۸۴٬۰۴۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خامنهای، محمد' به 'خامنهای، سید محمد') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '= ' به '=') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
| عنوان =آموزگار جاوید | | عنوان =آموزگار جاوید | ||
| عنوانهای دیگر =يادنامه آيتالله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي قدسسره | | عنوانهای دیگر =يادنامه آيتالله العظمي حاج ميرزا هاشم آملي قدسسره | ||
| پدیدآوران = | | پدیدآوران = | ||
[[لاريجاني، صادق]] (نويسنده) | [[لاريجاني، صادق]] (نويسنده) | ||
| زبان =فارسی | | زبان =فارسی | ||
| کد کنگره =BP 55/3 /آ8آ8 | | کد کنگره =BP 55/3 /آ8آ8 | ||
| موضوع =آملي، هاشم 1282 - 1371 - | | موضوع =آملي، هاشم 1282 - 1371 - سرگذشتنامه | ||
آملي، هاشم 1282 - 1371 - نامهها و يادبودها | آملي، هاشم 1282 - 1371 - نامهها و يادبودها | ||
اسلام - مقالهها و خطابهها | اسلام - مقالهها و خطابهها | ||
مجتهدان و علما - سرگذشتنامه | |||
مجتهدان و علما - | |||
| ناشر =مرصاد | | ناشر =مرصاد | ||
| مکان نشر =ايران - قم | | مکان نشر =ايران - قم | ||
| سال نشر =مجلد1: 1377ش , | | سال نشر =مجلد1: 1377ش , | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12848AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12848AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ = | | چاپ = | ||
| شابک =964-90627-1-8 | | شابک =964-90627-1-8 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =12848 | ||
| کتابخوان همراه نور =12848 | | کتابخوان همراه نور =12848 | ||
| کد پدیدآور =04511 | | کد پدیدآور =04511 | ||
خط ۳۱: | خط ۲۴: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''آموزگار جاوید'''، مجموعه مقالاتی از دانشمندان، اساتید و فضلا به دو زبان عربی و فارسی در موضوعات متنوعی چون فلسفه، کلام، تاریخ، تفسیر، فقه و اصول است. این اثر بهمناسبت گرامیداشت [[آملی، هاشم|میرزا هاشم آملی]] (متوفی 1371ش)، توسط مرکز تحقیقات مدرسه ولیعصر(ع) و به اهتمام [[لاریجانی، صادق|صادق لاریجانی]] (معاصر) گردآوری و منتشر شده است. | |||
'''آموزگار جاوید'''، مجموعه مقالاتی از دانشمندان، اساتید و فضلا به دو زبان عربی و فارسی در موضوعات متنوعی چون فلسفه، کلام، تاریخ، تفسیر، فقه و اصول است. این اثر بهمناسبت گرامیداشت [[آملی، هاشم|میرزا هاشم آملی]] (متوفی 1371ش)، توسط مرکز تحقیقات مدرسه ولیعصر(ع) و به اهتمام صادق لاریجانی (معاصر) گردآوری و منتشر شده است. | |||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۹: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
بخش اول، به زندگینامه [[آملی، هاشم|آیتالله میرزا هاشم آملی]] اختصاص یافته که توسط فرزندش [[لاریجانی، صادق|صادق لاریجانی]] نوشته شده است. این زندگینامه پیشازاین در شماره 53 از مجله نور علم نیز چاپ شده و با برخی تغییرات، در این اثر نیز بازنشر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص32</ref>. | بخش اول، به زندگینامه [[آملی، هاشم|آیتالله میرزا هاشم آملی]] اختصاص یافته که توسط فرزندش [[لاریجانی، صادق|صادق لاریجانی]] نوشته شده است. این زندگینامه پیشازاین در شماره 53 از مجله نور علم نیز چاپ شده و با برخی تغییرات، در این اثر نیز بازنشر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص32</ref>. | ||
بخش دوم، شامل یازده مقاله عربی به شرح ذیل است: | بخش دوم، شامل یازده مقاله عربی به شرح ذیل است: | ||
===حديث الولاية=== | ===حديث الولاية=== | ||
این مقاله، اثر [[آصفی، محمدمهدی|محمدمهدی آصفی]] است و با دو روایت از پیامبر(ص) درباره شناخت خداوند و محبت او نسبت به بندگانش و تدبیر امور آنان آغاز میشود. این دو روایت علاوه بر اینکه در منابع شیعی وجود دارد، در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]] نیز به چشم میخورد<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. هدف نویسنده از این نوشتار، بیان رابطه «دوستی» و چگونگی پدید آمدن این رابطه بین خداوند و بندگانش است. | این مقاله، اثر [[آصفی، محمدمهدی|محمدمهدی آصفی]] است و با دو روایت از پیامبر(ص) درباره شناخت خداوند و محبت او نسبت به بندگانش و تدبیر امور آنان آغاز میشود. این دو روایت علاوه بر اینکه در منابع شیعی وجود دارد، در [[صحيح البخاري|صحیح بخاری]] و [[مسند الإمام أحمد بن حنبل|مسند احمد]] نیز به چشم میخورد<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. هدف نویسنده از این نوشتار، بیان رابطه «دوستی» و چگونگی پدید آمدن این رابطه بین خداوند و بندگانش است. | ||
خط ۴۷: | خط ۳۷: | ||
===سد الذرائع و فتحها=== | ===سد الذرائع و فتحها=== | ||
این مقاله اثر [[تسخیری، محمدعلی|محمدعلی تسخیری]] و در بیان یکی از ادلهی فقه در نظر مالکیها و حنبلیهاست<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. «ذریعه»، به معنای وسیله و «سد» به معنای بستن روزن و «فتح»، به معنای گشودن و برداشتن موانع است. «سد ذرایع»، در اصطلاح یعنی تحریم وسیلهای که منجر به فعل حرام میگردد و «فتح ذرایع» یعنی واجب کردن وسیلهای که فعل واجب بر آن متوقف است<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>. | این مقاله اثر [[تسخیری، محمدعلی|محمدعلی تسخیری]] و در بیان یکی از ادلهی فقه در نظر مالکیها و حنبلیهاست<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. «ذریعه»، به معنای وسیله و «سد» به معنای بستن روزن و «فتح»، به معنای گشودن و برداشتن موانع است. «سد ذرایع»، در اصطلاح یعنی تحریم وسیلهای که منجر به فعل حرام میگردد و «فتح ذرایع» یعنی واجب کردن وسیلهای که فعل واجب بر آن متوقف است<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>. | ||
نویسنده، تقسیمات مختلف ذریعه را ذکر کرده و موضع شیعه و سنی را نسبت به حکم آنها روشن نموده است. وی ادله معتقدین به سد ذرایع (استقرا، احادیث احتیاط و دلیل عقل) را نقل و نقد کرده و در پایان مقاله، خلاصهای از مطالب را آورده است<ref>ر.ک: همان، ص56-79</ref>. | نویسنده، تقسیمات مختلف ذریعه را ذکر کرده و موضع شیعه و سنی را نسبت به حکم آنها روشن نموده است. وی ادله معتقدین به سد ذرایع (استقرا، احادیث احتیاط و دلیل عقل) را نقل و نقد کرده و در پایان مقاله، خلاصهای از مطالب را آورده است<ref>ر.ک: همان، ص56-79</ref>. | ||
===تحفة الحكيم=== | ===تحفة الحكيم=== | ||
اثر [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی آملی]]، شرح و رد برهانی است که [[اصفهانی، محمدحسین|محقق اصفهانی]] (متوفی 1361ق)، معروف به کمپانی، درباره خداوند اقامه نموده است. برهان ایشان چنین است که واجبالوجود موجود است؛ زیرا اگر واجبالوجود معدوم باشد در این صورت، عدم چنین معدومی یا به این دلیل است که او حقیقتی ممتنعالوجود است و یا به این دلیل است که او یک حقیقت ممکنالوجود است که علت وجودش موجود نیست؛ زیرا هر ذات معدومی بهخاطر یکی از این دو صورت معدوم است و بههرتقدیر خلف لازم میآید؛ چراکه فرض این است که موضوع این گزاره، حقیقتی واجبالوجود بالذات دارد؛ بنابراین واجبالوجود نمیتواند معدوم باشد، پس او موجود است<ref>ر.ک: همان، ص82؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/17238/170 عشاقی اصفهانی، حسین، ص170]</ref>. [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی]] بر این استدلال، اشکالاتی وارد کرده که یکی از آنها اشکال استادش [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] است؛ [[طباطبایی، محمدحسین|علامه طباطبایی]] که خود از | اثر [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی آملی]]، شرح و رد برهانی است که [[اصفهانی، محمدحسین|محقق اصفهانی]] (متوفی 1361ق)، معروف به کمپانی، درباره خداوند اقامه نموده است. برهان ایشان چنین است که واجبالوجود موجود است؛ زیرا اگر واجبالوجود معدوم باشد در این صورت، عدم چنین معدومی یا به این دلیل است که او حقیقتی ممتنعالوجود است و یا به این دلیل است که او یک حقیقت ممکنالوجود است که علت وجودش موجود نیست؛ زیرا هر ذات معدومی بهخاطر یکی از این دو صورت معدوم است و بههرتقدیر خلف لازم میآید؛ چراکه فرض این است که موضوع این گزاره، حقیقتی واجبالوجود بالذات دارد؛ بنابراین واجبالوجود نمیتواند معدوم باشد، پس او موجود است<ref>ر.ک: همان، ص82؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/17238/170 عشاقی اصفهانی، حسین، ص170]</ref>. [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی]] بر این استدلال، اشکالاتی وارد کرده که یکی از آنها اشکال استادش [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] است؛ [[طباطبایی، سید محمدحسین|علامه طباطبایی]] که خود از شاگردان محقق اصفهانی بوده، برهان استاد خویش را تام و تمام ندانسته و این برهان را چنین نقد کردهاند: در این برهان بین حمل اولی و شایع خلط شده است؛ زیرا واجبالوجود، واجبالوجود است به حمل اولی، نه به حمل شایع؛ چون او مفهومی ذهنی است که نفس، آن را انشا و ایجاد کرده است و چون مفاهیم زیادی وجود دارند که بر خودشان به حمل شایع حمل نمیشوند، مثل مفاهیم جزئی و شخصی و فرد و نظایر آن؛ ازاینرو، محتمل است عنوان واجبالوجود (که به حمل اولی واجبالوجود است)، به حمل شایع، واجبالوجود نباشد و روشن است که صرف حمل واجبالوجود بر یک عنوان و صدقش بر آن، در یقین به تحقق خارجی داشتن او کافی نیست<ref>ر.ک: همان، ص84؛ [https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/17238/171 همان، ص171-172]</ref>. | ||
===في علم القاضي=== | ===في علم القاضي=== | ||
اثر [[خامنهای، سید محمد|سید محمد خامنهای]] و به زبان عربی است. مقاله با این سؤال آغاز میشود که آیا قاضی میتواند از علم خودش جهت حکم دادن استفاده کند یا اینکه باید ملتزم به ادله منصوص از قبیل بینه (شاهد) و حلف (قسم) باشد؟<ref>ر.ک: همان، ص87</ref>. | اثر [[خامنهای، سید محمد|سید محمد خامنهای]] و به زبان عربی است. مقاله با این سؤال آغاز میشود که آیا قاضی میتواند از علم خودش جهت حکم دادن استفاده کند یا اینکه باید ملتزم به ادله منصوص از قبیل بینه (شاهد) و حلف (قسم) باشد؟<ref>ر.ک: همان، ص87</ref>. | ||
ایشان ضمن برشمردن نظرات متفاوت در این موضوع میگوید: بازگشت این سؤال کلامی، به دو سؤال است: آیا امام معصوم میتواند به علمش عمل کند؟ آیا قضات غیر معصوم میتوانند به علمشان در امر قضاوت عمل کنند؟<ref>ر.ک: همان، 89</ref>. | ایشان ضمن برشمردن نظرات متفاوت در این موضوع میگوید: بازگشت این سؤال کلامی، به دو سؤال است: آیا امام معصوم میتواند به علمش عمل کند؟ آیا قضات غیر معصوم میتوانند به علمشان در امر قضاوت عمل کنند؟<ref>ر.ک: همان، 89</ref>. | ||
نویسنده در پاسخ به سؤال اول میگوید: حق این است که امام معصوم بهصورت مطلق میتواند به علمش عمل کند<ref>همان، ص89</ref>؛ اما نسبت به قاضی غیر معصوم، از جانب فقها نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی مطلقاً جایز دانستهاند و برخی دیگر صحیح ندانسته و گروهی نیز در مورد حقالناس جایز دانسته و نسبت به حقوق الهی نافذ ندانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | نویسنده در پاسخ به سؤال اول میگوید: حق این است که امام معصوم بهصورت مطلق میتواند به علمش عمل کند<ref>همان، ص89</ref>؛ اما نسبت به قاضی غیر معصوم، از جانب فقها نظرات متفاوتی ارائه شده است. برخی مطلقاً جایز دانستهاند و برخی دیگر صحیح ندانسته و گروهی نیز در مورد حقالناس جایز دانسته و نسبت به حقوق الهی نافذ ندانستهاند<ref>ر.ک: همان، ص91</ref>. | ||
مؤلف دلایل هرکدام از این سه نظریه را ارائه داده و در پایان، نظر دوم، یعنی عدم جواز مطلقا را پذیرفته است<ref>ر.ک: همان، ص138</ref>. | مؤلف دلایل هرکدام از این سه نظریه را ارائه داده و در پایان، نظر دوم، یعنی عدم جواز مطلقا را پذیرفته است<ref>ر.ک: همان، ص138</ref>. | ||
===تبعية الكفار و التشبه بهم=== | ===تبعية الكفار و التشبه بهم=== | ||
اثر سید محسن خرازی، بخشی از کتاب «بحوث هامة حول المكاسب المحرمة» است که درباره مسئله فقهی تشبه به کفار و تبعیت از آنان نوشته شده است. | اثر سید محسن خرازی، بخشی از کتاب «بحوث هامة حول المكاسب المحرمة» است که درباره مسئله فقهی تشبه به کفار و تبعیت از آنان نوشته شده است. | ||
تبعیت از کفار اقسامی دارد: | تبعیت از کفار اقسامی دارد: | ||
# تبعیت به قصد خروج از جرگه مسلمانان و دخول در زی کفار؛ | # تبعیت به قصد خروج از جرگه مسلمانان و دخول در زی کفار؛ | ||
خط ۷۰: | خط ۵۵: | ||
# تبعیت از ایشان در برخی از امور؛ | # تبعیت از ایشان در برخی از امور؛ | ||
# شبیه شدن به آنها از حیث عملی بدون قصد تبعیت و تشبه<ref>ر.ک: همان، ص141-143</ref>. | # شبیه شدن به آنها از حیث عملی بدون قصد تبعیت و تشبه<ref>ر.ک: همان، ص141-143</ref>. | ||
نویسنده با رجوع به آیات و روایات، به شرح و توضیح این اقسام چهارگانه پرداخته و حکم هرکدام را با دلیل بیان نموده، سپس نمونههایی از تشبه به کفار از حیث تغییر ظاهر، پوشش و اطعمه را مورد بررسی قرار داده است. | نویسنده با رجوع به آیات و روایات، به شرح و توضیح این اقسام چهارگانه پرداخته و حکم هرکدام را با دلیل بیان نموده، سپس نمونههایی از تشبه به کفار از حیث تغییر ظاهر، پوشش و اطعمه را مورد بررسی قرار داده است. | ||
===رسالة الترتب لآيةالله ضياءالدين العراقي=== | ===رسالة الترتب لآيةالله ضياءالدين العراقي=== | ||
این رساله، حاصل افاضات [[عراقی، ضیاءالدین|ضیاءالدین عراقی]]، در یکی از موضوع مهم اصولی است که [[روضاتی، محمدعلی|سید محمدعلی روضاتی]]، آن را از خط مرحوم پدرش میرزا محمدهاشم موسوی روضاتی اصفهانی که از شاگردان خاص [[عراقی، ضیاءالدین|مرحوم عراقی]] بوده نقل کرده و در آغاز آن شرح حال کوتاهی را از مرحوم پدرش آورده است. | این رساله، حاصل افاضات [[عراقی، ضیاءالدین|ضیاءالدین عراقی]]، در یکی از موضوع مهم اصولی است که [[روضاتی، محمدعلی|سید محمدعلی روضاتی]]، آن را از خط مرحوم پدرش میرزا محمدهاشم موسوی روضاتی اصفهانی که از شاگردان خاص [[عراقی، ضیاءالدین|مرحوم عراقی]] بوده نقل کرده و در آغاز آن شرح حال کوتاهی را از مرحوم پدرش آورده است. | ||
یقینا وقتی امر بهنحو مطلق به اهم، تعلق گیرد، تعلق گرفتن آن به مهم جایز نیست؛ حال این سؤال مطرح است که آیا این عدم جواز، در هر صورت تحقق دارد، حتی در صورت مشروط بودن امر به مهم، به عصیان امر به اهم، یا فقط بهگونه مطلق تحقق دارد، وگرنه بهگونه دیگر اشکالی ندارد؟ در این مسئله دو نظریه وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>. نویسنده هرکدام از این دو نظریه را با شقوق مختلف در هریک، شرح داده است. | یقینا وقتی امر بهنحو مطلق به اهم، تعلق گیرد، تعلق گرفتن آن به مهم جایز نیست؛ حال این سؤال مطرح است که آیا این عدم جواز، در هر صورت تحقق دارد، حتی در صورت مشروط بودن امر به مهم، به عصیان امر به اهم، یا فقط بهگونه مطلق تحقق دارد، وگرنه بهگونه دیگر اشکالی ندارد؟ در این مسئله دو نظریه وجود دارد<ref>ر.ک: همان، ص159</ref>. نویسنده هرکدام از این دو نظریه را با شقوق مختلف در هریک، شرح داده است. | ||
===عمل القاضي بعلمه=== | ===عمل القاضي بعلمه=== | ||
اثر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]]، به زبان عربی است. | اثر [[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]]، به زبان عربی است. | ||
ایشان قاضی را به امام معصوم و غیر امام تقسیم نموده و معتقد است که بحث درباره امام نیز مفید است؛ هرچند چنین تصور میشود که بحث درباره امام لغو و بدون ثمر است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>. | ایشان قاضی را به امام معصوم و غیر امام تقسیم نموده و معتقد است که بحث درباره امام نیز مفید است؛ هرچند چنین تصور میشود که بحث درباره امام لغو و بدون ثمر است<ref>ر.ک: همان، ص167</ref>. | ||
[[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] ابتدا نظرات متفاوت عالمان و فقیهان شیعه چون ابن جنید، [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]]، [[ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم|ابوصلاح حلبی]]، [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]]، [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس حلی]] و... و عالمانی از اهل سنت، چون شافعی، [[ابن قدامه، عبدالله بن احمد|ابن قدامه]]، مالک، [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنیفه]] و... را در این موضوع بازگو نموده<ref>ر.ک: همان، ص168-175</ref>، سپس نتیجه آن نظرات را که عدم جواز عمل کردن قاضی به علم خویش در حق الناس و اختلاف در حق الله است، یادآوری کرده است<ref>ر.ک: همان، ص175</ref>. ایشان، ادله نظرات سهگانه (عدم جواز در حق الناس و دو نظریه اختلافی در حق الله) را بیان کرده و برخی از آنها را رد نموده است. | |||
[[سبحانی تبریزی، جعفر|آیتالله سبحانی]] ابتدا نظرات متفاوت عالمان و فقیهان شیعه چون ابن جنید، [[علمالهدی، علی بن حسین|سید مرتضی]]، [[طوسی، محمد بن حسن|شیخ طوسی]]، [[ابوالصلاح حلبی، تقی بن نجم|ابوصلاح حلبی]]، [[ابن براج، عبدالعزیز بن نحریر|ابن براج]]، [[ابن ادریس، محمد بن احمد|ابن ادریس حلی]] و... و عالمانی از اهل سنت، چون شافعی، ابن قدامه، مالک، [[ابن حنبل، احمد بن محمد|احمد بن حنبل]] و [[دینوری، احمد بن داود|ابوحنیفه]] و... را در این موضوع بازگو نموده<ref>ر.ک: همان، ص168-175</ref>، سپس نتیجه آن نظرات را که عدم جواز عمل کردن قاضی به علم خویش در حق الناس و اختلاف در حق الله است، یادآوری کرده است<ref>ر.ک: همان، ص175</ref>. ایشان، ادله نظرات سهگانه (عدم جواز در حق الناس و دو نظریه اختلافی در حق الله) را بیان کرده و برخی از آنها را رد نموده است. | |||
===حجية البينة في الموضوعات=== | ===حجية البينة في الموضوعات=== | ||
اثر [[لاریجانی، صادق|صادق لاریجانی]] است که به بررسی جایگاه «بینه» در ابواب فقهی میپردازد. | اثر [[لاریجانی، صادق|صادق لاریجانی]] است که به بررسی جایگاه «بینه» در ابواب فقهی میپردازد. | ||
در فقه اصل اعتبار بینه امری پذیرفتهشده است، اما بحث بر سر این است که آیا بینه تنها در خصوص مواردی منصوص حجت است یا در همه موضوعات معتبر است. بیشتر فقها معتقدند که بینه در همه موضوعات شرعی حجیت دارد و برای آن دلایلی از قبیل اجماع، دلیل اولویت، روایات، استقرا در ابواب مختلف فقهی، سیره عقلا و... را اقامه نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص206</ref>. مؤلف در ادامه مباحثش به رفع ابهام از بینه از حیث لغت و اصطلاح میپردازد و میگوید: مستفاد از روایات درباره بینه این است که این لفظ به معنای دو شاهد است؛ خصوصاً روایات در بحث قضا بر این مطلب دلالت دارند<ref>ر.ک: همان، ص219</ref>. به نظر نویسنده آنچه باعث حجیت بینه در موضوعات مختلف میشود، سه دلیل موثقه مسعدة بن صدقه، استقراء در ابواب مختلف فقهی و سیره عقلاست<ref>ر.ک: همان، ص231</ref>. | در فقه اصل اعتبار بینه امری پذیرفتهشده است، اما بحث بر سر این است که آیا بینه تنها در خصوص مواردی منصوص حجت است یا در همه موضوعات معتبر است. بیشتر فقها معتقدند که بینه در همه موضوعات شرعی حجیت دارد و برای آن دلایلی از قبیل اجماع، دلیل اولویت، روایات، استقرا در ابواب مختلف فقهی، سیره عقلا و... را اقامه نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص206</ref>. مؤلف در ادامه مباحثش به رفع ابهام از بینه از حیث لغت و اصطلاح میپردازد و میگوید: مستفاد از روایات درباره بینه این است که این لفظ به معنای دو شاهد است؛ خصوصاً روایات در بحث قضا بر این مطلب دلالت دارند<ref>ر.ک: همان، ص219</ref>. به نظر نویسنده آنچه باعث حجیت بینه در موضوعات مختلف میشود، سه دلیل موثقه مسعدة بن صدقه، استقراء در ابواب مختلف فقهی و سیره عقلاست<ref>ر.ک: همان، ص231</ref>. | ||
===في معنی بسمالله الرحمن الرحيم=== | ===في معنی بسمالله الرحمن الرحيم=== | ||
مقالهای است تفسیری از [[مظاهری، حسین|آیتالله مظاهری]] به زبان عربی. | مقالهای است تفسیری از [[مظاهری، حسین|آیتالله مظاهری]] به زبان عربی. | ||
نویسنده در ابتدای این مقاله مقدمهای هفتبندی مرتبط با مسائل عرفانی - فلسفی ذکر نموده است. در این مقدمه مسائل متنوعی چون واجبالوجود و ممکنالوجود، نسبت این دو، شناخت نفس، اسم و ارتباط و علاقهاش با ذوالاسم و ظاهر عرفی از آیه صد سوره نساء مطرح شده<ref>ر.ک: همان، ص233-241</ref>، سپس به تفسیر آیه شریفه «بسمالله الرحمن الرحيم» پرداخته شده است. | نویسنده در ابتدای این مقاله مقدمهای هفتبندی مرتبط با مسائل عرفانی - فلسفی ذکر نموده است. در این مقدمه مسائل متنوعی چون واجبالوجود و ممکنالوجود، نسبت این دو، شناخت نفس، اسم و ارتباط و علاقهاش با ذوالاسم و ظاهر عرفی از آیه صد سوره نساء مطرح شده<ref>ر.ک: همان، ص233-241</ref>، سپس به تفسیر آیه شریفه «بسمالله الرحمن الرحيم» پرداخته شده است. | ||
ایشان در ابتدا، مباحث صرفی و نحوی مرتبط با این آیه را مطرح نموده و سپس وارد مباحث تفسیری آن با تکیه بر مطالب عرفانی شده است. | ایشان در ابتدا، مباحث صرفی و نحوی مرتبط با این آیه را مطرح نموده و سپس وارد مباحث تفسیری آن با تکیه بر مطالب عرفانی شده است. | ||
خط ۹۸: | خط ۷۷: | ||
===كلمة في تحديد الغناء المحرم=== | ===كلمة في تحديد الغناء المحرم=== | ||
اثر [[مؤمن قمی، محمد|محمد مؤمن قمی]]، مقالهای است که به بررسی حکم موسیقی و غنا در مذهب شیعه امامیه میپردازد. | اثر [[مؤمن قمی، محمد|محمد مؤمن قمی]]، مقالهای است که به بررسی حکم موسیقی و غنا در مذهب شیعه امامیه میپردازد. | ||
نویسنده، مطالب خویش را با اقوال علما درباره غنا آغاز میکند، سپس اخباری را که در این موضوع از اهلبیت وارد شده، نقل میکند. | نویسنده، مطالب خویش را با اقوال علما درباره غنا آغاز میکند، سپس اخباری را که در این موضوع از اهلبیت وارد شده، نقل میکند. | ||
روایاتی که درباره غنا وارد شده، به چند دسته تقسیم میشود: روایاتی که غنا را از مصادیق «قول الزور» معرفی نموده<ref>ر.ک: همان، ص261</ref>؛ روایاتی که آن را مصداق «لهو الحديث» قلمداد کرده<ref>ر.ک: همان، ص263</ref>؛ روایات مستفیضی که ثمن مغنی را حرام دانسته<ref>ر.ک: همان، ص264</ref>؛ روایات متفرقهای که به حرمت غنا تصریح نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص266</ref>. | روایاتی که درباره غنا وارد شده، به چند دسته تقسیم میشود: روایاتی که غنا را از مصادیق «قول الزور» معرفی نموده<ref>ر.ک: همان، ص261</ref>؛ روایاتی که آن را مصداق «لهو الحديث» قلمداد کرده<ref>ر.ک: همان، ص263</ref>؛ روایات مستفیضی که ثمن مغنی را حرام دانسته<ref>ر.ک: همان، ص264</ref>؛ روایات متفرقهای که به حرمت غنا تصریح نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص266</ref>. | ||
نویسنده بعد از ذکر این مجموعه از روایات به دنبال مصداق غنا در کتب لغوی و کتب فقها بوده، سپس با رجوع به کتب تفسیری، تفاسیر مختلف در اینباره را ذکر نموده است و در پایان میگوید: مستفاد از روایات آن است که غنای حرام، صوت مناسب با مجالس لهو و لعب میباشد و بهمقتضای این اخبار، غیر از مورد مزبور دلیلی بر حرمتش وجود ندارد<ref>ر.ک: همان، ص278</ref>. | نویسنده بعد از ذکر این مجموعه از روایات به دنبال مصداق غنا در کتب لغوی و کتب فقها بوده، سپس با رجوع به کتب تفسیری، تفاسیر مختلف در اینباره را ذکر نموده است و در پایان میگوید: مستفاد از روایات آن است که غنای حرام، صوت مناسب با مجالس لهو و لعب میباشد و بهمقتضای این اخبار، غیر از مورد مزبور دلیلی بر حرمتش وجود ندارد<ref>ر.ک: همان، ص278</ref>. | ||
بخش سوم، حاوی پانزده مقاله فارسی به شرح ذیل است: | بخش سوم، حاوی پانزده مقاله فارسی به شرح ذیل است: | ||
===حکمت عقلی پیش از اسلام=== | ===حکمت عقلی پیش از اسلام=== | ||
این مقاله اثر پرویز اذکایی است. وی درصدد است که جایگاه فلسفه و حکمت را در جهان، بهویژه در ایران پیش از اسلام، مورد بررسی قرار دهد. | این مقاله اثر پرویز اذکایی است. وی درصدد است که جایگاه فلسفه و حکمت را در جهان، بهویژه در ایران پیش از اسلام، مورد بررسی قرار دهد. | ||
نویسنده از ابن ندیم نقل کرده است که: ایرانیان در گذشته چیزهایی از کتابهای منطق و پزشکی به زبان فارسی (پهلوی) برگردانده بودند، که عبدالله بن مقفع و جز او آنها را به عربی ترجمه کردند<ref>ر.ک: همان، ص281-282</ref>. | نویسنده از ابن ندیم نقل کرده است که: ایرانیان در گذشته چیزهایی از کتابهای منطق و پزشکی به زبان فارسی (پهلوی) برگردانده بودند، که عبدالله بن مقفع و جز او آنها را به عربی ترجمه کردند<ref>ر.ک: همان، ص281-282</ref>. | ||
نویسنده قویاً معتقد به وجود دو مکتب یا «نظام» فلسفی گیتیگرا (زروانی) و مینوگرا (زردشتی) در ایران باستان است. اگر از او بپرسند که آیا کتبی مستقل و مفرد در تاریخ فلسفه ایران باستان (درباره دو نظام مزبور) سراغ دارید؟ خواهد گفت که اولا، چون دانستیم یا پذیرفتیم که «دین» و «فلسفه» هر دو در آن روزگاران یکی بوده، پس «تاریخ دینهای ایران باستان» بالجمله تألیف ایرانشناسان بنام که شمار آنها بسیار هم هست (شاید بیش از سی کتاب مفرد) در واقع میتواند «تاریخ فلسفه ایران باستان» هم محسوب شوند؛ ثانیاً، کتاب «فلسفه دین مزدیسنا در عهد ساسانی» تألیف دانشمند فقید ایتالیایی لوئیس چارلز کاسرتلی به زبان فرانسوی (که به انگلیسی نیز ترجمه شده است) و کتاب «زروان، شاخه دیگر زردشتی»، تألیف دانشمند انگلیسی «روبرت زینر» که هر جامع و ممتعند و نمایشگر همان «نظام» منسجم فلسفی ایران باستانند<ref>ر.ک: همان، ص292-293</ref>. | نویسنده قویاً معتقد به وجود دو مکتب یا «نظام» فلسفی گیتیگرا (زروانی) و مینوگرا (زردشتی) در ایران باستان است. اگر از او بپرسند که آیا کتبی مستقل و مفرد در تاریخ فلسفه ایران باستان (درباره دو نظام مزبور) سراغ دارید؟ خواهد گفت که اولا، چون دانستیم یا پذیرفتیم که «دین» و «فلسفه» هر دو در آن روزگاران یکی بوده، پس «تاریخ دینهای ایران باستان» بالجمله تألیف ایرانشناسان بنام که شمار آنها بسیار هم هست (شاید بیش از سی کتاب مفرد) در واقع میتواند «تاریخ فلسفه ایران باستان» هم محسوب شوند؛ ثانیاً، کتاب «فلسفه دین مزدیسنا در عهد ساسانی» تألیف دانشمند فقید ایتالیایی لوئیس چارلز کاسرتلی به زبان فرانسوی (که به انگلیسی نیز ترجمه شده است) و کتاب «زروان، شاخه دیگر زردشتی»، تألیف دانشمند انگلیسی «روبرت زینر» که هر جامع و ممتعند و نمایشگر همان «نظام» منسجم فلسفی ایران باستانند<ref>ر.ک: همان، ص292-293</ref>. | ||
===معاد جسمانی در چهل آیه=== | ===معاد جسمانی در چهل آیه=== | ||
مقالهای است از [[استادی، رضا|رضا استادی]]، درباره کیفیت معاد بر پایه آیاتی از قرآن. | مقالهای است از [[استادی، رضا|رضا استادی]]، درباره کیفیت معاد بر پایه آیاتی از قرآن. | ||
نویسنده در ابتدا نظرات دهگانه کیفیت معاد را نقل نموده<ref>ر.ک: همان، ص301-307</ref>، سپس نوشته: به نظر اینجانب سه قول اخیر هر سه معاد روحانی و جسمانی است و هیچکدام با قرآن مجید منافات ندارد؛ گرچه قول اخیر (معاد روحانی و جسمانی به این معنی که روح به بدن برمیگردد و بدن هم مادی است، اما همان بدن است؛ یعنی عیناً همان بدن دنیوی است) بیشتر و بهتر با ظواهر قرآن موافق است<ref>ر.ک: همان، ص306-307</ref>. وی سپس مدعای خویش را با چهل آیه از قرآن کریم ثابت میکند<ref>ر.ک: همان، ص307-314</ref>. | |||
نویسنده در ابتدا نظرات | |||
===حد همسایگی در اسلام=== | ===حد همسایگی در اسلام=== | ||
خط ۱۲۴: | خط ۹۵: | ||
===راز ماندگاری قرآن=== | ===راز ماندگاری قرآن=== | ||
این مقاله از محمدعلی جاودان است. | این مقاله از محمدعلی جاودان است. | ||
نویسنده میگوید: عوامل مصونیت قرآن کریم از تحریفات بسیارند. شکل و ساختمان لفظی و معانی معجزهآسای قرآن و کار عظیمی که پیامبر اکرم(ص) در ایجاد شور و شوقی عام و نهضتی همیر در جهت تعلیم و تعلم آن به همه مسلمانان انجام دادند، از جمله عوامل مصونیت کتاب آسمانی اسلام از تحریفات بشمار میرود<ref>ر.ک: همان، ص330</ref>. | نویسنده میگوید: عوامل مصونیت قرآن کریم از تحریفات بسیارند. شکل و ساختمان لفظی و معانی معجزهآسای قرآن و کار عظیمی که پیامبر اکرم(ص) در ایجاد شور و شوقی عام و نهضتی همیر در جهت تعلیم و تعلم آن به همه مسلمانان انجام دادند، از جمله عوامل مصونیت کتاب آسمانی اسلام از تحریفات بشمار میرود<ref>ر.ک: همان، ص330</ref>. | ||
مسائلی چون گسترش خواندن و نوشتن، تعلیم قرآن، معلمان قرآن، مبلغان قرآن، فرماندهان جنگ و تعلیم قرآن، تشویق بر آموختن قرآن، امامت جمعه و جماعت، تشویقهای معنوی، مجموعه دلایلی است، که نویسنده سهم هرکدام را در مصونیت این کتاب آسمانی، ذکر نموده است<ref>ر.ک: همان، ص331-349</ref>. | مسائلی چون گسترش خواندن و نوشتن، تعلیم قرآن، معلمان قرآن، مبلغان قرآن، فرماندهان جنگ و تعلیم قرآن، تشویق بر آموختن قرآن، امامت جمعه و جماعت، تشویقهای معنوی، مجموعه دلایلی است، که نویسنده سهم هرکدام را در مصونیت این کتاب آسمانی، ذکر نموده است<ref>ر.ک: همان، ص331-349</ref>. | ||
===تقوا یا رعایت توازن و تعادل در زندگی=== | ===تقوا یا رعایت توازن و تعادل در زندگی=== | ||
این مقاله، اثر [[حجتی، محمدباقر|سید محمدباقر حجتی]] و محور آن خطبه همام است. | این مقاله، اثر [[حجتی، سید محمدباقر|سید محمدباقر حجتی]] و محور آن خطبه همام است. | ||
نویسنده در آغاز از ویژگیهای [[آملی، هاشم|میرزا هاشم آملی]] سخن گفته<ref>ر.ک: همان، ص358-361</ref> و سپس به معرفی همام بن عبادة بن خیثم (یا همام بن شریح بن یزید)، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص361-368</ref>. | نویسنده در آغاز از ویژگیهای [[آملی، هاشم|میرزا هاشم آملی]] سخن گفته<ref>ر.ک: همان، ص358-361</ref> و سپس به معرفی همام بن عبادة بن خیثم (یا همام بن شریح بن یزید)، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص361-368</ref>. | ||
وی، با تکیه بر خطبه مزبور، هفت خصلت از متقین (اعتدال در گفتار، اعتدال در پوشاک، مشی متواضعانه، چشمپوشی از محرمات، بهکارگیری نیروی شنوایی در اهداف سودمند، تسلیم و رضا در برابر مشیت الهی و غلبه شوق به ثواب و خوف از عقاب الهی) را تشریح کرده است<ref>ر.ک: همان، ص368-402</ref>. | وی، با تکیه بر خطبه مزبور، هفت خصلت از متقین (اعتدال در گفتار، اعتدال در پوشاک، مشی متواضعانه، چشمپوشی از محرمات، بهکارگیری نیروی شنوایی در اهداف سودمند، تسلیم و رضا در برابر مشیت الهی و غلبه شوق به ثواب و خوف از عقاب الهی) را تشریح کرده است<ref>ر.ک: همان، ص368-402</ref>. | ||
===بنای مسجد مدینه به دستور پیامبر(ص)=== | ===بنای مسجد مدینه به دستور پیامبر(ص)=== | ||
این مقاله، اثر [[حسنزاده آملی، حسن|حسن حسنزاده آملی]] و شامل چهار فصل (محراب مسجد و تعیین سمت قبله آن، تعیین ظهر حقیقی مدینه از بنای دیوار غربی مسجد مدینه به دستور حضرت رسول(ص)، ارتفاع دیوار مسجد مدینه و بنای دیوار مسجد مدینه) است. | این مقاله، اثر [[حسنزاده آملی، حسن|حسن حسنزاده آملی]] و شامل چهار فصل (محراب مسجد و تعیین سمت قبله آن، تعیین ظهر حقیقی مدینه از بنای دیوار غربی مسجد مدینه به دستور حضرت رسول(ص)، ارتفاع دیوار مسجد مدینه و بنای دیوار مسجد مدینه) است. | ||
نویسنده در فصل دوم میگوید: به فرمان حضرت رسول(ص) دیوار طرف غرب مسجد مدینه درست بر خط نصفالنهار بنا نهاده شده است و هر دیواری که بر خط نصفالنهار بنا شود، هنگام ظهر سایه ندارد و چون زوال شود سایه از طرف شرقی دیوار در پایه آن ظاهر میگردد. جناب رسولالله پدید آمدن سایه جانب شرقی دیوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد و چون مردم سایه دیوار را در پایه آن از طرف شرقی میدیدند، نماز ظهر بهجای میآوردند. بدیهی است که بعد از زوال، سایه دیوار بهتدریج بیشتر میشود. پیغمبر اکرم(ص) دستور فرمود که هرگاه سایه به اندازه ارتفاع قامت دیوار شود، نماز عصر کنند. مسلمانان از پایه دیوار تا هفت پا اندازه میکردند، چون سایه به آن اندازه میرسید، میدانستند هنگام نماز عصر فرارسید و نماز عصر میخواندند. آن حضرت آخر وقت عصر را وقتی معین فرمود که سایه دو برابر شاخص شود<ref>ر.ک: همان، ص411-412</ref>. | نویسنده در فصل دوم میگوید: به فرمان حضرت رسول(ص) دیوار طرف غرب مسجد مدینه درست بر خط نصفالنهار بنا نهاده شده است و هر دیواری که بر خط نصفالنهار بنا شود، هنگام ظهر سایه ندارد و چون زوال شود سایه از طرف شرقی دیوار در پایه آن ظاهر میگردد. جناب رسولالله پدید آمدن سایه جانب شرقی دیوار را علامت وقت نماز ظهر قرار داد و چون مردم سایه دیوار را در پایه آن از طرف شرقی میدیدند، نماز ظهر بهجای میآوردند. بدیهی است که بعد از زوال، سایه دیوار بهتدریج بیشتر میشود. پیغمبر اکرم(ص) دستور فرمود که هرگاه سایه به اندازه ارتفاع قامت دیوار شود، نماز عصر کنند. مسلمانان از پایه دیوار تا هفت پا اندازه میکردند، چون سایه به آن اندازه میرسید، میدانستند هنگام نماز عصر فرارسید و نماز عصر میخواندند. آن حضرت آخر وقت عصر را وقتی معین فرمود که سایه دو برابر شاخص شود<ref>ر.ک: همان، ص411-412</ref>. | ||
===بحث در چند موضوع مهم قرآنی=== | ===بحث در چند موضوع مهم قرآنی=== | ||
اثر [[ذکاوتی قراگزلو، علیرضا|علیرضا ذکاوتی قراگزلو]]، مقالهای است که به تشریح سه مبحث حروف مقطعه، سوگندهای قرآن و آیینهای گذشته در قرآن پرداخته است. | اثر [[ذکاوتی قراگزلو، علیرضا|علیرضا ذکاوتی قراگزلو]]، مقالهای است که به تشریح سه مبحث حروف مقطعه، سوگندهای قرآن و آیینهای گذشته در قرآن پرداخته است. | ||
نویسنده، معتقد است: رمز حروف مقطعه قرآنی بهطور قطعی تاکنون گشوده نشده است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>. | نویسنده، معتقد است: رمز حروف مقطعه قرآنی بهطور قطعی تاکنون گشوده نشده است<ref>ر.ک: همان، ص433</ref>. | ||
وی با اشاره به اقسام سوگند، درباره سوگندهای خداوند به طبیعت میگوید: تقوا هم به اعمال ظاهری مربوط میشود و هم به نهفتههای دل؛ پس قرآن واقعگرای است؛ طبیعت را میبیند و قبول دارد و به آن در حد خودش ارج مینهد و حتی آن را مقدس میداند و به نظام طبیعت که از آیات الهی است، سوگند میخورد، الا اینکه با طبیعتپرستی هم در اعتقاد و هم در اخلاق مخالف است و بشر را به توحید الهی سوق میدهد<ref>ر.ک: همان، ص436</ref>. | وی با اشاره به اقسام سوگند، درباره سوگندهای خداوند به طبیعت میگوید: تقوا هم به اعمال ظاهری مربوط میشود و هم به نهفتههای دل؛ پس قرآن واقعگرای است؛ طبیعت را میبیند و قبول دارد و به آن در حد خودش ارج مینهد و حتی آن را مقدس میداند و به نظام طبیعت که از آیات الهی است، سوگند میخورد، الا اینکه با طبیعتپرستی هم در اعتقاد و هم در اخلاق مخالف است و بشر را به توحید الهی سوق میدهد<ref>ر.ک: همان، ص436</ref>. | ||
خط ۱۶۴: | خط ۱۲۸: | ||
===نقد تسامح مدنی در تمدن لیبرال=== | ===نقد تسامح مدنی در تمدن لیبرال=== | ||
اثر محمدجواد لاریجانی، حاوی رد دلایلی است که غربیها بر «اصل تسامح» اقامه میکنند. | اثر محمدجواد لاریجانی، حاوی رد دلایلی است که غربیها بر «اصل تسامح» اقامه میکنند. | ||
اصل تسامح میگوید: «هرکسی در اعتقادات خود و در بیان آنها آزاد است و هیچکس، چه دولت و چه جامعه حق ندارد کسی را بهخاطر اعتقاد به امری و یا بیان مطلبی مورد فشار قرار دهد». بر این اصل براهین متعددی ارائه شه که نویسنده آنها را به سه دسته عمده برهان ذاتی، برهان تشکیکی و برهان مصلحتی تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص537</ref>. | اصل تسامح میگوید: «هرکسی در اعتقادات خود و در بیان آنها آزاد است و هیچکس، چه دولت و چه جامعه حق ندارد کسی را بهخاطر اعتقاد به امری و یا بیان مطلبی مورد فشار قرار دهد». بر این اصل براهین متعددی ارائه شه که نویسنده آنها را به سه دسته عمده برهان ذاتی، برهان تشکیکی و برهان مصلحتی تقسیم میکند<ref>ر.ک: همان، ص537</ref>. | ||
خط ۱۷۲: | خط ۱۳۵: | ||
===تحلیل فقهی رهن ثالث=== | ===تحلیل فقهی رهن ثالث=== | ||
مقالهای فقهی - حقوقی از سید مصطفی محقق داماد است. | مقالهای فقهی - حقوقی از سید مصطفی محقق داماد است. | ||
نویسنده میگوید: در رهن چنین شرطی معتبر نیست که عین مرهونه، مملوک راهن باشد، بلکه بیتردید مدیون، مال متعلق به دیگری را نیز میتواند نزد راهن به وثیقت گذارد؛ منتها نفوذ عقد رهن، موقوف به اجازه مالک است و در فرض رد مالک، عقد باطل خواهد بود. تا اینجا، علیالظاهر میان فقیهان اختلافی به چشم نمیخورد. مسئله قابل بحث، تحلیل این عمل حقوقی است. به دیگر سخن، باید دید که در فرض رضایت مالک، میان بدهکار و بستانکار از یکسو و میان آنها با مالک، چه رابطهای برقرار میگردد؟ آیا مال نزد راهن عاریه است؟ آیا مالک به راهن وکالت میدهد که مال را نزد مرتهن به رهن گذارد؟ آیا این عمل نوعی ضمانت است و مالک به مدیون وکالت میدهد که از سوی مالک ضامن دَین شود؟ و... نویسنده با فرض اینکه مدیون مال دیگری را با اجازه مالک نزد دائن میگذارد، درصدد است که به این سؤالات پاسخ دهد<ref>ر.ک: همان، ص585-586</ref>. | نویسنده میگوید: در رهن چنین شرطی معتبر نیست که عین مرهونه، مملوک راهن باشد، بلکه بیتردید مدیون، مال متعلق به دیگری را نیز میتواند نزد راهن به وثیقت گذارد؛ منتها نفوذ عقد رهن، موقوف به اجازه مالک است و در فرض رد مالک، عقد باطل خواهد بود. تا اینجا، علیالظاهر میان فقیهان اختلافی به چشم نمیخورد. مسئله قابل بحث، تحلیل این عمل حقوقی است. به دیگر سخن، باید دید که در فرض رضایت مالک، میان بدهکار و بستانکار از یکسو و میان آنها با مالک، چه رابطهای برقرار میگردد؟ آیا مال نزد راهن عاریه است؟ آیا مالک به راهن وکالت میدهد که مال را نزد مرتهن به رهن گذارد؟ آیا این عمل نوعی ضمانت است و مالک به مدیون وکالت میدهد که از سوی مالک ضامن دَین شود؟ و... نویسنده با فرض اینکه مدیون مال دیگری را با اجازه مالک نزد دائن میگذارد، درصدد است که به این سؤالات پاسخ دهد<ref>ر.ک: همان، ص585-586</ref>. | ||
===میراث فقهی (غنا)=== | ===میراث فقهی (غنا)=== | ||
اثر [[مختاری، رضا|رضا مختاری]]، گزارشی اجمالی است از محتوای مجموعه «میراث فقهی (غنا)». | اثر [[مختاری، رضا|رضا مختاری]]، گزارشی اجمالی است از محتوای مجموعه «میراث فقهی (غنا)». | ||
ایشان میگوید: میراث فقهی (غنا)، مشتمل بر شش بخش به شرح ذیل است: | ایشان میگوید: میراث فقهی (غنا)، مشتمل بر شش بخش به شرح ذیل است: | ||
# رسالههای غنا؛ | # رسالههای غنا؛ | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۴۶: | ||
# احادیث غنا؛ | # احادیث غنا؛ | ||
# اهل سنت و غنا<ref>ر.ک: همان، ص607</ref>. | # اهل سنت و غنا<ref>ر.ک: همان، ص607</ref>. | ||
نویسنده برای هرکدام از این بخشها توضیحی مختصر ارائه میکند و در پایان اهداف خویش از تهیه مجموعه میراث فقهی (غنا) را در هفت شماره توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص614-615</ref>. | نویسنده برای هرکدام از این بخشها توضیحی مختصر ارائه میکند و در پایان اهداف خویش از تهیه مجموعه میراث فقهی (غنا) را در هفت شماره توضیح میدهد<ref>ر.ک: همان، ص614-615</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
روش ارجاع به منابع، در این اثر که حاوی مقالاتی از نویسندگان متعدد است، متفاوت است؛ برخی شیوه درونمتنی را اختیار نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص433</ref> و گروهی پاورقی را ترجیح دادهاند. در پاورقیها نیز با سبکهای متفاوتی برخورد میکنیم. | روش ارجاع به منابع، در این اثر که حاوی مقالاتی از نویسندگان متعدد است، متفاوت است؛ برخی شیوه درونمتنی را اختیار نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص433</ref> و گروهی پاورقی را ترجیح دادهاند. در پاورقیها نیز با سبکهای متفاوتی برخورد میکنیم. | ||
بیشتر پاورقیها به مستند کردن مطالب کتاب اختصاص یافته و برخی از آنها نیز به توضیح ابهامات، پرداخته است<ref>ر.ک: پاورقی ص594</ref>. | بیشتر پاورقیها به مستند کردن مطالب کتاب اختصاص یافته و برخی از آنها نیز به توضیح ابهامات، پرداخته است<ref>ر.ک: پاورقی ص594</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
خط ۲۰۰: | خط ۱۵۹: | ||
#[[:noormags:331309|عشاقی اصفهانی، حسین، «برهان محقق اصفهانی بر وجود خدا (تقریر، اشکالات و پاسخها)»، نقد و نظر، پاییز و زمستان 1385، شماره 43 و 44، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز)]]. | #[[:noormags:331309|عشاقی اصفهانی، حسین، «برهان محقق اصفهانی بر وجود خدا (تقریر، اشکالات و پاسخها)»، نقد و نظر، پاییز و زمستان 1385، شماره 43 و 44، درج در پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز)]]. | ||
== وابستهها == | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[واجب مشروط]] | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||