پرش به محتوا

الگو:صفحهٔ اصلی/مقالهٔ برگزیده اول: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
<div class="boxTitle"><big>'''[[امام على(ع)]]'''</big></div>
<div class="boxTitle"><big>'''[[مسائل مهمة حول رؤیة الهلال]]'''</big></div>
[[پرونده:NUR02338.jpg|بندانگشتی|امام على(ع)|175px]]
[[پرونده:NUR00647J1.jpg|بندانگشتی|مسائل مهمة حول رؤیة الهلال|175px]]


'''ابوالحسن، على بن ابى‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف بن قصى بن كلاب''' (۱۳ رجب سال ۲۳ قبل از هجرت - ۲۱ رمضان سال ۴۰ق)، نخستين امام از ائمه اثنی‌عشر، دومين معصوم از چهارده معصوم(ع) و از ديدگاه اهل‌سنت خليفه چهارم از خلفاى راشدين است. آن حضرت دومين شخص عالم اسلام -پس از رسول اكرم(ص)- و وصى و ولى مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصايت و ولايت آن حضرت و يازده فرزند بزرگوارش يكى از اصول مذهب اماميه است. اما عده‌اى از پيروان و معتقدان آن حضرت به ملاحظه كثرت فضايل و كرامات ايشان از جاده اعتدال منحرف شده و اعتقاداتى فوق اعتقادات شيعه اماميه درباره ايشان پيدا كرده‌اند. اين عده به غلات يعنى غلوكنندگان معروف شده‌اند و هم در نظر اهل سنت و هم در نظر شيعه از جاده هدايت به دور افتاده‌اند و از اهل بدعت و ضلال محسوب مى‌گردند.
'''مسائل مهمة حول رؤیة الهلال''' تأليف [[مکارم شیرازی، ناصر|آيت‌اللّه ناصر مكارم شيرازى]] و به زبان عربى مى‌باشد كه به بررسى جوانب مختلف و ادله مبحث رؤيت هلال پرداخته است.
انگيزه مؤلف كه كتاب را طبق درخواست برخى از طلاّب و فضلاى حوزه به رشته تحرير درآورده‌اند، حل معضل رؤيت هلال ماه شوال مى‌باشد كه موجبات اختلاف‌هاى ناروا را بين امت اسلامى على الخصوص شیعیان فراهم آورده است.


حضرت رسول(ص) در سال دهم هجرى پس از بازگشت از حجةالوداع، در ناحيه رابغ در نزدیکى جحفه در موضعى به نام غدير خم، مردم را پيش از آنكه پراكنده شوند و به ديار خود روند جمع فرمود و خطبه‌اى خواند و در آن خطبه اين كلمات بسيار مشهور را درباره حضرت امير(ع) بر زبان راند: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» (هر كه من مولاى اويم على مولاى اوست، خداوندا دوست بدار آنكه او را دوست دارد و دشمن بدار آنكه او را دشمن دارد و يارى ده آنكه او را يارى دهد و خوار كن آنرا كه او را خوار دارد).
ايشان مى‌فرمايند: چگونه در يك روز جمعى به نماز عيد ايستاده و در قنوتش مى‌خوانند... جعلته للمسلمين عيدا؛ يعنى امروز را تو براى مسلمين عيد مقرر نموده‌اى، در حالى كه معلوم نيست منظور از مسلمين چه كسانى هستند، زيرا عده ديگرى در گوشه‌اى مشغول خواندن دعاى ماه مبارک رمضان هستند.
ايشان در مرحله بعدى شوراى استهلال را به عنوان راه‌كارى براى حل معضل رؤيت هلال مورد بررسى قرار داده‌اند كه با جمع شدن عده‌اى از نمايندگان علما مى‌توان به رأى واحدى دست پيدا كرد. با اينكه رؤيت هلال از موضوعات بوده و تشخيص آن به عهده خود مكلّفين است و مراجع و فقهاى عظام وظيفه‌اى در اين زمينه ندارند ولى از آن‌جايى كه مردم به بزرگان خود اعتماد كامل دارند عادتا در چنين مواردى به مراجع خود پناه مى‌برند.
براى حل اين اشكال كه ممكن است بيّنه يكى از نمايندگان بر رؤيت هلال دلالت كند و در مقابل عده ديگرى به عدم آن حكم نمايند، مؤلف بحث اكثريت را پيش كشيده، مى‌فرمايند: رأى اكثريت مشكل را حل مى‌كند.


پس از رحلت حضرت رسول(ص) پيش از آنكه آن حضرت به خاک سپرده شود، بزرگان قريش و انصار در مدينه گرد آمدند و پس از مشاجره لفظى كوتاهى، با ابوبكر بيعت كردند.
بحث بعدى در مورد ابزار رؤيت هلال است؛ يعنى اينكه آيا مى‌توان از تلسكوب و امثال ذلك براى رؤيت هلال كمك گرفت يا نه؟ مؤلف مى‌فرمايد: با اينكه برخى از مراجع به چنين مطلبى فتوا داده‌اند، ما روايات بسيارى در وسائل الشيعه داريم كه تعدادشان به بيش از سى روايت مى‌رسد و همگى دلالت دارند بر اينكه رؤيت فقط با چشم عادّى حجت بوده و چيز ديگر ملاك نمى‌باشد؛ مثل«إذا رأيت الهلال فصم و إذا رأيته فأفطر» يا «صم للرؤية و أفطر للرؤية»،


در اين موضوع ميان اهل سنت و شيعه سخن بسيار گفته شده است. اما دو امر در اينجا قطعى است: يكى آنكه با ابوبكر بيعت كردند و او به جانشينى پيغمبر اسلام(ص) برگزيده شد و ديگر آنكه شيعه از همان آغاز اين بيعت را درست ندانسته و جانشينى بلافصل حضرت رسول(ص) را حق حضرت على(ع) مى‌دانند. پس نزاع ميان شيعه و سنى در واقعيت تاريخى كه خلافت ابوبكر پس از حضرت رسول باشد نيست، نزاع در مسأله تعيين حق است كه در اينجا يك مسأله اعتقادى دينى است.
در تمام ابواب فقه اطلاقات را منصرف به افراد متعارفه مى‌دانند نه افراد نادره؛ مانند آنچه در باب وضو در مورد مقدار لازم براى شستن صورت گفته‌اند كه با دست متعارف مراد است يا در مقدار كرّ مقدار سه وجب و نيم طول و عرض و عمق را با دست افراد معمولى حساب كرده‌اند و نمونه‌هاى ديگرى از حد ترخص، زوال عين نجاست و استهلاك نجاست و...
 
<div class="mw-ui-button">[[مسائل مهمة حول رؤیة الهلال)|'''ادامه''']]</div>
آنچه از خطب و سخنان حضرت امير(ع) برمى‌آيد اين است كه ايشان همواره خلافت را حق خود مى‌دانسته‌اند و هيچكس را براى اينكار سزاوارتر از خود نمى‌دانسته‌اند؛ البته ايشان ناگزير با ابوبكر و عمر و عثمان بيعت كرده‌اند و اين براى حفظ مصالح مسلمين يعنى پرهيز از ايجاد خلاف و نفاق ميان مسلمانان بوده است. اما مسأله تعيين حق مسأله ديگرى است.
 
<div class="mw-ui-button">[[امام على(ع)|'''ادامه''']]</div>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش