۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:25 بهمن الی 29 اسفند96' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'تد' به 'تد') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
حدوث و قدم، تقدم و تأخر، قوه و فعل و اقسام و احوال هریک از آنها، از مباحث بعدی در این فصل است که بهتفصیل به آن پرداخته شده است. تقابل از نظر نگارنده عبارت است از مغایرت دو چیز، بهنحوی که اجتماع آنها در یک محل، به یک جهت و در یک زمان نشاید. متقابلین را درصورتیکه دارای ماهیت واحده، یعنی دو فرد از یک حقیقت عینیه باشند، متماثلین گویند و چنانچه هر دو وجودی باشند، اگر در عالم ذهن پیوستگی با یکدیگر نداشته باشند، ضدین نام دارند و تقابل آنها تقابل تضاد نامیده میشود. | حدوث و قدم، تقدم و تأخر، قوه و فعل و اقسام و احوال هریک از آنها، از مباحث بعدی در این فصل است که بهتفصیل به آن پرداخته شده است. تقابل از نظر نگارنده عبارت است از مغایرت دو چیز، بهنحوی که اجتماع آنها در یک محل، به یک جهت و در یک زمان نشاید. متقابلین را درصورتیکه دارای ماهیت واحده، یعنی دو فرد از یک حقیقت عینیه باشند، متماثلین گویند و چنانچه هر دو وجودی باشند، اگر در عالم ذهن پیوستگی با یکدیگر نداشته باشند، ضدین نام دارند و تقابل آنها تقابل تضاد نامیده میشود. | ||
موضوع بعدی بحث علت و معلول است. نگارنده پس از تعریف این دو به اقسام علل چهارگانه (علت صوری، علت مادی، علت فاعلی و علت غایی) و تعریف آنها اشاره میکند و سایر مباحث مرتبط با علت و معلول را یکبهیک مطرح میکند. در باب قانون علیت آمده است که این قانون عبارت از این است که هر ممکنی که واقعیت یابد و هر پدیدهای که لباس هستی پوشد، احتیاج به | موضوع بعدی بحث علت و معلول است. نگارنده پس از تعریف این دو به اقسام علل چهارگانه (علت صوری، علت مادی، علت فاعلی و علت غایی) و تعریف آنها اشاره میکند و سایر مباحث مرتبط با علت و معلول را یکبهیک مطرح میکند. در باب قانون علیت آمده است که این قانون عبارت از این است که هر ممکنی که واقعیت یابد و هر پدیدهای که لباس هستی پوشد، احتیاج به واقعیتدهنده و پدیدآورنده دارد؛ فلذا این قانون مقابل فرضیه صدفه و اتفاق است. | ||
اصل تناهی علل از پایههای عقاید متافیزکی است و دانشمندان کلام و فلسفه براهین بسیاری برای این اصل اقامه کردهاند که مؤلف در این بخش به ذکر دو برهان اکتفا میکند: | اصل تناهی علل از پایههای عقاید متافیزکی است و دانشمندان کلام و فلسفه براهین بسیاری برای این اصل اقامه کردهاند که مؤلف در این بخش به ذکر دو برهان اکتفا میکند: | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
# برهان اسدّ و اخصر<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-80</ref>. | # برهان اسدّ و اخصر<ref>ر.ک: متن کتاب، ص17-80</ref>. | ||
موضوع پرداختهشده در بخش دوم کتاب بحث جواهر و اعراض است. نگارنده در این بخش به ذکر تعریف، اقسام و احوال این دو میپردازد و در پایان این بخش بیان میدارد که جوهر بالاتفاق از موجودات خارجی و معقول اول میباشد؛ | موضوع پرداختهشده در بخش دوم کتاب بحث جواهر و اعراض است. نگارنده در این بخش به ذکر تعریف، اقسام و احوال این دو میپردازد و در پایان این بخش بیان میدارد که جوهر بالاتفاق از موجودات خارجی و معقول اول میباشد؛ بهعبارتدیگر از مفاهیمی است که در خارج مابازاء دارد. اما اعراض بهطور اطلاق اینطور نیستند؛ یعنی برای تمام اعراض وجود خارجی محقق نیست، بعضی از آنها در خارج مابازاء دارند، مانند کیف و کم و بعضی دیگر در خارج مابازاء ندارند، بلکه فقط منشأ انتزاع آنها در خارج است، مانند مقوله این و متی که این قبیل اعراض در خارج موجود نیستند، ولی ظرف اتصاف معروض به آنها خارج است<ref>ر.ک: همان، ص81-87</ref>. | ||
اثبات صانع و صفات جمال و جلال از مهمترین فصول این کتاب است که در بخش سوم کتاب بهتفصیل به آن پرداخته شده است. در این باب نگارنده روش و منطقهای مختلف در اثبات صانع از منظر متکلمان و فلاسفه غرب و اسلامی را مطرح میکند. از جمله روشهای اثبات خداوند متعال، منطق وحی است که به قول نویسنده، راه مستقیم و اقصر طرق است. منطق وحی انسان را گرفتار پیچوخم دور و تسلسل نمیکند، بلکه افکار را مستقیما از راه تذکار آیات خدایی بهسوی خدا رهبری میکند (نگارنده درادامه سخن، آیات و روایات مربوطه به این بخش را یکبهیک بررسی میکند). | اثبات صانع و صفات جمال و جلال از مهمترین فصول این کتاب است که در بخش سوم کتاب بهتفصیل به آن پرداخته شده است. در این باب نگارنده روش و منطقهای مختلف در اثبات صانع از منظر متکلمان و فلاسفه غرب و اسلامی را مطرح میکند. از جمله روشهای اثبات خداوند متعال، منطق وحی است که به قول نویسنده، راه مستقیم و اقصر طرق است. منطق وحی انسان را گرفتار پیچوخم دور و تسلسل نمیکند، بلکه افکار را مستقیما از راه تذکار آیات خدایی بهسوی خدا رهبری میکند (نگارنده درادامه سخن، آیات و روایات مربوطه به این بخش را یکبهیک بررسی میکند). |
ویرایش