۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:25 مهر الی 24 آبان' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'تد' به 'تد') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسنده در ادامه از آداب و رسوم پادشاهان، ایران از جمله انوشیروان و بهرام گور سخن به میان میآورد. سپس از انتقال این آداب و رسوم به دولت امویان میگوید. وی از برهم خوردن این آداب توسط یزید بن عبدالملک چنین مینویسد: خلفای عرب از پادشاهان ایران در باب آداب و رسوم تبعیت نمودند؛ تا آنگاه که یزید بن عبدالملک بر مسند حکومت نشست و طبقات بالا و پایین را با هم یکسان نمود و آیین کشورداری را سبک کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/10 ر.ک: همان ص10 و 11]</ref>. | نویسنده در ادامه از آداب و رسوم پادشاهان، ایران از جمله انوشیروان و بهرام گور سخن به میان میآورد. سپس از انتقال این آداب و رسوم به دولت امویان میگوید. وی از برهم خوردن این آداب توسط یزید بن عبدالملک چنین مینویسد: خلفای عرب از پادشاهان ایران در باب آداب و رسوم تبعیت نمودند؛ تا آنگاه که یزید بن عبدالملک بر مسند حکومت نشست و طبقات بالا و پایین را با هم یکسان نمود و آیین کشورداری را سبک کرد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/10 ر.ک: همان ص10 و 11]</ref>. | ||
نویسنده در ادامه مطالبی را از عملکرد، چگونگی | نویسنده در ادامه مطالبی را از عملکرد، چگونگی حکومتداری و مراعات آداب و رسوم آن توسط خلفای اموی و عباسی بیان نموده و گاه حکایاتی از پادشاهان در تمجید و مدح آنان ذکر نموده است. | ||
باب پایانی کتاب در صفت ندیمان پادشاه است. نویسنده در این باب بعد از ذکر پارهای از خصوصیات ظاهری و غیر ظاهری ندیمان میگوید: ندیمان و ملازمان در برخی از مواقع با پادشاه مساوی هستند؛ از جمله این مواقع در بازی چوگان، تیراندازی، شطرنج و امثال اینهاست. سپس به حکایتی از شاپور، پادشاه ایرانی اشاره میکند. او میگوید: روزی شاپور با یکی از دوستان خود در بازی شطرنج بر امری دلخواه شرطبندی نمودند. در آن بازی، دوست شاپور از شاپور برد. شاپور از او پرسید دلخواه تو چیست؟ او گفت بر تو تا در قصر سوار شوم... و او با ناخوشایندی خم شد که دوستش را سواری دهد. او از سوارشدن خودداری نمود... بعد از گذشت یک سال شاپور به جارچی دستور داد که جار بزند و بگوید هیچکس نباید بر دلخواه و چیز نامعلومی بازی کند و هرکس چنین کند خونش ریخته خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/31 ر.ک: همان، ص31-32]</ref>. | باب پایانی کتاب در صفت ندیمان پادشاه است. نویسنده در این باب بعد از ذکر پارهای از خصوصیات ظاهری و غیر ظاهری ندیمان میگوید: ندیمان و ملازمان در برخی از مواقع با پادشاه مساوی هستند؛ از جمله این مواقع در بازی چوگان، تیراندازی، شطرنج و امثال اینهاست. سپس به حکایتی از شاپور، پادشاه ایرانی اشاره میکند. او میگوید: روزی شاپور با یکی از دوستان خود در بازی شطرنج بر امری دلخواه شرطبندی نمودند. در آن بازی، دوست شاپور از شاپور برد. شاپور از او پرسید دلخواه تو چیست؟ او گفت بر تو تا در قصر سوار شوم... و او با ناخوشایندی خم شد که دوستش را سواری دهد. او از سوارشدن خودداری نمود... بعد از گذشت یک سال شاپور به جارچی دستور داد که جار بزند و بگوید هیچکس نباید بر دلخواه و چیز نامعلومی بازی کند و هرکس چنین کند خونش ریخته خواهد شد<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38343/1/31 ر.ک: همان، ص31-32]</ref>. |
ویرایش