۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR03816J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
جلال پيش خود حدس مىزند كه درخشش، «به جبران سگ دوىهاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- كه صاحب امتيازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندكى بعد، به علّت آن كه تداركات و مقدّمات سفر به درازا مىانجامد، با روى كار آمدن هيأت دولت جديد، درخشش از مقام وزارت بر كنار مىگردد و به جاى او پرويز ناتل خانلرى به قدرت مىرسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بيفتيم؛ ولى نيفتاديم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در اين جا آلاحمد دچار ترديد مىشود و مىپندارد خانلرى، به تقاص نقارى كه بينشان حاكم بوده است، بورس او را لغو خواهد كرد؛ امّا خانلرى، تنها به كاستن روزان سفر جلال، بسنده مىكند: | جلال پيش خود حدس مىزند كه درخشش، «به جبران سگ دوىهاى» او در چاپ و نشر مجلّه «مهرگان»- كه صاحب امتيازش درخشش بوده- وى را سزاوار استفاده از چنان بورسى دانسته است. اندكى بعد، به علّت آن كه تداركات و مقدّمات سفر به درازا مىانجامد، با روى كار آمدن هيأت دولت جديد، درخشش از مقام وزارت بر كنار مىگردد و به جاى او پرويز ناتل خانلرى به قدرت مىرسد: «قرار بود در ظرف دو هفته راه بيفتيم؛ ولى نيفتاديم تا درخشش افتاد و خانلرى آمد.» در اين جا آلاحمد دچار ترديد مىشود و مىپندارد خانلرى، به تقاص نقارى كه بينشان حاكم بوده است، بورس او را لغو خواهد كرد؛ امّا خانلرى، تنها به كاستن روزان سفر جلال، بسنده مىكند: | ||
«خيال مىكردم، اسمم را قلم خواهد زد، كه نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر آلاحمد، از تاريخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مىشود و او اوّلين يادداشتش را «در هواپيماى | «خيال مىكردم، اسمم را قلم خواهد زد، كه نزد؛ امّا بورس نه ماهه، شد چهار ماهه.» سفر آلاحمد، از تاريخ «جمعه/ /6 مهر/ 1341» شروع مىشود و او اوّلين يادداشتش را «در هواپيماى ارفرانس»، «روى آسمان مرز تركيه» مىنگارد و تقريبا هر روز، و گاهى در نوبتهاى مختلف، گزارش سفرش را ادامه مىدهد، تا اين كه رشته تسلسل آنها، در تاريخ «چهارشنبه/ /16 آبان/ [1341]»، پس از شرح ملاقاتش با محمّد على جمالزاده، گسسته مىشود. با يك حساب سرانگشتى، در مىيابيم كه يادداشتهاى جلال، به جاى چهار ماه (صد و بيست روز)، چهل روز را در برمىگيرد و ما از ما وقع هشتاد روز بعدى، بىخبر مىمانيم. | ||
معلوم نيست به چه دليلى آلاحمد در بقيّه ايّام سفرش، همان جور منظّم و دقيق، يادداشتهايش را ادامه نداده و يا به عللى كه بر كسى پوشيده است - فرضا آسيبهاى ناشى از يورش مأموران ساواك، يا گزند حوادث غير مترقّبه روزگاران - آنها نابود شدهاند. | معلوم نيست به چه دليلى آلاحمد در بقيّه ايّام سفرش، همان جور منظّم و دقيق، يادداشتهايش را ادامه نداده و يا به عللى كه بر كسى پوشيده است - فرضا آسيبهاى ناشى از يورش مأموران ساواك، يا گزند حوادث غير مترقّبه روزگاران - آنها نابود شدهاند. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
در حالى كه شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - كه مقيم آلمان هستند - دو نامه مىفرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهىشان مىرساند: «ديگر اين كه امروز كاغذى فرستادم براى فرشيد. برلن شرقى. در جواب كاغذى كه فرستاده بود، تهران و عيال پست كرده بود اين جا. و يكى هم براى آرامش دوستدار - كلن - كه مواظب دختر داريوش باشد كه آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقيقت براى اين كه خبر بد بهشان بدهم كه به زودى خراب خواهم شد سرشان و از اين قبيل. كلن، يك گوتيك حسابى دارد كه از جنگ سالم در رفته. بايد ديدش.» | در حالى كه شانزده روز بعد، «دوشنبه 30 مهر 1341»، به نشانى دوستانش - كه مقيم آلمان هستند - دو نامه مىفرستد و ورود زود هنگامش به آلمان را، به آگاهىشان مىرساند: «ديگر اين كه امروز كاغذى فرستادم براى فرشيد. برلن شرقى. در جواب كاغذى كه فرستاده بود، تهران و عيال پست كرده بود اين جا. و يكى هم براى آرامش دوستدار - كلن - كه مواظب دختر داريوش باشد كه آمده آلمان، به درس خواندن. و در حقيقت براى اين كه خبر بد بهشان بدهم كه به زودى خراب خواهم شد سرشان و از اين قبيل. كلن، يك گوتيك حسابى دارد كه از جنگ سالم در رفته. بايد ديدش.» | ||
هم چنين در واپسين روز اقامت در فرانسه، وقتى كه با پاكدامن «به ديدن نمايشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. | هم چنين در واپسين روز اقامت در فرانسه، وقتى كه با پاكدامن «به ديدن نمايشى از" برشت"، «در تئاتر ملّى عوامانه، T. N. P، كه توى قصر "شايو" است» مىرود، ... به اين فكر مىافتد كه در آلمان، درباره استنباط آلمانىها از نمايشنامههاى برشت، پرس و جو كند و در صورت امكان، به ملاقات هم سر برشت هم برود: | ||
«به نظر من، "برشت" را بيشتر فرانسوىها علم كردهاند. وقتى "كتاب ماه" داير بود، ورقى به كارش زدهام. دورهاش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مايه شعرش بيشتر است تا نمايش. و تنها اصالتش، توجّه به چين و ماچين است. و آن نمايشى كه لنين و استالين و مائو و ديگران را تحريف مىكند. اسمش چه بود؟ يادم نيست. تا ببينيم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. كه هر پيغمبرى را در زادگاهش كه شناختند، كارش سكّه است. شنيدهام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مىكند. اگر شد، سرى خواهم زد.» | «به نظر من، "برشت" را بيشتر فرانسوىها علم كردهاند. وقتى "كتاب ماه" داير بود، ورقى به كارش زدهام. دورهاش را فرّخ غفّارى بهم قرض داد؛ امّا چنگى به دلم نزد. مايه شعرش بيشتر است تا نمايش. و تنها اصالتش، توجّه به چين و ماچين است. و آن نمايشى كه لنين و استالين و مائو و ديگران را تحريف مىكند. اسمش چه بود؟ يادم نيست. تا ببينيم در خود آلمان ازش چه برداشتى دارند. كه هر پيغمبرى را در زادگاهش كه شناختند، كارش سكّه است. شنيدهام زنش، در برلن شرقى، تئاترى را اداره مىكند. اگر شد، سرى خواهم زد.» | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
[http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/18949 مطالعه کتاب سفر فرنگ در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | [http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Text/18949 مطالعه کتاب سفر فرنگ در پایگاه کتابخانه دیجیتال نور] | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش