پرش به محتوا

قاعده الزام: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ اکتبر ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
}}  
}}  
   
   
'''قاعده الزام'''، گردآوری بخشی از دروس خارج محمدجواد فاضل لنکرانی (معاصر)، به کوشش دو تن از محققین و دانش‌پژوهان مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، به نام رضا اسکندری و مهدی رهنما است.
'''قاعده الزام'''، گردآوری بخشی از دروس خارج [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|محمدجواد فاضل لنکرانی]] (معاصر)، به کوشش دو تن از محققین و دانش‌پژوهان [[مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)]]، به نام [[اسکندری، رضا|رضا اسکندری]] و [[رهنما، مهدی|مهدی رهنما]] است.
 
تدریس این قاعده، در ماه مبارک رمضان 1428ق/1386ش، صورت گرفته که پس از پیاده شدن از نوار کاست، تحت اشراف مؤلف به رشته تحریر درآمده است.
تدریس این قاعده، در ماه مبارک رمضان 1428ق/1386ش، صورت گرفته که پس از پیاده شدن از نوار کاست، تحت اشراف مؤلف به رشته تحریر درآمده است.


مدیر مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، جناب آقای محمدرضا فاضل کاشانی، بر این اثر مقدمه‌ای نوشته است.
مدیر [[مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)]]، جناب آقای [[محمدرضا فاضل کاشانی]]، بر این اثر مقدمه‌ای نوشته است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۸: خط ۳۹:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
جناب فاضل لنکرانی، به‌صورت تخصصى و اجتهادى به مباحث این قاعده مهم که بیانگر نحوه تعامل بین پیروان مذاهب و ادیان مختلف است، پرداخته و به نتایجى دست یافته‌اند که برخى از آن‌ها در کلمات پیشینیان دیده نمی‌شود و برخى دیگر با اشاراتى به آن بسنده کرده و به تبیین آن نپرداخته‌اند.
جناب [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|فاضل لنکرانی]]، به‌صورت تخصصى و اجتهادى به مباحث این قاعده مهم که بیانگر نحوه تعامل بین پیروان مذاهب و ادیان مختلف است، پرداخته و به نتایجى دست یافته‌اند که برخى از آن‌ها در کلمات پیشینیان دیده نمی‌شود و برخى دیگر با اشاراتى به آن بسنده کرده و به تبیین آن نپرداخته‌اند.


اهم نکاتى که در این قاعده، مد نظر بوده است، عبارتند از:
اهم نکاتى که در این قاعده، مد نظر بوده است، عبارتند از:
خط ۶۰: خط ۶۱:


بسیاری از بزرگان که متعرض بحث از قاعده الزام شده‌اند، دلیل منحصر آن را روایات دانسته‌اند.
بسیاری از بزرگان که متعرض بحث از قاعده الزام شده‌اند، دلیل منحصر آن را روایات دانسته‌اند.
روایات مزبور دو نوع است:
روایات مزبور دو نوع است:
# روایاتی که تعبیر به آن قاعده و عنوان قاعده در آنها آمده است؛
# روایاتی که تعبیر به آن قاعده و عنوان قاعده در آنها آمده است؛
خط ۶۸: خط ۷۰:


در قسمت بعدی کتاب، سه تنبیه ذکر شده که تنبیه اول، به بحث «مفاد قاعده الزام، یک حکم ثانوى واقعى است، نه اباحه ظاهرى»، اختصاص یافته است. مؤلف در توضیح، می‌گوید: اگر از روایات استفاده کنیم که طلاق کسى که معتقد به صحت سه طلاق در مجلس واحد است، واقعاً صحیح است و همه آثار صحت بر آن مترتب می‌شود، قاعده الزام یک حکم واقعى خواهد بود.
در قسمت بعدی کتاب، سه تنبیه ذکر شده که تنبیه اول، به بحث «مفاد قاعده الزام، یک حکم ثانوى واقعى است، نه اباحه ظاهرى»، اختصاص یافته است. مؤلف در توضیح، می‌گوید: اگر از روایات استفاده کنیم که طلاق کسى که معتقد به صحت سه طلاق در مجلس واحد است، واقعاً صحیح است و همه آثار صحت بر آن مترتب می‌شود، قاعده الزام یک حکم واقعى خواهد بود.
اما اگر بگوییم این طلاق، صحیح واقع نشده، ولی درعین‌حال براى شیعه مباح است که با این زن ازدواج کند و این اباحه باعث نمی‌شود حکم واقعى تغییرى کند، در این صورت، مفاد و معناى قاعده الزام، فقط‍ اباحه ظاهرى است.
اما اگر بگوییم این طلاق، صحیح واقع نشده، ولی درعین‌حال براى شیعه مباح است که با این زن ازدواج کند و این اباحه باعث نمی‌شود حکم واقعى تغییرى کند، در این صورت، مفاد و معناى قاعده الزام، فقط‍ اباحه ظاهرى است.
کسانى که می‌گویند قاعده الزام، یک حکم واقعى ثانوى است، دلیل اصلى خود را روایات قرار می‌دهند. تعابیرى همچون: فأبنها، فاختلعها، إنما نوى الفراق، تزوجوهن... که در روایات آمده، ظهور در این دارد که طلاق، صحیح واقع شده است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>.
کسانى که می‌گویند قاعده الزام، یک حکم واقعى ثانوى است، دلیل اصلى خود را روایات قرار می‌دهند. تعابیرى همچون: فأبنها، فاختلعها، إنما نوى الفراق، تزوجوهن... که در روایات آمده، ظهور در این دارد که طلاق، صحیح واقع شده است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>.


خط ۷۶: خط ۸۰:


سؤال اول:
سؤال اول:
آیا قاعده الزام و محل جریان آن اختصاص به موردى دارد که کسى برحسب آیین الهى ملتزم به احکامى باشد یا اینکه عمومیت دارد؛ به این معنى که کسانى که مثلاً لائیک هستند و هیچ دینى را اختیار ننموده‌اند، اما به قانون موجود در یک کشور التزام دارند را می‌توان الزام نمود؟
آیا قاعده الزام و محل جریان آن اختصاص به موردى دارد که کسى برحسب آیین الهى ملتزم به احکامى باشد یا اینکه عمومیت دارد؛ به این معنى که کسانى که مثلاً لائیک هستند و هیچ دینى را اختیار ننموده‌اند، اما به قانون موجود در یک کشور التزام دارند را می‌توان الزام نمود؟


پاسخ:  
پاسخ:  
از ادلّه‌ این قاعده، عمومیت استفاده می‌شود.
از ادلّه‌ این قاعده، عمومیت استفاده می‌شود.


سؤال دوم:
سؤال دوم:
امروزه در کشورهاى غربى و یا در برخى از کشورهاى به‌ظاهر اسلامى، براى جدایى زن از مرد، ضوابط‍ و راهکارهایى غیر از طلاق شرعى در دین اسلام، وضع کرده‌اند. آیا در مورد مسلمانانى که در این کشورها براى طلاق به محاکم قضایى مراجعه می‌کنند و حکم طلاق برای آنها صادر می‌شود، می‌توان این طلاق را برحسب قاعده الزام تصحیح نمود؟
امروزه در کشورهاى غربى و یا در برخى از کشورهاى به‌ظاهر اسلامى، براى جدایى زن از مرد، ضوابط‍ و راهکارهایى غیر از طلاق شرعى در دین اسلام، وضع کرده‌اند. آیا در مورد مسلمانانى که در این کشورها براى طلاق به محاکم قضایى مراجعه می‌کنند و حکم طلاق برای آنها صادر می‌شود، می‌توان این طلاق را برحسب قاعده الزام تصحیح نمود؟


پاسخ:
پاسخ:
از روایات وارده در این قاعده می‌توان صحت این‌گونه از طلاق‌ها را استفاده نمود، به شرطى که مرد، ولو ظاهراً مسلمان است، اما عملاً و فعلاً ملتزم به قوانین آن کشور در مسئله طلاق باشد<ref>ر.ک: همان، ص145-146</ref>.
از روایات وارده در این قاعده می‌توان صحت این‌گونه از طلاق‌ها را استفاده نمود، به شرطى که مرد، ولو ظاهراً مسلمان است، اما عملاً و فعلاً ملتزم به قوانین آن کشور در مسئله طلاق باشد<ref>ر.ک: همان، ص145-146</ref>.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش