پرش به محتوا

كشف المحجوب (تصنیف): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ مهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ف‎ه' به 'ف‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎د' به 'ی‌د')
جز (جایگزینی متن - 'ف‎ه' به 'ف‌ه')
خط ۴۵: خط ۴۵:
قسمت‎ دوم: شامل اطلاعات کلی در باب تصوف و شرح حال صوفیان معروف است که تا زمان هجویری نام‎بردار بوده‌اند. در ابتدای این قسمت‎، شش‎ باب درباره مسائل مقدماتی تصوف‎، چون‎ معنای علم، فقر و تصوف و آداب خرقه‎پوشیدن و فرق میان فقر و صوفی‌گری (صفوت) و بحثی درباره ملامتی‌گری آورده است و سپس به شرح حال بزرگان تصوف از ابتدا‎ تا‎ زمان خود در هفت‎ باب‎ پرداخته است: باب اول آن به پیشوایان اولیه تصوف، یعنی چهار خلیفه اول اختصاص دارد و در باب بعدی به اهل‎بیت(ع) پرداخته است که شامل امام حسن مجتبی(ع) تا حضرت‎ امام‎ جعفر صادق(ع) می‌گردد و سپس به اهل صفه و بعد به چهار نفر از صوفیان تابعین، مثل اویس قرنی و حسن بصری پرداخته است و در باب بعد، 64 نفر از اتباع تابعین و آنگاه‎ ده‎ نفر از‎ متأخران را نام می‎برد و از آنان مطالبی عرفانی نقل می‌کند و تعدادی از معاصرین خود را نیز در‎ باب بعدی ذکر می‌کند و سرانجام در باب آخر، فرقه‌های مختلف صوفیه‎ را‎ نام‎ می‎برد، شامل نام 12 فرقه، که بسیاری از آنها اکنون وجود ندارند و در عوض فرقه‌های دیگری امروزه به‎جای ‎‎آنها‎ موجود است. به نظر نیکلسون، از این 12 فرقه فقط فرقه ملامتیه در‎ آثار‎ قبل‎ از هجویری معرفی شده است و هجویری این فرقه را به نام قصاریه نامیده است<ref>ر.ک: همان، ص160-‎161</ref>.
قسمت‎ دوم: شامل اطلاعات کلی در باب تصوف و شرح حال صوفیان معروف است که تا زمان هجویری نام‎بردار بوده‌اند. در ابتدای این قسمت‎، شش‎ باب درباره مسائل مقدماتی تصوف‎، چون‎ معنای علم، فقر و تصوف و آداب خرقه‎پوشیدن و فرق میان فقر و صوفی‌گری (صفوت) و بحثی درباره ملامتی‌گری آورده است و سپس به شرح حال بزرگان تصوف از ابتدا‎ تا‎ زمان خود در هفت‎ باب‎ پرداخته است: باب اول آن به پیشوایان اولیه تصوف، یعنی چهار خلیفه اول اختصاص دارد و در باب بعدی به اهل‎بیت(ع) پرداخته است که شامل امام حسن مجتبی(ع) تا حضرت‎ امام‎ جعفر صادق(ع) می‌گردد و سپس به اهل صفه و بعد به چهار نفر از صوفیان تابعین، مثل اویس قرنی و حسن بصری پرداخته است و در باب بعد، 64 نفر از اتباع تابعین و آنگاه‎ ده‎ نفر از‎ متأخران را نام می‎برد و از آنان مطالبی عرفانی نقل می‌کند و تعدادی از معاصرین خود را نیز در‎ باب بعدی ذکر می‌کند و سرانجام در باب آخر، فرقه‌های مختلف صوفیه‎ را‎ نام‎ می‎برد، شامل نام 12 فرقه، که بسیاری از آنها اکنون وجود ندارند و در عوض فرقه‌های دیگری امروزه به‎جای ‎‎آنها‎ موجود است. به نظر نیکلسون، از این 12 فرقه فقط فرقه ملامتیه در‎ آثار‎ قبل‎ از هجویری معرفی شده است و هجویری این فرقه را به نام قصاریه نامیده است<ref>ر.ک: همان، ص160-‎161</ref>.


قسمت سوم: که‎ در حقیقت قسمت اصلی‎ کتاب‎ است، شامل 11 کشف است یا بهتر بگوییم یازده کشف حجاب، یعنی برطرف کردن اشکالات و حجاب‎هایی که در‎ پیش چشم صوفیان ساده و مردم عادی وجود دارد و باید حقیقت آن را آشکار کرد تا صوفی با بینش درست‎تری بدانها بنگرد. نخستین کشف، برطرف کردن حجاب در معرفت خداست؛ یعنی خداشناسی‎ واقعی‎، چنان‎که یک عارف باید داشته باشد و رفع هرگونه سوء تفاهماتی در این زمینه؛ لذا در این مبحث مانند یک متکلم یا حکیم سخن می‌گوید و نظریات مختلف را محک می‎زند و دلیل‎ بطلان‎ هرکدام را شرح می‌دهد و سپس عقاید ‎مشایخ صوفیان را در این زمینه نقل می‌کند که چگونه به معرفت خدا رسیده‌اند. هجویری در همه مباحث این کشف‎های یازده‎گانه، همین روش‎ را‎ در پیش می‌گیرد، ولذا با خواندن این کتاب می‎توان به افکار عارفان و صوفیان چهار سده اول هجری در تمام این زمینه‌ها واقف شد. کشف دوم در توحید و سوم در‎ ایمان‎ و چهارم‎ در طهارت و توبه و پنجم در‎ نماز‎ و محبت‎ به خدا و محبت خدا به خلق و ششم در زکات و جود و سخاست و هفتم در روزه و هشتم در حج و نهم در آداب صحبت‎ و معاشرت‎ با‎ یکدیگر در سفر و حضر و آداب سخن گفتن و ازدواج‎ و غیره و دهم در شرح اصطلاحات صوفیان است، از قبیل حال و وقت و مقام و تمکین و محاصره و قبض و بسط و علم و معرفت و شریعت و حقیقت‎ و امثال‎ آنها‎. در اینجا از طریقت، سخنی به میان نیامده است و معلوم‎ است که هنوز این اصطلاح متداول نشده بوده است و سرانجام باب آخر، یعنی باب یازدهم درباره سماع و رقص‎ و وجد‎ و نظر‎ در روی سادگان و خرقه دریدن و امثال آنهاست که ظاهراً این دو‎ کشف‎ آخر از همه مهم‎تر است که بعد از هجویری باب این بحث‎ها هر روز بیشتر گشاده‎ شده‎ است‎<ref>ر.ک: همان، ص161-‎162</ref>.
قسمت سوم: که‎ در حقیقت قسمت اصلی‎ کتاب‎ است، شامل 11 کشف است یا بهتر بگوییم یازده کشف حجاب، یعنی برطرف کردن اشکالات و حجاب‎هایی که در‎ پیش چشم صوفیان ساده و مردم عادی وجود دارد و باید حقیقت آن را آشکار کرد تا صوفی با بینش درست‎تری بدانها بنگرد. نخستین کشف، برطرف کردن حجاب در معرفت خداست؛ یعنی خداشناسی‎ واقعی‎، چنان‎که یک عارف باید داشته باشد و رفع هرگونه سوء تفاهماتی در این زمینه؛ لذا در این مبحث مانند یک متکلم یا حکیم سخن می‌گوید و نظریات مختلف را محک می‎زند و دلیل‎ بطلان‎ هرکدام را شرح می‌دهد و سپس عقاید ‎مشایخ صوفیان را در این زمینه نقل می‌کند که چگونه به معرفت خدا رسیده‌اند. هجویری در همه مباحث این کشف‌های یازده‎گانه، همین روش‎ را‎ در پیش می‌گیرد، ولذا با خواندن این کتاب می‎توان به افکار عارفان و صوفیان چهار سده اول هجری در تمام این زمینه‌ها واقف شد. کشف دوم در توحید و سوم در‎ ایمان‎ و چهارم‎ در طهارت و توبه و پنجم در‎ نماز‎ و محبت‎ به خدا و محبت خدا به خلق و ششم در زکات و جود و سخاست و هفتم در روزه و هشتم در حج و نهم در آداب صحبت‎ و معاشرت‎ با‎ یکدیگر در سفر و حضر و آداب سخن گفتن و ازدواج‎ و غیره و دهم در شرح اصطلاحات صوفیان است، از قبیل حال و وقت و مقام و تمکین و محاصره و قبض و بسط و علم و معرفت و شریعت و حقیقت‎ و امثال‎ آنها‎. در اینجا از طریقت، سخنی به میان نیامده است و معلوم‎ است که هنوز این اصطلاح متداول نشده بوده است و سرانجام باب آخر، یعنی باب یازدهم درباره سماع و رقص‎ و وجد‎ و نظر‎ در روی سادگان و خرقه دریدن و امثال آنهاست که ظاهراً این دو‎ کشف‎ آخر از همه مهم‎تر است که بعد از هجویری باب این بحث‎ها هر روز بیشتر گشاده‎ شده‎ است‎<ref>ر.ک: همان، ص161-‎162</ref>.


هجویری، سنی متعصبی است، اشعری‎مذهب و معتقد به رؤیت خدا و گویا شیعیان‎ را‎ با‎ اسماعیلیان و فاطمیان مصری یکی گرفته است و آنها را مشیعه (یعنی شیعی‌نما) خوانده است و یک جا‎ هم‎ که‎ نام شیعه را برده است، آنها را با قرمطیان و باطنیان قرین کرده است و گاهی‎ به‎ ابوطالب سخت تاخته است. او حلاج و پیروانش را مردود می‌داند و «روافضه» را‎ هم‎ به‎ هواداران او ملحق کرده است، از جهت الحاد<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>.
هجویری، سنی متعصبی است، اشعری‎مذهب و معتقد به رؤیت خدا و گویا شیعیان‎ را‎ با‎ اسماعیلیان و فاطمیان مصری یکی گرفته است و آنها را مشیعه (یعنی شیعی‌نما) خوانده است و یک جا‎ هم‎ که‎ نام شیعه را برده است، آنها را با قرمطیان و باطنیان قرین کرده است و گاهی‎ به‎ ابوطالب سخت تاخته است. او حلاج و پیروانش را مردود می‌داند و «روافضه» را‎ هم‎ به‎ هواداران او ملحق کرده است، از جهت الحاد<ref>ر.ک: همان، ص162</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش