۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
نویسنده نام [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]] را در ضمن نام شعرا و خطبای صدر اسلام ذکر کرده است. وی در شرححالی کوتاه به پذیرش سرپرستی ایشان توسط پسرعمویش محمد(ص) در زمان تنگدستی ابوطالب اشاره کرده است. علی از اولین کسانی بود که دعوت عمومی رسولالله(ص) را در سال 610م پذیرفت. وی نزد رسولالله(ص) به جایگاهی رسید که دخترش فاطمه(س) را به او تزویج نمود و در امور فراوانی مورد اعتماد آنحضرت واقع گردید: به هنگام هجرت آنحضرت به مدینه علی را بهجای خویش در مکه گذاشت که امانتهای مکیان نزد رسولالله(ص) را به آنها باز گرداند و... . علی باآنکه معتقد بود خلفای سهگانه بین او و خلافت مدت طولانی فاصله انداختند اما این موضوع بر تکالیفش در خدمت به اسلام و مسلمین تأثیر نگذارد<ref>ر.ک: جلد1، متن کتاب، ص 307 </ref>. | نویسنده نام [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]] را در ضمن نام شعرا و خطبای صدر اسلام ذکر کرده است. وی در شرححالی کوتاه به پذیرش سرپرستی ایشان توسط پسرعمویش محمد(ص) در زمان تنگدستی ابوطالب اشاره کرده است. علی از اولین کسانی بود که دعوت عمومی رسولالله(ص) را در سال 610م پذیرفت. وی نزد رسولالله(ص) به جایگاهی رسید که دخترش فاطمه(س) را به او تزویج نمود و در امور فراوانی مورد اعتماد آنحضرت واقع گردید: به هنگام هجرت آنحضرت به مدینه علی را بهجای خویش در مکه گذاشت که امانتهای مکیان نزد رسولالله(ص) را به آنها باز گرداند و... . علی باآنکه معتقد بود خلفای سهگانه بین او و خلافت مدت طولانی فاصله انداختند اما این موضوع بر تکالیفش در خدمت به اسلام و مسلمین تأثیر نگذارد<ref>ر.ک: جلد1، متن کتاب، ص 307 </ref>. | ||
مشهور است که [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] دیوانی دارد که قریب به 1400 بیت در آن است. بیشتر ابیات این دیوان با بلاغتی که علی بن ابیطالب(ع) به آن مشهور است مطابقت ندارد. صحیح آن است که [[امام على(ع)|علی(ع)]] بر شعر توانا بوده، اما اکثر اشعاری که بهدست ما رسیده منسوب به اوست و بیشترش بهدروغ نسبت داده شده است. البته بدون شک [[امام على(ع)|علی(ع)]] خطیبی توانا و از مشاهیر خطبا بوده است؛ خطبههای پراکنده آنحضرت در کتب ادبی و خطبههای گردآمده در نهجالبلاغه دلیل بر این مطلب است. اکثر خطبههای [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] قصار و کوتاه، موجز، دارای جملههای کوتاه، ترکیب محکم، جامع وجوه بلاغت، با نیات و اغراض روشن و حکمتهای فراوان است. حکمتهایی که در خلال خطبههای امام علی(ع) ذکر شده جداً فصیح و بلیغ است. کلام جاحظ در این رابطه تو را کفایت میکند: امام علی بن ابیطالب(ع) میگوید: «قیمة کل انسان ما یحسن»: ارزش هرکسی همان است که میداند. در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی و قانعکننده بود<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>. | مشهور است که [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] دیوانی دارد که قریب به 1400 بیت در آن است. بیشتر ابیات این دیوان با بلاغتی که [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] به آن مشهور است مطابقت ندارد. صحیح آن است که [[امام على(ع)|علی(ع)]] بر شعر توانا بوده، اما اکثر اشعاری که بهدست ما رسیده منسوب به اوست و بیشترش بهدروغ نسبت داده شده است. البته بدون شک [[امام على(ع)|علی(ع)]] خطیبی توانا و از مشاهیر خطبا بوده است؛ خطبههای پراکنده آنحضرت در کتب ادبی و خطبههای گردآمده در نهجالبلاغه دلیل بر این مطلب است. اکثر خطبههای [[امام على(ع)|علی بن ابیطالب(ع)]] قصار و کوتاه، موجز، دارای جملههای کوتاه، ترکیب محکم، جامع وجوه بلاغت، با نیات و اغراض روشن و حکمتهای فراوان است. حکمتهایی که در خلال خطبههای [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] ذکر شده جداً فصیح و بلیغ است. کلام جاحظ در این رابطه تو را کفایت میکند: [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]] میگوید: «قیمة کل انسان ما یحسن»: ارزش هرکسی همان است که میداند. در همه کتاب ما، اگر جز این یک جمله نبود کافی و قانعکننده بود<ref>ر.ک: همان، ص309</ref>. | ||
در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر میگیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونههای آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و بهدنبال این مدت تکلف در بلاغت بهطور عام و در صناعت لفظی بهطور خاص –و در کنایه و توریه بهطور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نامگذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نامگذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>. | در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر میگیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونههای آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و بهدنبال این مدت تکلف در بلاغت بهطور عام و در صناعت لفظی بهطور خاص –و در کنایه و توریه بهطور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نامگذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نامگذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>. | ||
در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولتهای ملوکالطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربیها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کردهاند. مغرب، ادبایی بزرگتر از بحتری، جاحظ، متنبی، ابوالعلاء معری و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمیتوانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسینکنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولتهای ملوکالطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربیها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کردهاند. مغرب، ادبایی بزرگتر از بحتری، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، متنبی، ابوالعلاء معری و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمیتوانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسینکنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب دادهاند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>. | ||
در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخنگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسانتر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزندهای داشتهاند، لکن تاریخ وفات آنها را نمیدانیم و چهبسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چارهای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سالنگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>. | در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخنگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسانتر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزندهای داشتهاند، لکن تاریخ وفات آنها را نمیدانیم و چهبسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چارهای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سالنگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>. |
ویرایش