مجاز به حذف، دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص290</ref>.
سپس درباره دو شرط مجاز، یعنی: نقل از معنای لغوی اصلی و اینکه آن نقل، باید به جهت مناسبت و علاقه‌ای باشد، بحث کرده است و نیز مجاز را اعم از استعاره دانسته؛ زیرا در واقع در استعاره اسمی را از معنای اصلی به معنای دیگر با علاقه مشابهتی که میان آن دو هست نقل می‌کنیم و می‌دانیم که چون هر مجازی تشبیه نیست، پس می‌توان گفت: هر مجازی هم استعاره نیست. ایشان، از مجاز به حذف سخن گفته و قول خدای تعالی '''وَ اسْأَلِ اَلْقَرْيةَ''' (یوسف: 82) را که در اصل «و اسأل أهل القرية...» بوده و مضاف (اهل) حذف شده و اعراب مضاف را، به مضاف‎الیه داده‌ایم، از نوع مجاز به حذف، دانسته است<ref>ر.ک: همان، ص290</ref>.


فخر رازی، در بحث از تشبیه، با قدرت منطق، به تقسیمات تشبیه پرداخته و برای تشبیه، انواع و اقسام گوناگونی، درست کرده و گفته است: مشبه و مشبه‌به، یا محسوس هستند و یا معقول و یا مختلف و نیز علاقه تشبیه و وجه شبه آن، یا حقیقی است و یا اضافی و آن نیز یا در یک‌چیز است و یا در چند چیز و نیز تشبیه، یا میان متعددات خواهد بود و یا بین مرکبات و گاه قریب است و زمانی غریب و بعید.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، در بحث از تشبیه، با قدرت منطق، به تقسیمات تشبیه پرداخته و برای تشبیه، انواع و اقسام گوناگونی، درست کرده و گفته است: مشبه و مشبه‌به، یا محسوس هستند و یا معقول و یا مختلف و نیز علاقه تشبیه و وجه شبه آن، یا حقیقی است و یا اضافی و آن نیز یا در یک‌چیز است و یا در چند چیز و نیز تشبیه، یا میان متعددات خواهد بود و یا بین مرکبات و گاه قریب است و زمانی غریب و بعید.


اغراض تشبیه هم گاه به مشبه برمی‌گردد و زمانی به مشبه‌به مربوط می‌شود و غرض از تشبیه، گاه مبالغه است و زمانی نیز اغراب است؛ هدف فقط، بیان چیز نادر دور از ذهنی است. در واقع، فخر رازی فصول و صفحات بی‌شماری از کتاب را به تقسیمات مختلف تشبیه اختصاص داده است.
اغراض تشبیه هم گاه به مشبه برمی‌گردد و زمانی به مشبه‌به مربوط می‌شود و غرض از تشبیه، گاه مبالغه است و زمانی نیز اغراب است؛ هدف فقط، بیان چیز نادر دور از ذهنی است. در واقع، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] فصول و صفحات بی‌شماری از کتاب را به تقسیمات مختلف تشبیه اختصاص داده است.


و نیز فخر رازی اعتقاد دارد که تشبیه، مجاز نیست؛ زیرا مثلاً وقتی می‌گویم: «زيد كالأسد» و یا «هذا الخبر كالشمس في الشهرة» و یا مثلاً «له رأي كالسيف في المضاء»، تمام این مثال‎ها از باب نقل کلمات، از معانی اصلی اولیه‌ا‌شان نمی‌باشد، بنابراین مجاز نیست<ref>ر.ک: همان، ص290-291</ref>.
و نیز [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] اعتقاد دارد که تشبیه، مجاز نیست؛ زیرا مثلاً وقتی می‌گویم: «زيد كالأسد» و یا «هذا الخبر كالشمس في الشهرة» و یا مثلاً «له رأي كالسيف في المضاء»، تمام این مثال‎ها از باب نقل کلمات، از معانی اصلی اولیه‌ا‌شان نمی‌باشد، بنابراین مجاز نیست<ref>ر.ک: همان، ص290-291</ref>.


نویسنده، اقسام استعاره را به‌تفصیل، شرح داده و بابی را نیز به استعارات قرآن مجید اختصاص داده و از استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع هم امر محسوس است و نیز استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع، امر معقول است و همچنین استعاره اسم معقول برای معقول و استعاره معقول برای اسم محسوس و استعاره اسم محسوس برای معقول و نیز استعاره تخییلیه، سخن رانده است و از کنایه هم بحث کرده و افزوده است که چون در کنایه، گاه ممکن است که معنای اصلی هم موردنظر باشد، بنابراین با مجاز تفاوت دارد؛ زیرا در مجاز معنای اصلی اولیه مورد نظر نیست<ref>ر.ک: همان، ص292</ref>.
نویسنده، اقسام استعاره را به‌تفصیل، شرح داده و بابی را نیز به استعارات قرآن مجید اختصاص داده و از استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع هم امر محسوس است و نیز استعاره اسم محسوس برای محسوس که جامع، امر معقول است و همچنین استعاره اسم معقول برای معقول و استعاره معقول برای اسم محسوس و استعاره اسم محسوس برای معقول و نیز استعاره تخییلیه، سخن رانده است و از کنایه هم بحث کرده و افزوده است که چون در کنایه، گاه ممکن است که معنای اصلی هم موردنظر باشد، بنابراین با مجاز تفاوت دارد؛ زیرا در مجاز معنای اصلی اولیه مورد نظر نیست<ref>ر.ک: همان، ص292</ref>.


فخر رازی فصلی را هم اختصاص داده به اینکه: کنایه ابلغ از تصریح است؛ زیرا در کنایه اثبات چیزی است با ذکر لوازم آن چیز و وجود لازم بر وجود ملزوم دلالت می‌کند و معلوم است که ذکر شیئی با دلیل، اوقع و اثرگذارنده‌تر است از بیان چیزی بدون دلیل و روی همین اصل است که گفته‌اند: «الكناية أبلغ من التصريح»<ref>ر.ک: همان</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] فصلی را هم اختصاص داده به اینکه: کنایه ابلغ از تصریح است؛ زیرا در کنایه اثبات چیزی است با ذکر لوازم آن چیز و وجود لازم بر وجود ملزوم دلالت می‌کند و معلوم است که ذکر شیئی با دلیل، اوقع و اثرگذارنده‌تر است از بیان چیزی بدون دلیل و روی همین اصل است که گفته‌اند: «الكناية أبلغ من التصريح»<ref>ر.ک: همان</ref>.


فخر رازی، درباره شیوه ترکیب کلام و نظم و ضم کلام، معتقد است که ایراد معنای واحد به طرق مختلف و صور بیانی گوناگون به مفردات و کلمات ارتباط پیدا نمی‌کند، بلکه به شیوه ترکیب کلام بستگی دارد و به‌طور کلی نظم در یک کلمه تحقق نمی‌یابد، بلکه نظم در ضم کلمات و ترکیب آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص292-293</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]]، درباره شیوه ترکیب کلام و نظم و ضم کلام، معتقد است که ایراد معنای واحد به طرق مختلف و صور بیانی گوناگون به مفردات و کلمات ارتباط پیدا نمی‌کند، بلکه به شیوه ترکیب کلام بستگی دارد و به‌طور کلی نظم در یک کلمه تحقق نمی‌یابد، بلکه نظم در ضم کلمات و ترکیب آنهاست<ref>ر.ک: همان، ص292-293</ref>.


وی در باب چهارم کتاب از حذف و اضمار و ایجاز سخن گفته و در این مورد هم از عبدالقاهر جرجانی دنبال‌روی کرده و همچون او از حذف مفعول سخن رانده است و به آیات قرآنی نیز استشهاد جسته است و نیز گفته است که گاهی اظهار و تصریح، مفید فخامت معنی است و بلاغت ایجاب می‌کند که کلمه اظهار شود و به‌صورت اضمار گفته نشود؛ همچون آیه '''وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنٰاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ''' ﴿اسراء: 105) که اگر گفته شود: «و بالحق أنزلناه و به نزل...»، از فخامت آن، کاسته می‌شود و اظهار کلمه «بالحق» بلاغت بیشتری دارد و همچنین است در سوره اخلاص که می‌گوییم: '''قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ''' (اخلاص‏: 1-2) که اگر گفته شود: «قل هو الله أحد و هو الصمد...»، عظمت و فخامت و درنتیجه، بلاغت آن کمتر است<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>.
وی در باب چهارم کتاب از حذف و اضمار و ایجاز سخن گفته و در این مورد هم از عبدالقاهر جرجانی دنبال‌روی کرده و همچون او از حذف مفعول سخن رانده است و به آیات قرآنی نیز استشهاد جسته است و نیز گفته است که گاهی اظهار و تصریح، مفید فخامت معنی است و بلاغت ایجاب می‌کند که کلمه اظهار شود و به‌صورت اضمار گفته نشود؛ همچون آیه '''وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْنٰاهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ''' ﴿اسراء: 105) که اگر گفته شود: «و بالحق أنزلناه و به نزل...»، از فخامت آن، کاسته می‌شود و اظهار کلمه «بالحق» بلاغت بیشتری دارد و همچنین است در سوره اخلاص که می‌گوییم: '''قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ اَللّٰهُ اَلصَّمَدُ''' (اخلاص‏: 1-2) که اگر گفته شود: «قل هو الله أحد و هو الصمد...»، عظمت و فخامت و درنتیجه، بلاغت آن کمتر است<ref>ر.ک: همان، ص293</ref>.


فخر رازی فصلی را به ایجاز اختصاص داده و گفته است که: ایجاز آن است که گوینده غرض و مقصود خود را در کمترین حروف و کوتاه‌ترین عبارت بیان کند، بدون اینکه به معنی خللی وارد شود<ref>ر.ک: همان، ص294</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] فصلی را به ایجاز اختصاص داده و گفته است که: ایجاز آن است که گوینده غرض و مقصود خود را در کمترین حروف و کوتاه‌ترین عبارت بیان کند، بدون اینکه به معنی خللی وارد شود<ref>ر.ک: همان، ص294</ref>.


مؤلف، باب پنجم را به مباحثی درباره «إن» و «إنما» اختصاص داده است.
مؤلف، باب پنجم را به مباحثی درباره «إن» و «إنما» اختصاص داده است.


باب ششم که آخرین بخش کتاب است و به قول نویسنده «خاتمة الكتاب» است، دارای چهارفصل است. در فصل نخستین از اعجاز سوره کوثر - که کوتاه‌ترین سوره قرآنی است - بحث کرده و در آنجا متذکر شده که جارالله زمخشری در این باب رساله‌ای دارد.
باب ششم که آخرین بخش کتاب است و به قول نویسنده «خاتمة الكتاب» است، دارای چهارفصل است. در فصل نخستین از اعجاز سوره کوثر - که کوتاه‌ترین سوره قرآنی است - بحث کرده و در آنجا متذکر شده که [[زمخشری، محمود بن عمر|جارالله زمخشری]] در این باب رساله‌ای دارد.


در فصل دوم این باب فخر رازی آیات متشابهی از قرآن مجید را مورد بحث قرار داده و نظرات متکلمان را خلاصه کرده است.
در فصل دوم این باب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] آیات متشابهی از قرآن مجید را مورد بحث قرار داده و نظرات متکلمان را خلاصه کرده است.


و در فصل سوم همین باب فخر رازی پاسخ برخی از ملحدان و تناقض‌تراشان را که پنداشته‌اند در آیات قرآنی تناقض هست، داده است.
و در فصل سوم همین باب [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] پاسخ برخی از ملحدان و تناقض‌تراشان را که پنداشته‌اند در آیات قرآنی تناقض هست، داده است.


فخر رازی فصل چهارم این باب را به نادرستی سخن آنان که تکرارهای قرآن را مورد بحث قرار داده و از این لحاظ بر قرآن ایراد گرفته‌اند که در قرآن تکرار و تطویل‎های بی‌فایده هست، اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص295-300</ref>.
فخر رازی فصل چهارم این باب را به نادرستی سخن آنان که تکرارهای قرآن را مورد بحث قرار داده و از این لحاظ بر قرآن ایراد گرفته‌اند که در قرآن تکرار و تطویل‎های بی‌فایده هست، اختصاص داده است<ref>ر.ک: همان، ص295-300</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
دکتر نصرالله حاجی مفتی اوغلی برای تحقیق کتاب از چهار نسخه خطی بهره برده که مشخصات هرکدام را در ابتدای مقدمه خویش آورده<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص13-14</ref>، سپس از روش تحقیق خویش سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>.
دکتر [[نصرالله حاجی مفتی اوغلی]] برای تحقیق کتاب از چهار نسخه خطی بهره برده که مشخصات هرکدام را در ابتدای مقدمه خویش آورده<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص13-14</ref>، سپس از روش تحقیق خویش سخن گفته است<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref>.


ایشان تصاویری از نسخ خطی که از آنها بهره برده را نیز آورده است<ref>ر.ک: همان، ص17-22</ref>.
ایشان تصاویری از نسخ خطی که از آنها بهره برده را نیز آورده است<ref>ر.ک: همان، ص17-22</ref>.
خط ۹۲: خط ۹۲:


==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش