۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''قاعده الزام'''، گردآوری بخشی از دروس خارج محمدجواد فاضل لنکرانی (معاصر)، به کوشش دو تن از محققین و دانشپژوهان مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، به نام رضا اسکندری و مهدی رهنما است. | '''قاعده الزام'''، گردآوری بخشی از دروس خارج [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|محمدجواد فاضل لنکرانی]] (معاصر)، به کوشش دو تن از محققین و دانشپژوهان [[مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)]]، به نام [[اسکندری، رضا|رضا اسکندری]] و [[رهنما، مهدی|مهدی رهنما]] است. | ||
تدریس این قاعده، در ماه مبارک رمضان 1428ق/1386ش، صورت گرفته که پس از پیاده شدن از نوار کاست، تحت اشراف مؤلف به رشته تحریر درآمده است. | تدریس این قاعده، در ماه مبارک رمضان 1428ق/1386ش، صورت گرفته که پس از پیاده شدن از نوار کاست، تحت اشراف مؤلف به رشته تحریر درآمده است. | ||
مدیر مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، جناب آقای محمدرضا فاضل | مدیر [[مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)]]، جناب آقای [[محمدرضا فاضل کاشانی]]، بر این اثر مقدمهای نوشته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۸: | خط ۳۹: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
جناب فاضل لنکرانی، بهصورت تخصصى و اجتهادى به مباحث این قاعده مهم که بیانگر نحوه تعامل بین پیروان مذاهب و ادیان مختلف است، پرداخته و به نتایجى دست یافتهاند که برخى از آنها در کلمات پیشینیان دیده نمیشود و برخى دیگر با اشاراتى به آن بسنده کرده و به تبیین آن نپرداختهاند. | جناب [[فاضل لنکرانی، محمدجواد|فاضل لنکرانی]]، بهصورت تخصصى و اجتهادى به مباحث این قاعده مهم که بیانگر نحوه تعامل بین پیروان مذاهب و ادیان مختلف است، پرداخته و به نتایجى دست یافتهاند که برخى از آنها در کلمات پیشینیان دیده نمیشود و برخى دیگر با اشاراتى به آن بسنده کرده و به تبیین آن نپرداختهاند. | ||
اهم نکاتى که در این قاعده، مد نظر بوده است، عبارتند از: | اهم نکاتى که در این قاعده، مد نظر بوده است، عبارتند از: | ||
خط ۶۰: | خط ۶۱: | ||
بسیاری از بزرگان که متعرض بحث از قاعده الزام شدهاند، دلیل منحصر آن را روایات دانستهاند. | بسیاری از بزرگان که متعرض بحث از قاعده الزام شدهاند، دلیل منحصر آن را روایات دانستهاند. | ||
روایات مزبور دو نوع است: | روایات مزبور دو نوع است: | ||
# روایاتی که تعبیر به آن قاعده و عنوان قاعده در آنها آمده است؛ | # روایاتی که تعبیر به آن قاعده و عنوان قاعده در آنها آمده است؛ | ||
خط ۶۸: | خط ۷۰: | ||
در قسمت بعدی کتاب، سه تنبیه ذکر شده که تنبیه اول، به بحث «مفاد قاعده الزام، یک حکم ثانوى واقعى است، نه اباحه ظاهرى»، اختصاص یافته است. مؤلف در توضیح، میگوید: اگر از روایات استفاده کنیم که طلاق کسى که معتقد به صحت سه طلاق در مجلس واحد است، واقعاً صحیح است و همه آثار صحت بر آن مترتب میشود، قاعده الزام یک حکم واقعى خواهد بود. | در قسمت بعدی کتاب، سه تنبیه ذکر شده که تنبیه اول، به بحث «مفاد قاعده الزام، یک حکم ثانوى واقعى است، نه اباحه ظاهرى»، اختصاص یافته است. مؤلف در توضیح، میگوید: اگر از روایات استفاده کنیم که طلاق کسى که معتقد به صحت سه طلاق در مجلس واحد است، واقعاً صحیح است و همه آثار صحت بر آن مترتب میشود، قاعده الزام یک حکم واقعى خواهد بود. | ||
اما اگر بگوییم این طلاق، صحیح واقع نشده، ولی درعینحال براى شیعه مباح است که با این زن ازدواج کند و این اباحه باعث نمیشود حکم واقعى تغییرى کند، در این صورت، مفاد و معناى قاعده الزام، فقط اباحه ظاهرى است. | اما اگر بگوییم این طلاق، صحیح واقع نشده، ولی درعینحال براى شیعه مباح است که با این زن ازدواج کند و این اباحه باعث نمیشود حکم واقعى تغییرى کند، در این صورت، مفاد و معناى قاعده الزام، فقط اباحه ظاهرى است. | ||
کسانى که میگویند قاعده الزام، یک حکم واقعى ثانوى است، دلیل اصلى خود را روایات قرار میدهند. تعابیرى همچون: فأبنها، فاختلعها، إنما نوى الفراق، تزوجوهن... که در روایات آمده، ظهور در این دارد که طلاق، صحیح واقع شده است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | کسانى که میگویند قاعده الزام، یک حکم واقعى ثانوى است، دلیل اصلى خود را روایات قرار میدهند. تعابیرى همچون: فأبنها، فاختلعها، إنما نوى الفراق، تزوجوهن... که در روایات آمده، ظهور در این دارد که طلاق، صحیح واقع شده است<ref>ر.ک: همان، ص113</ref>. | ||
خط ۷۶: | خط ۸۰: | ||
سؤال اول: | سؤال اول: | ||
آیا قاعده الزام و محل جریان آن اختصاص به موردى دارد که کسى برحسب آیین الهى ملتزم به احکامى باشد یا اینکه عمومیت دارد؛ به این معنى که کسانى که مثلاً لائیک هستند و هیچ دینى را اختیار ننمودهاند، اما به قانون موجود در یک کشور التزام دارند را میتوان الزام نمود؟ | آیا قاعده الزام و محل جریان آن اختصاص به موردى دارد که کسى برحسب آیین الهى ملتزم به احکامى باشد یا اینکه عمومیت دارد؛ به این معنى که کسانى که مثلاً لائیک هستند و هیچ دینى را اختیار ننمودهاند، اما به قانون موجود در یک کشور التزام دارند را میتوان الزام نمود؟ | ||
پاسخ: | پاسخ: | ||
از ادلّه این قاعده، عمومیت استفاده میشود. | از ادلّه این قاعده، عمومیت استفاده میشود. | ||
سؤال دوم: | سؤال دوم: | ||
امروزه در کشورهاى غربى و یا در برخى از کشورهاى بهظاهر اسلامى، براى جدایى زن از مرد، ضوابط و راهکارهایى غیر از طلاق شرعى در دین اسلام، وضع کردهاند. آیا در مورد مسلمانانى که در این کشورها براى طلاق به محاکم قضایى مراجعه میکنند و حکم طلاق برای آنها صادر میشود، میتوان این طلاق را برحسب قاعده الزام تصحیح نمود؟ | امروزه در کشورهاى غربى و یا در برخى از کشورهاى بهظاهر اسلامى، براى جدایى زن از مرد، ضوابط و راهکارهایى غیر از طلاق شرعى در دین اسلام، وضع کردهاند. آیا در مورد مسلمانانى که در این کشورها براى طلاق به محاکم قضایى مراجعه میکنند و حکم طلاق برای آنها صادر میشود، میتوان این طلاق را برحسب قاعده الزام تصحیح نمود؟ | ||
پاسخ: | پاسخ: | ||
از روایات وارده در این قاعده میتوان صحت اینگونه از طلاقها را استفاده نمود، به شرطى که مرد، ولو ظاهراً مسلمان است، اما عملاً و فعلاً ملتزم به قوانین آن کشور در مسئله طلاق باشد<ref>ر.ک: همان، ص145-146</ref>. | از روایات وارده در این قاعده میتوان صحت اینگونه از طلاقها را استفاده نمود، به شرطى که مرد، ولو ظاهراً مسلمان است، اما عملاً و فعلاً ملتزم به قوانین آن کشور در مسئله طلاق باشد<ref>ر.ک: همان، ص145-146</ref>. | ||
ویرایش