۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علىاصغر رضوانى' به 'علیاصغر رضوانی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''خدا از | '''خدا از دیدگاه وهابیان'''، از آثار نویسند معاصر، [[علیاصغر رضوانی]]، به زبان فارسى است. | ||
کتاب از سه بخشِ کیفیت صفات، رؤیت و تجسیم تشکیل شده است. | |||
در بخش اول با عنوان «کیفیت صفات»، به صفات خداوند در | در بخش اول با عنوان «کیفیت صفات»، به صفات خداوند در آیات و روایات پرداخته شده است. | ||
در خصوص | در خصوص آیات و روایاتى که صفات خداوند در آن یاد شده و در ظاهر مخالف عقل قطعى است، بین علما و متکلمان سه نظریه وجود دارد: | ||
#مذهب | #مذهب تأویل: در این مذهب، حکم اولى آن است که هر صفتى را باید بر معناى حقیقى آن حمل کرد و درصورتىکه مانع لفظى یا عقلى در میان بود، باید آن را تأویل و بر معناى کنایى و مجازىاش حمل کرد. این نوع تفکر، موافق رأى اهلبیت(ع)، فلاسفه و بسیارى از علماى اهل سنت مثل معتزله و ماتریدیه است. | ||
#مذهب | #مذهب تفویض و توقف: در این مذهب، لازم است به جهت احتیاط در دین، راجع به صفات سخنى گفته نشود. این تفکر برخى از علماى اهل سنت همچون مالک بن انس و سفیان بن عیینه است. | ||
#مذهب حمل به ظاهر: در | #مذهب حمل به ظاهر: در این مذهب، تأویل صفات و همچنین تفویض و توقف حرام شمرده شده و طرفداران آن معتقدند که تمام صفات را بر ظاهرشان باید حمل نمود. این تفکر، تفکر برخى از اهل تسنن مانند حنبلىهایى چون [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] است.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص11 و 12</ref> | ||
مؤلف در ادامه، قول حق را | مؤلف در ادامه، قول حق را برگزیده و ادله آن را از آیات و روایات بیان مىکند. | ||
بخش دوم | بخش دوم کتاب، درباره «رؤیت» خداوند است. معتزله و شیعه امامیه معتقدند خداوند متعال در دنیا و آخرت به دیده سر ادارک نمىشود، ولى با قلب و دل و به چشم یقین رؤیت مىشود و این عالىترین مراتب ایمان است که از او به «عین الیقین» و شهود قلبى تعبیر مىشود؛ لکن وهابیان و حنبلیان بهطور عموم و تابعین مذهب اشعرى از حنفیه و مالکیه و شافعیه معتقدند که خداوند متعال در دنیا یا در آخرت دیده مىشود؛ بهعنوان مثال، [[ابنقیم جوزیه، محمد بن ابیبکر|ابن قیم جوزیه]] مىگوید: «قرآن و سنت متواتر و اجماع صحابه و ائمه اسلام و اهل حدیث و... بر این عقیدهاند که خداوند متعال در روز قیامت با چشم سر بهطور عیان رؤیت مىشود؛ همانگونهکه ماه شب چهارده و خورشید هنگام ظهر را مىتوان دید»<ref>ر.ک: همان ص18</ref> | ||
امامیه و معتزله براى نظریه خود که نفى رؤیت خداوند است، به دلیل عقلى، نقلى قرآنى و نقلى روایى تمسک جستهاند. از جمله دلائل نقلى قرآنى، این آیه است: ''' «لا تدرکه الأبصار و هو یدرک الأبصار و هو اللطیف الخبیر» '''<ref>انعام: 103</ref>و<ref>ر.ک: همان، ص20</ref>و از جمله دلایل نقلى روایى، روایت مسلم از عایشه است که: «هرکس گمان کند که محمد پروردگارش را دیده، بر خداوند نسبت ناروا داده است»<ref>همان، ص21</ref> | |||
در ادامه، | در ادامه، روایاتى از ائمه اطهار(ع) که به رؤیت قلبى اشاره دارند آمده است. | ||
برخى از علماى عامه همانند | برخى از علماى عامه همانند شیعه امامیه قائل به عدم امکان رؤیت خداوند شدهاند؛ کسانى همچون ثعالبى، شاطبى و [[ذهبی، محمد بن احمد|ذهبى]]. | ||
در | در این بین شاطبى مىگوید: «صحابه منکر رؤیت خداوند متعال بودهاند»<ref>همان، ص25 و 26</ref> | ||
مؤلف در ادامه، ادله | مؤلف در ادامه، ادله قائلین به رؤیت را مورد نقد و بررسى قرار داده است. یکى از ادله آنها این است که: آیات فراوانى دلالت دارد بر اینکه مؤمنین به لقاى پروردگار نایل مىشوند و ملاقات، مستلزم رؤیت است. | ||
مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر | مؤلف در جواب گفته است: خداوند علاوه بر مؤمنین، براى منافقین نیز از کلمه «لقاء الله» استفاده کرده است؛ آنجا که مىفرماید: ''' «فأعقبهم نفاقا فی قلوبهم إلى یوم یلقونه» '''<ref>توبه: 77</ref>و ما مىدانیم که که هرگز منافقین، خداوند را نخواهند دید. پس در این آیه، لقا به معناى لقاى مرگ و حساب و انواع عذاب آمده است. | ||
قاضى عبدالجبار معتزلى | قاضى عبدالجبار معتزلى مىگوید: هرگز لقا به معناى رؤیت نیست؛ لذا یکى از آن دو بهجاى دیگرى استعمال نمىشود. شخص کور صحیح است که بگوید: به ملاقات فلان شخص رفتم، ولى صحیح نیست که بگوید: فلان شخص را دیدم... پس لقا در آیه را باید حمل بر معنایى کرد که با حکم عقل سازگارى داشته باشد<ref>ر.ک: همان، ص27 و 28</ref> | ||
بحث | بحث پایانى کتاب درباره «تجسیم» است. برخى از اهل تسنن همچون اهل حدیث، حشویه و وهابیان قائل به جسمانیت خداوند هستند. از این گروه، [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] در کتاب الفتاوى مىگوید: «آنچه که در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاق پیشینیان بر آن است، حق مىباشد. حال اگر از این امر، لازم آید که خداوند متصف به جسم بودن شود اشکالى ندارد؛ زیرا لازمه حق نیز حق است»<ref>همان، ص31</ref> | ||
در ادامه مؤلف گروهى از علماى | در ادامه مؤلف گروهى از علماى شیعه چون [[کلینی، محمد بن یعقوب|کلینى]]، [[ابنبابویه، محمد بن علی|صدوق]]، [[کراجکی، محمد بن علی|ابوالفتح کراجکى]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسى]]، طبرسى، قاضى [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]] و بسیارى دیگر را نام مىبرد که خداوند را از جسمیت منزه دانستهاند<ref>همان، ص32 و 33</ref> | ||
میل عوام به تجسیم، خوف از افتادن در تعطیل و تأثر از فرهنگ یهود سه عامل پیدایش تجسیم است که [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] به آن مبتلا شده بود و مؤلف براى هرکدام از آنها توضیحاتى مىدهد. | |||
مؤلف ادوار قول به | مؤلف ادوار قول به تجسیم را به شش دوره تقسیم نموده است: عصر یهود، از زمان صحابه تا [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]]، از زمان [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] تا [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]]، از زمان [[ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم|ابن تیمیه]] تا محمد بن عبدالوهاب، دوران محمد بن عبدالوهاب و شاگردان او و دوران سلفیه و وهابیان معاصر. | ||
بحث | بحث پایانى کتاب، درباره انتساب تجسیم به شیعه، نظرات علماى شیعه در این موضوع، متهم کردن هشام بن حکم و یونس بن عبدالرحمن به تجسیم خداوند و بحثهاى کلامى مرتبط با این موضوع است. | ||
مؤلف با بررسى | مؤلف با بررسى روایات و ادلهاى که در مذمت هشام بن حکم آمده و رد کردن آنها، کتاب را به پایان مىبرد. | ||
== | ==پانویس == | ||
<references/> | <references/> | ||
== منابع مقاله == | == منابع مقاله == | ||
مقدمه و متن | مقدمه و متن کتاب. | ||
ویرایش