۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
|- | |- | ||
! نام!! data-type="authorName" | | ! نام!! data-type="authorName" | | ||
|-پروین اعتصامی | |- پروین اعتصامی | ||
|نامهای دیگر | |نامهای دیگر | ||
| data-type="authorOtherNames" | | | data-type="authorOtherNames" | | ||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
|- | |- | ||
|نام پدر | |نام پدر | ||
| data-type="authorfatherName" | | | data-type="authorfatherName" |یوسف اعتصامی | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
| data-type="authorbirthDate" | | | data-type="authorbirthDate" |25 اسفند 1285ش | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
| data-type="authorBirthPlace" | | | data-type="authorBirthPlace" |تبریز | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
| data-type="authorDeathDate" | | | data-type="authorDeathDate" |16 فروردین 1320ش | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
| data-type="authorTeachers" | | | data-type="authorTeachers" |مک هِنری | ||
کِلْسی شِرک | |||
|- | |- | ||
|برخی آثار | |برخی آثار | ||
خط ۳۶: | خط ۳۵: | ||
</div> | </div> | ||
'''رخشنده اعتصامی''' | '''رخشنده اعتصامی''' (1285-1320ش)، معروف به «پروین اعتصامی»، از بلندآوازهترین شاعران زن ایرانی، که زندگی پربار، شخصیت و اندیشه والای او و نیز وجود معانی بلند در سرودههایش، او را از جایگاهی ممتاز در ادب فارسی برخوردار کرده است. | ||
==تولد و خانواده== | ==تولد و خانواده== | ||
پروین (رخشنده)، در 25 اسفند 1285ش/15مارس 1907م، در تبریز به دنیا آمد. پدرش، یوسف اعتصامی – اعتصامالملک - (درگذشته در 1316ش)، فرزند میرزا ابراهیم مستوفی و مادرش، اخترالملوک (درگذشته در 1352ش)، فرزند عبدالحسینخان بخشایشی قومالعداله (یا قوامالدوله) - متخصلص به شوری - بود. پروین سالهای نخست زندگی را در تبریز گذارند. در همین سالها و پس از آنکه پدرش در 1328ق، بهعنوان نماینده مردم این شهر، به مجلس دوم راه یافت، در 1291ش، همراه خانواده خود روانه تهران شد<ref>ر.ک: دادبه اصغر و میرانصاری علی، ج13، ص611</ref>. | پروین (رخشنده)، در 25 اسفند 1285ش/ 15مارس 1907م، در تبریز به دنیا آمد. پدرش، یوسف اعتصامی – اعتصامالملک - (درگذشته در 1316ش)، فرزند میرزا ابراهیم مستوفی و مادرش، اخترالملوک (درگذشته در 1352ش)، فرزند عبدالحسینخان بخشایشی قومالعداله (یا قوامالدوله) - متخصلص به شوری - بود. پروین سالهای نخست زندگی را در تبریز گذارند. در همین سالها و پس از آنکه پدرش در 1328ق، بهعنوان نماینده مردم این شهر، به مجلس دوم راه یافت، در 1291ش، همراه خانواده خود روانه تهران شد<ref>ر.ک: دادبه اصغر و میرانصاری علی، ج13، ص611</ref>. | ||
==تحصیلات و سرودن شعر== | ==تحصیلات و سرودن شعر== | ||
پروین، تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران آغاز کرد و همزمان نزد پدر خود و برخی از معلمان دیگر، ادب فارسی و عربی را در منزل فراگرفت. در 6-8 سالگی در محافل علمی پدرش که در منزل آنان، با شرکت سخنشناسان و روشنفکران آن روزگار از جمله: ملکالشعرای | پروین، تحصیلات ابتدایی را در یکی از مدارس تهران آغاز کرد و همزمان نزد پدر خود و برخی از معلمان دیگر، ادب فارسی و عربی را در منزل فراگرفت. در 6-8 سالگی در محافل علمی پدرش که در منزل آنان، با شرکت سخنشناسان و روشنفکران آن روزگار از جمله: [[بهار، محمدتقی|ملکالشعرای بهار]]، [[دهخدا، علیاکبر|علیاکبر دهخدا]]، [[نصرالله تقوی]] و [[شاهزاده افسر]] تشکیل میشد، حضور مییافت و با وجود خردسالی از مباحث آنان بهره میبرد. در همین سالها بود که سرودههای ترجمهشده از دیگر زبانها را به زبان فارسی و به سبک و سیاق انوری، منظوم ساخت و شگفتی بسیاری از استادان، از جمله تقوی را برانگیخت. در 11 سالگی، آثار شاعران بزرگی چون [[ناصر خسرو]]، [[انوری، محمد بن محمد|انوری]]، [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] و [[نظامی، الیاس بن یوسف|نظامی]] را میشناخت و درباره آنها اظهار نظر میکرد. در 14 سالگی برای نخستین بار شعری از وی به نام «ای مرغک» توسط پدرش در مجله بهار به چاپ رسید. | ||
پروین، تحصیلات متوسطه را در حدود سال 1300ش/1921م، با ورود به مدرسه آمریکایی دختران (معروف به ایران بیتآل) آغاز کرد و چندی بعد، یعنی در 29 خرداد 1303ش، زیر نظر بانوانی مانند: مک هِنری، کِلْسی شِرک، یانگ و چِیْس، فارغالتحصیل شد. پروین در جشن پایان تحصیل خود، خطابهای با عنوان «زن و تاریخ» قرائت کرد که مقایسهای میان وضعیت ناهمگون زنان در اروپا و شرق بود. پروین پس از پایان تحصیل، دوسال در محل تحصیل خود به تدریس زبان انگلیسی و فارسی پرداخت<ref>ر.ک: همان</ref>. | پروین، تحصیلات متوسطه را در حدود سال 1300ش/1921م، با ورود به مدرسه آمریکایی دختران (معروف به ایران بیتآل) آغاز کرد و چندی بعد، یعنی در 29 خرداد 1303ش، زیر نظر بانوانی مانند: مک هِنری، کِلْسی شِرک، یانگ و چِیْس، فارغالتحصیل شد. پروین در جشن پایان تحصیل خود، خطابهای با عنوان «زن و تاریخ» قرائت کرد که مقایسهای میان وضعیت ناهمگون زنان در اروپا و شرق بود. پروین پس از پایان تحصیل، دوسال در محل تحصیل خود به تدریس زبان انگلیسی و فارسی پرداخت<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
==ازدواج و جدایی، اشتغال و چاپ دیوان== | ==ازدواج و جدایی، اشتغال و چاپ دیوان== | ||
پروین در تیر 1313 با پسرعموی پدرش، فضلالله آرتا (همایونفال) که رئیس نظمیه کرمانشاه بود، ازدواج کرد و 4 ماه بعد، همراه او راهی کرمانشاه شد. این پیوند چندان نپایید و پروین در بازگشت به تهران، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد. واکنش پروین در برابر این جدایی، سرودن قطعهای بود که با این بیت آغاز میشود: | پروین در تیر 1313 با پسرعموی پدرش، فضلالله آرتا (همایونفال) که رئیس نظمیه کرمانشاه بود، ازدواج کرد و 4 ماه بعد، همراه او راهی کرمانشاه شد. این پیوند چندان نپایید و پروین در بازگشت به تهران، در مرداد 1314، رسماً از همسر خود جدا شد. واکنش پروین در برابر این جدایی، سرودن قطعهای بود که با این بیت آغاز میشود: | ||
'''ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟ | |||
جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟ | '''ای گل تو ز جمعیت گلزار چه دیدی؟''' | ||
پس از این واقعه، ظاهراً یوسف اعتصامی به قصد تسلای خاطر پروین و برای شناساندن او در سطحی گستردهتر از پیش، اقدام به چاپ دیوان وی کرد. چاپ دیوان پروین با مقدمه بهار در 1314ش، حادثهای ادبی تلقی شد، تا جایی که سعید نفیسی به معرفی آن در روزنامه ایران پرداخت و وزارت معارف هم بهعنوان تقدیر، نشانی «علمی» به پروین اهدا کرد. این استقبال سبب گردید تا پروین از انزوای خانه خارج گردد و نخستین حضور خود را در فضایی غیر زنانه تجربه کند. پس محیط دانشسرای عالی و کتابخانه آن را که با روحیه خود سازگارتر مییافت، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا بهعنوان کتابدار مشغول به کار شد، اما انزواطلبی پروین و حجب و حیایی که خاص او بود در این محیط نیز نمود پیدا کرد و سبب گردید او حضور خود را در دانشسرای عالی چندان استمرار نبخشد و پس از 9 ماه و از آغاز سال 1316ش، به خدمت خود در آنجا پایان دهد. یوسف اعتصامی در زمستان همین سال در تهران درگذشت و با مرگ خویش، تأثیری عمیق بر پروین نهاد، تا جایی که به گفته داوران، او را به سرودن تنها شعر شخصی خود با این مطلع واداشت: '''پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل | جز سرزنش و بدسری خار چه دیدی؟ | ||
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من'''. | |||
پس از این واقعه، ظاهراً یوسف اعتصامی به قصد تسلای خاطر پروین و برای شناساندن او در سطحی گستردهتر از پیش، اقدام به چاپ دیوان وی کرد. چاپ دیوان پروین با مقدمه بهار در 1314ش، حادثهای ادبی تلقی شد، تا جایی که [[نفیسی، سعید|سعید نفیسی]] به معرفی آن در روزنامه ایران پرداخت و وزارت معارف هم بهعنوان تقدیر، نشانی «علمی» به پروین اهدا کرد. این استقبال سبب گردید تا پروین از انزوای خانه خارج گردد و نخستین حضور خود را در فضایی غیر زنانه تجربه کند. پس محیط دانشسرای عالی و کتابخانه آن را که با روحیه خود سازگارتر مییافت، برگزید و از خرداد 1315، در آنجا بهعنوان کتابدار مشغول به کار شد، اما انزواطلبی پروین و حجب و حیایی که خاص او بود در این محیط نیز نمود پیدا کرد و سبب گردید او حضور خود را در دانشسرای عالی چندان استمرار نبخشد و پس از 9 ماه و از آغاز سال 1316ش، به خدمت خود در آنجا پایان دهد. یوسف اعتصامی در زمستان همین سال در تهران درگذشت و با مرگ خویش، تأثیری عمیق بر پروین نهاد، تا جایی که به گفته داوران، او را به سرودن تنها شعر شخصی خود با این مطلع واداشت: | |||
'''پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل''' | |||
تیشهای بود که شد باعث ویرانی من'''.''' | |||
==پس از فوت پدر== | ==پس از فوت پدر== | ||
از خروج پروین از دانشسرای عالی و مرگ پدرش (1316ش) تا زمان مرگ خود او (1320ش)، حدود 4 سال طول کشید. در این فاصله اطلاع چندانی از فعالیتهای پروین در دست نیست. تنها میدانیم که او مکاتبات خود را با سرور مهکامه (محصص) ادامه داده و با برخی از خانوادهها از جمله خانواده سیمین بهبهانی رفتوآمد داشته است. در 1316ش، نیز تقاضایی از طرف وزارت معارف دریافت کرده بود که از او خواسته بودند بهمناسبت هفتصدمین سال تصنیف گلستان و | از خروج پروین از دانشسرای عالی و مرگ پدرش (1316ش) تا زمان مرگ خود او (1320ش)، حدود 4 سال طول کشید. در این فاصله اطلاع چندانی از فعالیتهای پروین در دست نیست. تنها میدانیم که او مکاتبات خود را با سرور مهکامه (محصص) ادامه داده و با برخی از خانوادهها از جمله خانواده [[سیمین بهبهانی]] رفتوآمد داشته است. در 1316ش، نیز تقاضایی از طرف وزارت معارف دریافت کرده بود که از او خواسته بودند بهمناسبت هفتصدمین سال تصنیف [[گلستان سعدی: پس از مقابله هفت نسخه خطی و ده نسخه چاپی|گلستان]] و [[بوستان]]، قطعهای در ستایش از مقام [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] بسراید. هرچند به گمان [[زرینکوب، عبدالحسین|زرینکوب]]، پروین در این دوره، «در تلخی و حسرت» روزگار میگذرانده است<ref>ر.ک: همان، ص612</ref>. | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
خط ۶۲: | خط ۶۷: | ||
==در نظر دیگران== | ==در نظر دیگران== | ||
محمد قزوینی او را ستوده و دهخدا وی را «همرتبه استادان قدیم نظم» برشمرده و بهار هم او را از «نوادر» و «شایسته هزاران تمجید» دانسته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[قزوینی، محمد|محمد قزوینی]] او را ستوده و [[دهخدا، علیاکبر|دهخدا]] وی را «همرتبه استادان قدیم نظم» برشمرده و بهار هم او را از «نوادر» و «شایسته هزاران تمجید» دانسته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
پدر شاعر، یوسف اعتصامی در یادداشتهای خود، پروین را در ردیف چند تن سخنسرای بزرگ قرار میدهد و شعر او را چونان شاعران بزرگ، «روح جامعه» میخواند و سخن آن کس را که گفته است: در این کهنهزمین، گاه سعدی و گاه پروین به ظهور میرسد، سخنی نیکو میشمارد. محمد قزوینی با عناوینی چون «خنساء عصر» و «رابعه دهر» و «ملكة النساء الشواعر»، پروین را میستاید و اشعار و بهویژه قصاید وی را «لفظاً و معناً و مضموناً و فکراً»، با بهترین قصاید استادان ادب فارسی، خاصه | |||
یارشاطر تصریح میکند که از قاآنی به اینسو، شاعری به اهمیت و اعتبار پروین نیست... وی در اصالت و استقلال از همه شاعران ما، پس از حافظ و صائب برتر است. آنگاه میافزاید که جمالزاده هم با این سخنان موافق است. سرانجام، اسلامی | پدر شاعر، یوسف اعتصامی در یادداشتهای خود، پروین را در ردیف چند تن سخنسرای بزرگ قرار میدهد و شعر او را چونان شاعران بزرگ، «روح جامعه» میخواند و سخن آن کس را که گفته است: در این کهنهزمین، گاه سعدی و گاه پروین به ظهور میرسد، سخنی نیکو میشمارد. [[قزوینی، محمد|محمد قزوینی]] با عناوینی چون «خنساء عصر» و «رابعه دهر» و «ملكة النساء الشواعر»، پروین را میستاید و اشعار و بهویژه قصاید وی را «لفظاً و معناً و مضموناً و فکراً»، با بهترین قصاید استادان ادب فارسی، خاصه [[ناصر خسرو]] برابر میداند. | ||
[[یارشاطر، احسان|یارشاطر]] تصریح میکند که از [[قاآنی، حبیبالله بن محمدعلی|قاآنی]] به اینسو، شاعری به اهمیت و اعتبار پروین نیست... وی در اصالت و استقلال از همه شاعران ما، پس از حافظ و صائب برتر است. آنگاه میافزاید که [[جمالزاده]] هم با این سخنان موافق است. سرانجام، [[محمدعلی اسلامیندوشن|اسلامی ندوشن]]، پروین را بزرگترین شاعر زن در ادب فارسی میشمارد و نادرپور وی را نخستین زن ایرانی میداند که به معنی واقعی کلمه، شاعر بوده است و ندیمی از او بهعنوان بزرگترین شاعره سبک کلاسیک در زبان فارسی یاد میکند<ref>ر.ک: همان، ص614</ref>. | |||
==سبک پروین و جهانبینی او== | ==سبک پروین و جهانبینی او== | ||
خط ۷۱: | خط ۷۸: | ||
==اخلاق در شعر پروین== | ==اخلاق در شعر پروین== | ||
اخلاقی که پروین از آن سخن میگوید، نه زاهدانه است و نه راهبانه، بلکه اخلاقی است مثبت و پویا که آدمی را به ترک دنیا و خوار شمردن زندگی نمیخواند و توصیه به حرکت و پویایی، دعوت به زندگی، تأسف بر گذرِ عمر و غنیمت شمردن فرصتها جزء اصول آن است. از جمله نتایج این اصول دلبستگی به حیات، اظهار «درد جاودانگی» و تأسف بر مرگ است که جایجای در شعر پروین مجال ظهور و بروز مییابد و برخی از محققان از آن به «اندوه فلسفی» تعبیر کرده و آن را با اندوه ژرف خیام و حافظ سنجیدهاند. برترین جلوه این اندوه را در منظومه «بنفشه» و تکاندهندهترین بیان این درد را در بیت 16 این منظومه میتوان سراغ کرد: | اخلاقی که پروین از آن سخن میگوید، نه زاهدانه است و نه راهبانه، بلکه اخلاقی است مثبت و پویا که آدمی را به ترک دنیا و خوار شمردن زندگی نمیخواند و توصیه به حرکت و پویایی، دعوت به زندگی، تأسف بر گذرِ عمر و غنیمت شمردن فرصتها جزء اصول آن است. از جمله نتایج این اصول دلبستگی به حیات، اظهار «درد جاودانگی» و تأسف بر مرگ است که جایجای در شعر پروین مجال ظهور و بروز مییابد و برخی از محققان از آن به «اندوه فلسفی» تعبیر کرده و آن را با اندوه ژرف خیام و حافظ سنجیدهاند. برترین جلوه این اندوه را در منظومه «بنفشه» و تکاندهندهترین بیان این درد را در بیت 16 این منظومه میتوان سراغ کرد: | ||
'''به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ | |||
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت'''<ref>ر.ک: همان، ص616</ref>. | '''به جرم یک دو صباحی نشستن اندر باغ ''' | ||
هزار قرن در آغوش خاک باید خفت'''<ref>ر.ک: همان، ص616</ref>.''' | |||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش