پرش به محتوا

بحوث في الملل و النحل: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ل‎گ' به 'ل‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'رده:سال97-1اردیبهشت الی31' به '')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ل‎گ' به 'ل‌گ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۰: خط ۵۰:
مؤلف از زبان ملطی نیز به بازگویی اصول اهل حدیث پرداخته است. مؤلف محترم در ضمن پرداختن به نقادی اجمالی اصول اهل حدیث، این نکته را تذکار داده است که اکثر اصول اهل حدیث، به‌عنوان جبهیری در مقابل مخالفان، جزء اصول عقاید آمده است؛ به‌گونه‌ای که اگر مکتب مخالف در این مورد وجود نداشت، هرگز اهل حدیث به این اندیشه نمی‌افتادند که چنین مسائلی را جزء اصول عقاید قرار دهند؛ به‌عنوان ‎مثال، می‌توان از مسئله قدیم یا حادث بودن کلام خدا سخن گفت که در آغاز قرن دوم بر سر زبان‌ها افتاد و اصلاً چنین چیزی در کلام رسول خدا(ص) و صحابه وجود نداشته است، ولی چون اهل حدیث در مقابل حدوث قرآن، جبهیری کردند، اعتقاد به قدم (حادث نبودن قرآن)، جزء عقاید اسلامی درآمد. سپس مؤلف محترم، با نظر به اخلاقِ گزارش کامل و دقیق اصول بنیادین هر فرقه‌ای، خود را بر آن می‌بیند که برخی از عقاید اهل حدیث را که شایستگی تبیین و گزارش دارند، با وسواس بیشتری بکاود. ایشان، از اصولِ‎: اطاعت از سلطان جائر و تحریم براندازی نظام‎های جائر؛ عدالت سلف و بالاخص همه صحابه؛ امامت خلفای چهارگانه و فضیلت آنان به‌ترتیب تاریخ خلافت؛ مسئله تقدیر و اینکه خیر و شر همه از جانب خداست و بشر در آن‌ها نقشی ندارد؛ صفات خبری و تفسیر آن به‌گونه‌ای که منتهی به تجسیم و تشبیه شود، یاد نموده است. در میان این مباحث، مسائلی فراوانی معرفی و تحلیل می‌شود. در پایان نیز‎، فصلی درباره تاریخ سلفیه گشوده است که امروزه، دعوت به آن در جامعه اهل سنت، نوعی روشن‎فکری به ‎حساب می‌آید<ref>ر.ک: همان، ص74-75</ref>.
مؤلف از زبان ملطی نیز به بازگویی اصول اهل حدیث پرداخته است. مؤلف محترم در ضمن پرداختن به نقادی اجمالی اصول اهل حدیث، این نکته را تذکار داده است که اکثر اصول اهل حدیث، به‌عنوان جبهیری در مقابل مخالفان، جزء اصول عقاید آمده است؛ به‌گونه‌ای که اگر مکتب مخالف در این مورد وجود نداشت، هرگز اهل حدیث به این اندیشه نمی‌افتادند که چنین مسائلی را جزء اصول عقاید قرار دهند؛ به‌عنوان ‎مثال، می‌توان از مسئله قدیم یا حادث بودن کلام خدا سخن گفت که در آغاز قرن دوم بر سر زبان‌ها افتاد و اصلاً چنین چیزی در کلام رسول خدا(ص) و صحابه وجود نداشته است، ولی چون اهل حدیث در مقابل حدوث قرآن، جبهیری کردند، اعتقاد به قدم (حادث نبودن قرآن)، جزء عقاید اسلامی درآمد. سپس مؤلف محترم، با نظر به اخلاقِ گزارش کامل و دقیق اصول بنیادین هر فرقه‌ای، خود را بر آن می‌بیند که برخی از عقاید اهل حدیث را که شایستگی تبیین و گزارش دارند، با وسواس بیشتری بکاود. ایشان، از اصولِ‎: اطاعت از سلطان جائر و تحریم براندازی نظام‎های جائر؛ عدالت سلف و بالاخص همه صحابه؛ امامت خلفای چهارگانه و فضیلت آنان به‌ترتیب تاریخ خلافت؛ مسئله تقدیر و اینکه خیر و شر همه از جانب خداست و بشر در آن‌ها نقشی ندارد؛ صفات خبری و تفسیر آن به‌گونه‌ای که منتهی به تجسیم و تشبیه شود، یاد نموده است. در میان این مباحث، مسائلی فراوانی معرفی و تحلیل می‌شود. در پایان نیز‎، فصلی درباره تاریخ سلفیه گشوده است که امروزه، دعوت به آن در جامعه اهل سنت، نوعی روشن‎فکری به ‎حساب می‌آید<ref>ر.ک: همان، ص74-75</ref>.


در جلد دوم، از اشاعره، به‌تفصیل سخن گفته شده است. در سه فصل اول، به تبیین عقاید یکی از بزرگ‎ترین پیشوایان اهل سنت‎، یعنی [[اشعری، علی بن اسماعیل|شیخ ابوالحسن اشعری]] پرداخته شده و اندیشه‌های او را از دو کتاب وی، «[[الإبانة عن معاني القراءات|الإبانة]]» و «[[اللمع في التصوف|اللمع]]» برگرفته و در تأیید آن‌ها مطالبی نیز از پیروان او نقل کرده است. مؤلف همچنین در مواضعی که خود اشعری در باب آن‌ها مطلبی ندارد‎، نظیر مسائل مربوط به نبوت و معاد و خلافت، سخنی نگفته است‎. در این کتاب، اندیشه‌هایی که برای مکتب اشعری، بنیادین بوده است، مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفته شده است. گذشته از بخش اول این جلد که نحوه و جریان شکل‎گیری اشاعره گزارش می‌شود‎، در بخش دوم، از اصول اساسی حاکم بر سنت اشعری سخن به میان آمده است‎. جستار از صفات خبری در نزد اشاعره‎، آفریننده بودن خداوند نسبت به کارهای بندگان، اراده گسترده خدا نسبت به همه کائنات، تکلیف فراتر از قدرت و توان، مقارنت قدرت و انجام فعل‎، رؤیت خدا در روز رستاخیز، کلام نفسی خدا‎، حادث نبودن کلام خدا و انکار حُسن و قبح عقلی، از برجسته‌ترین اصول اشاعره است که مؤلف محترم با تیزبینی و با رویکرد نقادانه بدان‌ها پرداخته است‎. نظیر این گزارش‌ها و رویکرد نقادانه را در مسئله انکار حُسن و قبح عقلی شاهد هستیم. انکار این مسئله، یکی از زیربناهای کلام اشاعره را تشکیل می‌دهد؛ آنان به پیروی از اهل حدیث و حنابله، خرد را کوچک‏تر از آن می‌دانند که حُسن و قبح اشیا را درک کند و یا اصلح را از غیر اصلح جدا سازد؛ بلکه ایشان می‌گویند: کسانی که عقل را بر درک حُسن و قبح افعال توانا می‌شمارند، مشیت الهی را محدود می‌سازند و از حریت و آزادی او می‌کاهند؛ زیرا پذیرفتن داوری عقل در این قلمرو، سبب می‌شود که خدا آنچه را که خرد خوب شمرده است، انجام دهد و آنچه را بد دانست‎، ترک کند و محدودیتی بالاتر و روشن‎تر از این نیست؛ بنابراین، برای حفظ اطلاق اراده خدا، چاره‌ای جز این نیست که بگوییم خوب و بد آن است که خدا آن را خوب و بد بشمارد و هرگاه خدا کافری را به بهشت و مؤمنی را به دوزخ روانه کرد، خوب خواهد بود و اگر کودک معصومی را وارد آتش ساخت، کار خوبی به‎ حساب خواهد آمد.
در جلد دوم، از اشاعره، به‌تفصیل سخن گفته شده است. در سه فصل اول، به تبیین عقاید یکی از بزرگ‎ترین پیشوایان اهل سنت‎، یعنی [[اشعری، علی بن اسماعیل|شیخ ابوالحسن اشعری]] پرداخته شده و اندیشه‌های او را از دو کتاب وی، «[[الإبانة عن معاني القراءات|الإبانة]]» و «[[اللمع في التصوف|اللمع]]» برگرفته و در تأیید آن‌ها مطالبی نیز از پیروان او نقل کرده است. مؤلف همچنین در مواضعی که خود اشعری در باب آن‌ها مطلبی ندارد‎، نظیر مسائل مربوط به نبوت و معاد و خلافت، سخنی نگفته است‎. در این کتاب، اندیشه‌هایی که برای مکتب اشعری، بنیادین بوده است، مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفته شده است. گذشته از بخش اول این جلد که نحوه و جریان شکل‌گیری اشاعره گزارش می‌شود‎، در بخش دوم، از اصول اساسی حاکم بر سنت اشعری سخن به میان آمده است‎. جستار از صفات خبری در نزد اشاعره‎، آفریننده بودن خداوند نسبت به کارهای بندگان، اراده گسترده خدا نسبت به همه کائنات، تکلیف فراتر از قدرت و توان، مقارنت قدرت و انجام فعل‎، رؤیت خدا در روز رستاخیز، کلام نفسی خدا‎، حادث نبودن کلام خدا و انکار حُسن و قبح عقلی، از برجسته‌ترین اصول اشاعره است که مؤلف محترم با تیزبینی و با رویکرد نقادانه بدان‌ها پرداخته است‎. نظیر این گزارش‌ها و رویکرد نقادانه را در مسئله انکار حُسن و قبح عقلی شاهد هستیم. انکار این مسئله، یکی از زیربناهای کلام اشاعره را تشکیل می‌دهد؛ آنان به پیروی از اهل حدیث و حنابله، خرد را کوچک‏تر از آن می‌دانند که حُسن و قبح اشیا را درک کند و یا اصلح را از غیر اصلح جدا سازد؛ بلکه ایشان می‌گویند: کسانی که عقل را بر درک حُسن و قبح افعال توانا می‌شمارند، مشیت الهی را محدود می‌سازند و از حریت و آزادی او می‌کاهند؛ زیرا پذیرفتن داوری عقل در این قلمرو، سبب می‌شود که خدا آنچه را که خرد خوب شمرده است، انجام دهد و آنچه را بد دانست‎، ترک کند و محدودیتی بالاتر و روشن‎تر از این نیست؛ بنابراین، برای حفظ اطلاق اراده خدا، چاره‌ای جز این نیست که بگوییم خوب و بد آن است که خدا آن را خوب و بد بشمارد و هرگاه خدا کافری را به بهشت و مؤمنی را به دوزخ روانه کرد، خوب خواهد بود و اگر کودک معصومی را وارد آتش ساخت، کار خوبی به‎ حساب خواهد آمد.


مؤلف، ادله ایشان را نقل و نقد نموده است؛ آنگاه از ملاک درک و قضاوت عقل درباره حسن و قبح، پی‌جویی نموده است‎<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>.
مؤلف، ادله ایشان را نقل و نقد نموده است؛ آنگاه از ملاک درک و قضاوت عقل درباره حسن و قبح، پی‌جویی نموده است‎<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>.
خط ۵۶: خط ۵۶:
بخش‌های پایانی، از پیشوایان و بزرگان اشاعره سخن گفته است. در این موضع‎، از بارزترین پیشوایان اشاعره نام برده شده و از آرا و آثار آنان سخن گفته شده است‎. این افراد عبارتند از: [[باقلانی، محمد بن طیب|قاضی ابوبکر باقلانی]]، [[بغدادی، عبدالقادر بن عمر|ابومنصور عبدالقاهر بغدادی]]، امام‏‌الحرمین جوینی، [[غزالی، محمد بن محمد|حجت‌الاسلام غزالی]]‎، [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|محمد بن عبدالکریم شهرستانی]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین رازی]]، سیف‌الدین آمدی، عضدالدین ایجی، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|سعدالدین تفتازانی]]، میر سید شریف جرجانی‎ و [[قوشچی، علی بن محمد|قوشچی‎]]. آشنایی با افکار این افراد که تأثیرگذاری فراوانی نیز در اندیشه دوره اسلامی داشتند، در وضوح و روشنگری عقاید علمی نیز دارای اهمیت بسزایی است.<ref>همان</ref>.
بخش‌های پایانی، از پیشوایان و بزرگان اشاعره سخن گفته است. در این موضع‎، از بارزترین پیشوایان اشاعره نام برده شده و از آرا و آثار آنان سخن گفته شده است‎. این افراد عبارتند از: [[باقلانی، محمد بن طیب|قاضی ابوبکر باقلانی]]، [[بغدادی، عبدالقادر بن عمر|ابومنصور عبدالقاهر بغدادی]]، امام‏‌الحرمین جوینی، [[غزالی، محمد بن محمد|حجت‌الاسلام غزالی]]‎، [[شهرستانی، محمد بن عبدالکریم|محمد بن عبدالکریم شهرستانی]]، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین رازی]]، سیف‌الدین آمدی، عضدالدین ایجی، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|سعدالدین تفتازانی]]، میر سید شریف جرجانی‎ و [[قوشچی، علی بن محمد|قوشچی‎]]. آشنایی با افکار این افراد که تأثیرگذاری فراوانی نیز در اندیشه دوره اسلامی داشتند، در وضوح و روشنگری عقاید علمی نیز دارای اهمیت بسزایی است.<ref>همان</ref>.


در جلد سوم، از مکاتب ماتریدی، مرجئه، جهمیه، کرامیه، ظاهریه و معتزله سخن به میان آمده است. مکتب ماتریدی، نوعی عقل‏گرایی متوسط میان مکتب اشعری و معتزلی است که در عین استناد به نصوص و روایات، از عقل نیز بهره می‏گیرد. مکتب معتزله نیز‎، عقل‎گرایی را شعار خود ساخته است. در این بخش، عمده سخن از مکتب اعتزال است. در باب ماتریدی، گفتاری فشرده، در باب نحوه پیدایش آن، شباهت‏ها و اختلافات مکتب اشعری و ماتریدی و برخی از پیروان این مکتب آورده شده است.<ref>ر.ک: محمدی‌نسب، رضا، 1393، ص34</ref>.
در جلد سوم، از مکاتب ماتریدی، مرجئه، جهمیه، کرامیه، ظاهریه و معتزله سخن به میان آمده است. مکتب ماتریدی، نوعی عقل‏گرایی متوسط میان مکتب اشعری و معتزلی است که در عین استناد به نصوص و روایات، از عقل نیز بهره می‏گیرد. مکتب معتزله نیز‎، عقل‌گرایی را شعار خود ساخته است. در این بخش، عمده سخن از مکتب اعتزال است. در باب ماتریدی، گفتاری فشرده، در باب نحوه پیدایش آن، شباهت‏ها و اختلافات مکتب اشعری و ماتریدی و برخی از پیروان این مکتب آورده شده است.<ref>ر.ک: محمدی‌نسب، رضا، 1393، ص34</ref>.


اما در باب مکتب اعتزال ‎که با القابی همچون: عدلیه، موحده، اهل حق، قدریه، ثنویه، معطله، جهمیه و وعیدیه، نیز نامیده شده‌‏اند‎، گفتاری گسترده را در این جلد شاهد هستیم. این مکتب، در میان مکاتب دوران اسلامی، برای عقل و خرد سهم بیشتری قائل بود؛ اما تعصب اشاعره و پیشوایان اهل حدیث، سبب شد که بسیاری از آثار معتزله از بین برود و تنها مقدار ناچیزی از آن برجای بماند<ref>ر.ک: همان</ref>.
اما در باب مکتب اعتزال ‎که با القابی همچون: عدلیه، موحده، اهل حق، قدریه، ثنویه، معطله، جهمیه و وعیدیه، نیز نامیده شده‌‏اند‎، گفتاری گسترده را در این جلد شاهد هستیم. این مکتب، در میان مکاتب دوران اسلامی، برای عقل و خرد سهم بیشتری قائل بود؛ اما تعصب اشاعره و پیشوایان اهل حدیث، سبب شد که بسیاری از آثار معتزله از بین برود و تنها مقدار ناچیزی از آن برجای بماند<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۷۴: خط ۷۴:
جلد پنجم به خوارج، جلد ششم به شیعه، جلد هفتم به زیدیه، جلد هشتم به اسماعیلیه، قرامطه، دروز، فطحیه، واقفیه و نصیریه و در جلد پایانی خلاصه‌ای از جلدهای قبل ارائه شده است.
جلد پنجم به خوارج، جلد ششم به شیعه، جلد هفتم به زیدیه، جلد هشتم به اسماعیلیه، قرامطه، دروز، فطحیه، واقفیه و نصیریه و در جلد پایانی خلاصه‌ای از جلدهای قبل ارائه شده است.


نویسنده بعد از معرفی هرکدام از این فرقه‌ها و چگونگی شکل‎گیری و نام‌گذاری آن‌ها به طرح عقاید و افکار آن‌ها می‌پردازد. ایشان گاه عقاید و افکار فرقه‌ها را در بوته نقد قرار می‌دهد و آن‌ها را رد می‌کند.
نویسنده بعد از معرفی هرکدام از این فرقه‌ها و چگونگی شکل‌گیری و نام‌گذاری آن‌ها به طرح عقاید و افکار آن‌ها می‌پردازد. ایشان گاه عقاید و افکار فرقه‌ها را در بوته نقد قرار می‌دهد و آن‌ها را رد می‌کند.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش