۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
جز (جایگزینی متن - 'كيفيت' به 'کیفیت') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در فصل اول، جسم و عرض نبودن نفس اثبات شده است. نویسنده معتقد است كه بحث از نفس و تحقق ماهيت و نحوه وجود و بقاء آن بعد از مفارقت از بدن، امرى مستصعب و غامض بوده و نياز به بحث فراوان داشته و اثبات معاد، معلق بر اثبات نفس مىباشد. | در فصل اول، جسم و عرض نبودن نفس اثبات شده است. نویسنده معتقد است كه بحث از نفس و تحقق ماهيت و نحوه وجود و بقاء آن بعد از مفارقت از بدن، امرى مستصعب و غامض بوده و نياز به بحث فراوان داشته و اثبات معاد، معلق بر اثبات نفس مىباشد. | ||
در فصل دوم و سوم، نحوه درك نفس از موجودات مركب و بسيط و | در فصل دوم و سوم، نحوه درك نفس از موجودات مركب و بسيط و کیفیت ادراك نفس از مدرک ات مختلف، بيان شده است. | ||
در فصل چهارم، فرق بين جهتى كه نفس به وسيله آن به تعقل پرداخته و جهتى كه به واسطه آن، به حس اشيا مىپردازد و اشتراكات آن بيان شده است. | در فصل چهارم، فرق بين جهتى كه نفس به وسيله آن به تعقل پرداخته و جهتى كه به واسطه آن، به حس اشيا مىپردازد و اشتراكات آن بيان شده است. | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
در فصل نهم، از نحوه به سعادت رسيدن نفس و از حضى كه نفس از سعادت مىبرد، بحث شده است. | در فصل نهم، از نحوه به سعادت رسيدن نفس و از حضى كه نفس از سعادت مىبرد، بحث شده است. | ||
نویسنده در دهمين فصل، به بيان | نویسنده در دهمين فصل، به بيان کیفیت حال نفس بعد از مفارقت از بدن و حالاتى كه پس از موت بر آن عارض مىشود پرداخته است. | ||
در آخرين مسأله از كتاب، در ده فصل، معاد و نبوت، مورد بحث قرار گرفته است:در فصل اول، مراتب وجود عالم و اتصال بعضى از آنها به بعض ديگر بيان شده است. | در آخرين مسأله از كتاب، در ده فصل، معاد و نبوت، مورد بحث قرار گرفته است:در فصل اول، مراتب وجود عالم و اتصال بعضى از آنها به بعض ديگر بيان شده است. | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
نویسنده در فصل دوم، به بيان اين نكته پرداخته است كه انسان، عالم صغير بوده و قواى آن به يكديگر متصل است و تمام آنچه در عالم كبير است، در او موجود مىباشد. | نویسنده در فصل دوم، به بيان اين نكته پرداخته است كه انسان، عالم صغير بوده و قواى آن به يكديگر متصل است و تمام آنچه در عالم كبير است، در او موجود مىباشد. | ||
در فصل سوم و چهارم از | در فصل سوم و چهارم از کیفیت ارتفاع حواس و کیفیت وحى، بحث شده است. نویسنده معتقد است كه قواى انسان، قابل ارتقا بوده و از قوه حس به تخيل، از تخيل به قوه فكر و از فكر به ادارك حقايق امور مىرسد. | ||
در فصل پنجم، بحث از اين است كه عقل، بالطبع مطاع بود و خداوند، مرتبه خاصى را به عقل اختصاص داده و او را در اعلى مراتب قرار داده است. | در فصل پنجم، بحث از اين است كه عقل، بالطبع مطاع بود و خداوند، مرتبه خاصى را به عقل اختصاص داده و او را در اعلى مراتب قرار داده است. |
ویرایش