پرش به محتوا

تاریخ مردمان عرب (ترجمه فرید جواهر کلام): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد'
جز (جایگزینی متن - 'تاریخ مردمان عرب' به 'تاریخ مردمان عرب (ترجمه فرید جواهر کلام)')
جز (جایگزینی متن - 'ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد' به 'ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| تصویر =NUR11320J1.jpg
| تصویر =NUR11320J1.jpg
| عنوان =تاریخ مردمان عرب (ترجمه فرید جواهر کلام) (ترجمه فرید جواهر کلام)
| عنوان =تاریخ مردمان عرب (ترجمه فرید جواهر کلام)
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
خط ۲۰: خط ۲۰:
| شابک =964-00-0993-8
| شابک =964-00-0993-8
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =15041
| کتابخانۀ دیجیتال نور =11320
| کتابخوان همراه نور =11320
| کتابخوان همراه نور =11320
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۲۶: خط ۲۶:
| پیش از =
| پیش از =
}}
}}
'''تاريخ مردمان عرب'''، نوشته [[حورانی، آلبرت|آلبرت حورانى]]، ترجمه [[جواهر کلام، فرید|فريد جواهر كلام]] است
'''تاريخ مردمان عرب'''، نوشته [[حورانی، آلبرت|آلبرت حورانى]]، ترجمه [[جواهر کلام، فرید|فريد جواهر كلام]] است


خط ۳۵: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
پيش‌درآمد كتاب، درباره [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] است؛ كسى كه خود را مسعودى (345ق/ 956م) روزگارش مى‌داند و حورانى با بحث درباره او، مدعى است كه عصر او نيز به ابن‌خلدون ديگرى نياز دارد. او [[ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد|ابن‌خلدون]] را «زمانه» اى مى‌داند كه ظهور و سقوط تمدن را ميان مردمان عرب‌زبان توضيح مى‌دهد.
پيش‌درآمد كتاب، درباره [[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن‌ خلدون]] است؛ كسى كه خود را مسعودى (345ق/ 956م) روزگارش مى‌داند و حورانى با بحث درباره او، مدعى است كه عصر او نيز به ابن‌ خلدون ديگرى نياز دارد. او [[ابن خلدون، عبدالرحمن‌ بن‌ محمد|ابن‌ خلدون]] را «زمانه» اى مى‌داند كه ظهور و سقوط تمدن را ميان مردمان عرب‌زبان توضيح مى‌دهد.


اگرچه موضوع كتاب، تاريخ مردم عرب‌زبان جهان اسلام از آغاز پيدايى اين دين تا امروز بوده، نویسنده ناگزير در توصيف برخى از دوره‌ها اندكى از آن فراتر رفته و براى نمونه، هنگام بازگويى تاريخچه خلافت، به شرح امپراطورى عثمانى و گسترش آن يا بازرگانى اروپاييان پرداخته است. از اين‌رو، موضوع كتاب را يك‌سان و يك‌نواخت نمى‌توان دانست؛ يعنى برخى از گزارش‌هاى آن گسترده و شمارى از آنها بسيار كوتاه مى‌نمايند. براى نمونه، گستره تاريخچه مغرب (مراكش) و خاورميانه با يك‌ديگر هم‌خوانى ندارند يا تاريخ كشورهاى عرب‌زبان از تاريخ ديگر كشورهاى مسلمان جدا نشده است.
اگرچه موضوع كتاب، تاريخ مردم عرب‌زبان جهان اسلام از آغاز پيدايى اين دين تا امروز بوده، نویسنده ناگزير در توصيف برخى از دوره‌ها اندكى از آن فراتر رفته و براى نمونه، هنگام بازگويى تاريخچه خلافت، به شرح امپراطورى عثمانى و گسترش آن يا بازرگانى اروپاييان پرداخته است. از اين‌رو، موضوع كتاب را يك‌سان و يك‌نواخت نمى‌توان دانست؛ يعنى برخى از گزارش‌هاى آن گسترده و شمارى از آنها بسيار كوتاه مى‌نمايند. براى نمونه، گستره تاريخچه مغرب (مراكش) و خاورميانه با يك‌ديگر هم‌خوانى ندارند يا تاريخ كشورهاى عرب‌زبان از تاريخ ديگر كشورهاى مسلمان جدا نشده است.
خط ۴۱: خط ۴۰:
درآمد طولانى كتاب به سرگذشت ظهور اسلام و شكل‌گيرى آن مى‌پردازد. دعوى نویسنده اين است كه تمدن‌سازى بر پايه اسلام تا سده پنجم هجرى آغاز نشده بود. بخش نخست آن شكل‌گيرى و صيقل خوردن «عصبيت» عربان را با اسلام برمى‌رسد. نویسنده در اين بخش چنين مى‌پرسد: «جهان اسلام چگونه ساخته شد؟» آن‌گاه به سده هفتم ميلادى؛ يعنى هنگامه بعثت پيامبر(ص) مى‌رود و ماجراها را تا سه سده بعد دنبال مى‌كند. حاكميت و جامعه در اين سه دهه بر پايه آموزه‌هاى اسلامى شكل گرفت و از اين‌رو، به‌سادگى در سده‌هاى نهم و دهم از پديده «جهان اسلام» مى‌توان سخن گفت. اين جهان ويژه چارچوب آموزه‌هاى پيامبر(ص) جاى داشت و چنين مى‌پنداشت كه در همه عرصه‌هاى زندگى تأثير مى‌گذارد؛ زيرا اسلام به مؤمنان هويتى مى‌بخشيد كه موجب تعريف شدن آنان در برابر ديگران مى‌شد و آنان همچون ديگر انسان‌ها در سطح‌هاى گوناگون زندگى حاضر بودند. چگونگى شكل‌گيرى مرزهاى اين جامعه نوپديد (جهان فكرى اسلام) در واپسين گفتار اين بخش پاسخ مى‌يابد.
درآمد طولانى كتاب به سرگذشت ظهور اسلام و شكل‌گيرى آن مى‌پردازد. دعوى نویسنده اين است كه تمدن‌سازى بر پايه اسلام تا سده پنجم هجرى آغاز نشده بود. بخش نخست آن شكل‌گيرى و صيقل خوردن «عصبيت» عربان را با اسلام برمى‌رسد. نویسنده در اين بخش چنين مى‌پرسد: «جهان اسلام چگونه ساخته شد؟» آن‌گاه به سده هفتم ميلادى؛ يعنى هنگامه بعثت پيامبر(ص) مى‌رود و ماجراها را تا سه سده بعد دنبال مى‌كند. حاكميت و جامعه در اين سه دهه بر پايه آموزه‌هاى اسلامى شكل گرفت و از اين‌رو، به‌سادگى در سده‌هاى نهم و دهم از پديده «جهان اسلام» مى‌توان سخن گفت. اين جهان ويژه چارچوب آموزه‌هاى پيامبر(ص) جاى داشت و چنين مى‌پنداشت كه در همه عرصه‌هاى زندگى تأثير مى‌گذارد؛ زيرا اسلام به مؤمنان هويتى مى‌بخشيد كه موجب تعريف شدن آنان در برابر ديگران مى‌شد و آنان همچون ديگر انسان‌ها در سطح‌هاى گوناگون زندگى حاضر بودند. چگونگى شكل‌گيرى مرزهاى اين جامعه نوپديد (جهان فكرى اسلام) در واپسين گفتار اين بخش پاسخ مى‌يابد.


درون‌مايه بخش دوم كتاب، سرگذشت پنج سده تحول در جهان اسلام و گزارش روند تمدن‌سازى آن از ظرافت‌هاى گذشت عمر در شهرها تا موسيقى است و نشان مى‌دهد كه چگونه مرزهاى زمينى از آناتولى تا هندوستان كشيده شد و مرزهاى فرهنگى در بالاترين سطح انديشه جاى گرفت؛ چنان‌كه حمله مغولان نيز نتوانست اين يك‌پارچگى فرهنگى را در هم كوبد، بلكه تنها به يك‌پارچگى سياسى مسلمانان آسيب رساند. اين نيروى فرهنگى موجب شد كه امپراطورى‌هاى تازه‌اى مانند عثمانى پديد آيند. نویسنده باور دارد كه يك‌پارچگى فرهنگى مسلمانان به نيكى در اثر مهم [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن‌بطوطه]] بازتابيده است.
درون‌مايه بخش دوم كتاب، سرگذشت پنج سده تحول در جهان اسلام و گزارش روند تمدن‌سازى آن از ظرافت‌هاى گذشت عمر در شهرها تا موسيقى است و نشان مى‌دهد كه چگونه مرزهاى زمينى از آناتولى تا هندوستان كشيده شد و مرزهاى فرهنگى در بالاترين سطح انديشه جاى گرفت؛ چنان‌كه حمله مغولان نيز نتوانست اين يك‌پارچگى فرهنگى را در هم كوبد، بلكه تنها به يك‌پارچگى سياسى مسلمانان آسيب رساند. اين نيروى فرهنگى موجب شد كه امپراطورى‌هاى تازه‌اى مانند عثمانى پديد آيند. نویسنده باور دارد كه يك‌پارچگى فرهنگى مسلمانان به نيكى در اثر مهم [[ابن بطوطه، محمد بن عبدالله|ابن‌ بطوطه]] بازتابيده است.


بخش سوم به‌ويژه به امپراطورى عثمانى مى‌پردازد. درست اين بود كه امپراطورى‌هاى ديگر نيز مانند صفوى، ازبك و گوركانى در اين بخش ياد مى‌شدند؛ اما نویسنده تنها به تاريخ مردمان عرب مى‌پردازد. او امپراطورى عثمانى را دولتى اروپايى، آسيايى و آفريقايى با منافع حياتى و دشمنانى در هر سه قاره مى‌دانست كه مى‌بايست با آنها روياروى مى‌شد. اين ويژگى، هم ضعف بود هم قدرت؛ زيرا دولت عثمانى تا آن هنگام كه توليد اقتصادى، محلى و جهانى، كشاورزى بود، در اوج قدرت به سر مى‌برد؛ اما هنگامى كه توليد از كشاورزى به صنعت روى آورد، عثمانى نتوانست خود را با دگرگونى‌هاى تازه سازگار كند و به بيمار اروپا و جهان بدل شد.
بخش سوم به‌ويژه به امپراطورى عثمانى مى‌پردازد. درست اين بود كه امپراطورى‌هاى ديگر نيز مانند صفوى، ازبك و گوركانى در اين بخش ياد مى‌شدند؛ اما نویسنده تنها به تاريخ مردمان عرب مى‌پردازد. او امپراطورى عثمانى را دولتى اروپايى، آسيايى و آفريقايى با منافع حياتى و دشمنانى در هر سه قاره مى‌دانست كه مى‌بايست با آنها روياروى مى‌شد. اين ويژگى، هم ضعف بود هم قدرت؛ زيرا دولت عثمانى تا آن هنگام كه توليد اقتصادى، محلى و جهانى، كشاورزى بود، در اوج قدرت به سر مى‌برد؛ اما هنگامى كه توليد از كشاورزى به صنعت روى آورد، عثمانى نتوانست خود را با دگرگونى‌هاى تازه سازگار كند و به بيمار اروپا و جهان بدل شد.
خط ۶۴: خط ۶۳:


رجايى، فرهنگ (پاييز 1374)، «دانش‌ورى و تمدن‌سازى؛ آلبرت حورانى، يك الگوى دانشگاهى»، مطالعات خاورميانه، شماره ششم.
رجايى، فرهنگ (پاييز 1374)، «دانش‌ورى و تمدن‌سازى؛ آلبرت حورانى، يك الگوى دانشگاهى»، مطالعات خاورميانه، شماره ششم.
==وابسته‌ها==
{{وابسته‌ها}}


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]