۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>') |
جز (جایگزینی متن - 'كيفيت' به 'کیفیت') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
#نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» '''<ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آنقدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسانهاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شدهاند؛ بنابراین، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شدهاند»<ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref> | #نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا آيه ''' «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّة يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَة لاَ يُنْصَرُونَ» '''<ref>قصص / 41</ref> دليلى بر جبر نيست»، نوشته است: «معناى پيشواكردن كافران براى دعوت به آتش اين است كه كافران آنقدر مرتكب گناه شدند كه شمارى از انسانهاى هواپرست آنان را پيشواى خود ساختند و در حقيقت، مجازات گناهان آنان، اين است كه رهبر هواپرستان شدهاند؛ بنابراین، آيه حكايت از واقعيت خارجى دارد و جعل تشريعى نيست و كافران در نتيجه اعمال خود، پيشواى هواپرستان شدهاند»<ref>ر. ك.: همان، ص 62</ref> | ||
#نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظامها، سنتها، علتها و معلولها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنانكه در ذات شریک ندارد، در فاعليت نيز شریک ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّهها به اوست... انسان... موجودى به خود وانهاده نيست...»<ref>همان، ص 77</ref> | #نویسنده در پاسخ به اين پرسش كه: «آيا پذيرش توحيد افعالى، مستلزم جبر و سلب اختيار در افعال انسان نيست»، نوشته است: «توحيد افعالى؛ يعنى شناخت اينكه جهان، با همه نظامها، سنتها، علتها و معلولها، فعل خداوند و ناشى از اراده اوست. موجودات... در مقام تأثير و علّيت نيز استقلال ندارند؛ در نتيجه خداوند همچنانكه در ذات شریک ندارد، در فاعليت نيز شریک ندارد. هر فاعل و سببى، حقيقت خود و وجود خود و تأثير و فاعليت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه حولها و قوّهها به اوست... انسان... موجودى به خود وانهاده نيست...»<ref>همان، ص 77</ref> | ||
#پرسشها و پاسخهاى مطرحشده در اثر حاضر از نظر | #پرسشها و پاسخهاى مطرحشده در اثر حاضر از نظر کیفیت يكسان نيست؛ بهطورىكه برخى ساده هستند<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: متن كتاب، ص 13 و 16 و 17 و...</ref> و بعضى متوسط<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 58 - 62</ref> و برخى پيچيده و فنى<ref>بهعنوان مثال، ر. ك.: همان، ص 110 - 112</ref> | ||
#نویسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مىتواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراین، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواستهها و نيازهاى خود؛ ازاينرو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مىكند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» '''<ref>غافر / 6</ref>. دعا كردن نهتنها بىفايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مىتواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...»<ref>همان، ص 124 - 125</ref> | #نویسنده در پاسخ به اين پرسش: «آيا دعا مىتواند قضا و قدر الهى را تغيير دهد»، نوشته است: «بنا بر روايات، دعا، نوعى قضا و قدر است. قضا و قدر، پذيرش و باور داشتن نظام سببيت در عالم است؛ بنابراین، دعاكردن؛ يعنى فراهم كردن علت و سبب براى رسيدن به خواستهها و نيازهاى خود؛ ازاينرو خداوند منان بندگان خود را تشويق به دعا مىكند: ''' «وَ قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ...» '''<ref>غافر / 6</ref>. دعا كردن نهتنها بىفايده نيست، بلكه بر اساس قانون سببيت مىتواند در نوع سرنوشت انسان مؤثّر باشد...»<ref>همان، ص 124 - 125</ref> | ||
#نویسنده يادآور شده است كه: «هيچ دانشمندى در تأثير محيط وراثت و عوامل تربيتى بر روى روح و ساختار شخصيتى انسان شك ندارد، ولى اين عوامل جبرآفرين نيستند كه عنان اختيار را از كف انسان در زندگى بربايند و او را بهصورت پر كاهى به دست طوفان بسپارند كه در مسير سيلاب سهمگين قرار گيرد. حداكثر تأثير اين عوامل ايجاد حوزه مساعد براى نوع گزينش اوست...»<ref>همان، ص 135</ref> | #نویسنده يادآور شده است كه: «هيچ دانشمندى در تأثير محيط وراثت و عوامل تربيتى بر روى روح و ساختار شخصيتى انسان شك ندارد، ولى اين عوامل جبرآفرين نيستند كه عنان اختيار را از كف انسان در زندگى بربايند و او را بهصورت پر كاهى به دست طوفان بسپارند كه در مسير سيلاب سهمگين قرار گيرد. حداكثر تأثير اين عوامل ايجاد حوزه مساعد براى نوع گزينش اوست...»<ref>همان، ص 135</ref> |
ویرایش