۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:25 مهر الی 24 آبان' به '') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
}} | }} | ||
'''متن و ترجمه دو رساله فلسفی''' ترجمه و متن دو رساله فلسفی [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری]] معروف به [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام نیشابوری]] تحت عنوان «رسالة جواباً لثلث مسائل» ترجمه [[انصاری، قاسم|قاسم انصاری]] و «رسالة الضياء العقلی في موضوع العلم الكلي» ترجمه صمد موحد است. رحیم رضازاده ملک نیز بر این اثر مقدمه نوشته است. | '''متن و ترجمه دو رساله فلسفی''' ترجمه و متن دو رساله فلسفی [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر بن ابراهیم خیامی نیشابوری]] معروف به [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام نیشابوری]] تحت عنوان «رسالة جواباً لثلث مسائل» ترجمه [[انصاری، قاسم|قاسم انصاری]] و «رسالة الضياء العقلی في موضوع العلم الكلي» ترجمه [[صمد موحد]] است. [[رضازاده ملک، رحیم|رحیم رضازاده ملک]] نیز بر این اثر مقدمه نوشته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
رضازاده ملک در مقدمهاش بر کتاب، [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] را در علوم یونان علامه زمان و امام اهل خراسان<ref>پیشگفتار، ص32</ref> و درعینحال مظلومترین دانشی مرد تاریخ ایران دانسته است. او بر این ادعا چنین استدلال میکند: «چون وقتى در یکى از کشورهاى فرنگ، بنا میشود که مجلس بزرگداشتى براى [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] بر پا شود، از ایران (بهعنوان نمایندگان ایران) کسانى حضور مییابند که هیچ شناختى از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] و فعالیتهاى علمى او ندارند... ظلم و ستم دیگرى که در مورد [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] روا داشته شده، پرداختن به کارهاى خیامى توسط کسانى است که اهل اصطلاح نبودهاند و معلومات لازم براى چنان اهتمامى را کسب نکرده بودند»<ref>همان، ص21</ref>. | [[رضازاده ملک، رحیم|رضازاده ملک]] در مقدمهاش بر کتاب، [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] را در علوم یونان علامه زمان و امام اهل خراسان<ref>پیشگفتار، ص32</ref> و درعینحال مظلومترین دانشی مرد تاریخ ایران دانسته است. او بر این ادعا چنین استدلال میکند: «چون وقتى در یکى از کشورهاى فرنگ، بنا میشود که مجلس بزرگداشتى براى [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] بر پا شود، از ایران (بهعنوان نمایندگان ایران) کسانى حضور مییابند که هیچ شناختى از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] و فعالیتهاى علمى او ندارند... ظلم و ستم دیگرى که در مورد [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] روا داشته شده، پرداختن به کارهاى خیامى توسط کسانى است که اهل اصطلاح نبودهاند و معلومات لازم براى چنان اهتمامى را کسب نکرده بودند»<ref>همان، ص21</ref>. | ||
وی در رابطه با سبب ترجمه تحتاللفظی اثر چنین توضیح میدهد: «دو رساله از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در این دفتر، متن دستنوشت و حروفى عربى و ترجمه فارسى آنها میآید، از جمله رسالههاى موجز (و بهاصطلاح امروزه قلمانداز) خیامى است که به فارسى ترجمه نشده بود. دوستان مشفقم، آقایان دکتر صمد موحد و [[انصاری، قاسم|دکتر قاسم انصارى]]، به خواهش من، هر یک، یکى از این دو رساله را، بهاصطلاح، تحتاللفظی و پای خوان، به فارسى برگرداندهاند. همچنان که ملاحظه خواهید کرد، غرض از ترجمه این رسائل به فارسى، انشاء نوشتن و مقامهپردازى نبوده است که ممکن است در آن بیان، جوهر کلام صاحب اثر مخدوش و احیاناًً تحریف گردد، همچنان که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] نیز بههیچوجه به آرایش لفظى نوشته خود نپرداخته است، بلکه مقصود این است که جان کلام [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، به سادهترین وجه و کمترین لغات (البته نه آنچنانکه مخل معنا شود) به فارسى برگردد، تا این سادگى و ایجاز، شاید ورزش ذهن خواننده و مشارکت وى در دریافت مفاهیم و معانى را موجب شود»<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص32</ref>. | وی در رابطه با سبب ترجمه تحتاللفظی اثر چنین توضیح میدهد: «دو رساله از [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] که در این دفتر، متن دستنوشت و حروفى عربى و ترجمه فارسى آنها میآید، از جمله رسالههاى موجز (و بهاصطلاح امروزه قلمانداز) خیامى است که به فارسى ترجمه نشده بود. دوستان مشفقم، آقایان دکتر [[صمد موحد]] و [[انصاری، قاسم|دکتر قاسم انصارى]]، به خواهش من، هر یک، یکى از این دو رساله را، بهاصطلاح، تحتاللفظی و پای خوان، به فارسى برگرداندهاند. همچنان که ملاحظه خواهید کرد، غرض از ترجمه این رسائل به فارسى، انشاء نوشتن و مقامهپردازى نبوده است که ممکن است در آن بیان، جوهر کلام صاحب اثر مخدوش و احیاناًً تحریف گردد، همچنان که [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] نیز بههیچوجه به آرایش لفظى نوشته خود نپرداخته است، بلکه مقصود این است که جان کلام [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]]، به سادهترین وجه و کمترین لغات (البته نه آنچنانکه مخل معنا شود) به فارسى برگردد، تا این سادگى و ایجاز، شاید ورزش ذهن خواننده و مشارکت وى در دریافت مفاهیم و معانى را موجب شود»<ref>ر.ک: پیشگفتار، ص32</ref>. | ||
[[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در ابتدای رساله اول بهدشواری مسائل مطرح شده در کتاب اشاره کرده مینویسد: «مسائلى که سرورمان مرا به بحث در آنها شرف و افتخار بخشیدهاند، به عمرم سوگند که آنها موضوعات دشوار و نیکویى است و بر شکوک فراوان آن کسى آگاه نیست، مگر زیرک و تیزهوشى که به عالیترین مرتبه حکمت رسیده باشد، جداً دشوار است و جز به تجزیه آنها و همنظرى و همدستى و تقسیم در فواید، حل آنها ممکن نیست، امیدوارم که این هماهنگى و دیدار بهزودی پیش آید و دست دهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص49</ref>. | [[خیام، عمر بن ابراهیم|عمر خیام]] در ابتدای رساله اول بهدشواری مسائل مطرح شده در کتاب اشاره کرده مینویسد: «مسائلى که سرورمان مرا به بحث در آنها شرف و افتخار بخشیدهاند، به عمرم سوگند که آنها موضوعات دشوار و نیکویى است و بر شکوک فراوان آن کسى آگاه نیست، مگر زیرک و تیزهوشى که به عالیترین مرتبه حکمت رسیده باشد، جداً دشوار است و جز به تجزیه آنها و همنظرى و همدستى و تقسیم در فواید، حل آنها ممکن نیست، امیدوارم که این هماهنگى و دیدار بهزودی پیش آید و دست دهد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص49</ref>. | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
مسئله سوم: اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت فلک و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود است، تا پایان مسئله<ref>ر.ک: همان، ص53</ref>. | مسئله سوم: اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت فلک و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود است، تا پایان مسئله<ref>ر.ک: همان، ص53</ref>. | ||
در دومین رساله کتاب با عنوان «پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی» از وجود بهعنوان موضوع علم کلی بحث شده است: «تصور موجود- که موضوع فلسفه اولى یعنى علم کلى است که همه علوم زیرمجموعه آنند- تصورى روشن و بدیهى است و در تصور آن نیازى به تصور چیز دیگرى که مقدم بر آن باشد نیست، زیرا موجود عامترین چیزهاست. شىء و یا موجود را نمیتوان تصویر و تعریف کرد زیرا در این صورت گرفتار دور میشویم. موجود و شىء اگرچه عاماند اما بهتر است که موجود موضوع علم کلى باشد؛ زیرا تصورش روشنتر و آشکارتر است. موجودیت و وجود یک شىء نیز یکى است؛ مانند: مضاف و اضافه؛ زیرا اگر وجود موجودى غیر از ذات (ماهیت) آن موجود باشد لازم میآید که وجود آن موجود خود نیز موجود در خارج و یا در ذهن باشد، اما اگر وجود موجود خود نیز در عالم خارج موجود باشد در این صورت موجود به وجودى دیگر خواهد بود [یعنى در این صورت این وجود، خود نیز موجود به وجود دیگرى خواهد شد]- زیرا هر موجودى نیازمند به وجودى است- و بدین ترتیب تسلسل پیش میآید»<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | در دومین رساله کتاب با عنوان «پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی» از وجود بهعنوان موضوع علم کلی بحث شده است: «تصور موجود- که موضوع فلسفه اولى یعنى علم کلى است که همه علوم زیرمجموعه آنند- تصورى روشن و بدیهى است و در تصور آن نیازى به تصور چیز دیگرى که مقدم بر آن باشد نیست، زیرا موجود عامترین چیزهاست. شىء و یا موجود را نمیتوان تصویر و تعریف کرد زیرا در این صورت گرفتار دور میشویم. موجود و شىء اگرچه عاماند اما بهتر است که موجود موضوع علم کلى باشد؛ زیرا تصورش روشنتر و آشکارتر است. موجودیت و وجود یک شىء نیز یکى است؛ مانند: مضاف و اضافه؛ زیرا اگر وجود موجودى غیر از ذات (ماهیت) آن موجود باشد لازم میآید که وجود آن موجود خود نیز موجود در خارج و یا در ذهن باشد، اما اگر وجود موجود خود نیز در عالم خارج موجود باشد در این صورت موجود به وجودى دیگر خواهد بود [یعنى در این صورت این وجود، خود نیز موجود به وجود دیگرى خواهد شد]- زیرا هر موجودى نیازمند به وجودى است- و بدین ترتیب تسلسل پیش میآید»<ref>ر.ک: همان، ص67</ref>. | ||
وی سپس در ادامه مطالبش این شبهه را که «اگر وجود زید در خارج نباشد در این صورت زید چگونه موجود میشود»، را سخنى سفسطه آمیز و خوشظاهر دانسته و آن را به دو گونه پاسخ گفته است<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>. | وی سپس در ادامه مطالبش این شبهه را که «اگر وجود زید در خارج نباشد در این صورت زید چگونه موجود میشود»، را سخنى سفسطه آمیز و خوشظاهر دانسته و آن را به دو گونه پاسخ گفته است<ref>ر.ک: همان، ص70</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۳: | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
پیشگفتار و متن کتاب. | پیشگفتار و متن کتاب. | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] |
ویرایش