۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
'''الفارابي في حدوده و رسومه''' ، اثر [[آلیاسین، جعفر|جعفر آل ياسين]] (بغداد 1929، نجف 2008م) است كه نويسنده در آن، تعاريف فارابى را در آثارش به ترتيب الفبايى و بهصورت نقل قول مستقيم آورده و با آثار ديگر انديشوران مثل كندى، ابن سينا، غزالى، ابن رشد و... مقايسه كرده است. | |||
ارزش اين اثر بيشتر در گردآورى اصطلاحات و تعاريف فارابى و آشنايى با چگونگى تعابير و نوع واژگان اين فيلسوف بزرگ اسلامى و فراهمسازى زمينه پژوهش در زمينه مباحث فلسفه تطبيقى از نظر او و ديگر فيلسوفان مسلمان است و نه مباحث تحليلى و انتقادى. | ارزش اين اثر بيشتر در گردآورى اصطلاحات و تعاريف فارابى و آشنايى با چگونگى تعابير و نوع واژگان اين فيلسوف بزرگ اسلامى و فراهمسازى زمينه پژوهش در زمينه مباحث فلسفه تطبيقى از نظر او و ديگر فيلسوفان مسلمان است و نه مباحث تحليلى و انتقادى. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است: | براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به برخى از مطالب جالب آن كافى است: | ||
#أين: نسبت جسم به مكان آن است و همان مكان نيست و همچنين تركيب جسم و مكان هم نيست و اجمالاً همان چيزى است كه بايد در پاسخ به اين پرسش بيان شود: «أين هو؟»؛ يعنى او يا آن كجاست؟ <ref>بنگريد به: قاط./ 159</ref> مقايسه كنيد با: ارسطو orist. Cat. 4. 1b26 met. 7. 1017a26 ، ابن رشد15/ الآمدي/ق 14 السيوطي/ق 10 <ref>ر.ك: متن كتاب، ص117</ref>. | |||
#طبّ: صناعتى است كه دربارهاش گفته مىشود كه آن، علمى و عملى است و اين مطلب درباره طب و مانند آن گفته شده و درباره صناعت تجارت گفته نشده؛ به اين جهت كه اين صنايع، تجربه بهتنهايى در آن كافى است و به اين اكتفا مىشود كه انسان بهطورى باشد كه از هر آنچه در ذهنش نقش بست سخن نگويد و امّا در طبّ و مانند آن، تجربه بهتنهايى كفايت نمىكند و همچنين علم بهتنهايى نيز كافى نيست، بلكه در آن نيازمند به مبادى قياسى و مقدمات مأخوذه از علوم ديگر است <ref>بنگريد به: البرهان/ق 174</ref>. صناعت طب بسيارى از مبادى خودش را از علم طبيعى مىگيرد و بسيارى از آنها را از تجربه محسوسات مىگيرد <ref>بنگريد به: الموسيقى/ 100</ref>. طبّ، علمى است كه درباره بدن انسان از جهت عوامل سلامت و بيمارى بحث مىكند <ref>بنگريد به: اغراض/ 35</ref>. مقايسه كنيد با: orist. Post. An. 1. 13. 79a14ff. de resp. 27. 21. 48. b26 - 31 الكندي/ 171، 179 السيوطي/ق 29 <ref>ر.ك: همان، ص337</ref>. | |||
#مدينه فاضله: آن است كه اهل آن با هم همكارى مىكنند تا به برترين اشيائى برسند كه با آن هستى، قوام و معيشت و زندگى انسان حفظ مىشود <ref>بنگريد به: فصول/ 45</ref>. مدينه فاضله آن است كه در آن و در اجتماعاتى مثل آن، عدل حقيقى و خيراتى كه در واقع همهاش خير است، يافت مىشود و اين شهر، شهرى است كه هيچيك از ابزارهاى سعادت نيست مگر آنكه در آن يافت مىشود... و فيلسوفان بزرگترين اجزاى آن هستند <ref>بنگريد به: افلاطون/ 23</ref>. مدينه فاضله آن است كه قوامش به رياست واحدى است كه فقط رياست مىكند و خدمت نمىكند و هيچكس ديگرى جز او رياست ندارد و برخى خدمت مىكنند و اصلا رياست نمىكنند و گروهى متوسطند و نسبت به كسانى رياست مىكنند و نسبت به ديگران خدمت مىكنند و... مدينه فاضله، رئيسش يكى است و اقسام اين مدينه بسيار است و افعال آن اقسام بسيار و آن مبادى كه به سبب آن افعال از رئيس اول صادر مىشود همگى هدفى مشترك دارد <ref>بنگريد به: حيوان83/، 85</ref>. مدينه فاضله آن است كه رئيسان و رياست در آن بهصورت طبيعى و زيبا نظم يافته است؛ چون اين مدينه اگر اين نظم طبيعى را نداشته باشد امورش سامان نمىگيرد <ref>بنگريد به: نواميس/ 67</ref>. اين شهرى كه مقصود از اجتماع در آن عبارت است از تعاون بر وسايل نيل به سعادت حقيقى، همان مدينه فاضله است... و اين مدينه شبيه بدن تمام و سالمى است كه اعضايش همگى با هم همكارى مىكنند براى كامل كردن زندگى موجود زنده و حفظ آن <ref>بنگريد به: اهل/ 90</ref>. مدينه فاضله فقط زمانى فاضله بودنش ادامه مىيابد و از بين نمىرود كه مالكانش در طول قرون و اعصار همان احوال و شرائطى را داشته باشند كه قبلىها داشتند و هيچ انقطاع و انفصالى در ميان نباشد <ref>بنگريد به: احصاء/ 106</ref>. هركدام از اهالى مدينه فاضله نيازمندند به معرفت مبادى موجودات برتر و مراتبش و سعادت و رياست اولى مدينه فاضله و مراتب رياستش <ref>بنگريد به:السياسة/ 84</ref> و... <ref>ر.ك: همان، ص532-533</ref>. | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش