۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' )' به ')') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
شایان ذکر است که بسیارى از محققان این مطلب را که زید شخصا کتابى تألیف کرده باشد، نمىپذیرند، بلکه انتساب این نوشتهها را به زید از مقوله انتساب «كتاب الآثار» ابویوسف به ابوحنیفه مىدانند، نه از مقوله انتساب «[[موطأ الإمام مالك|موطأ]]» به [[مالک بن انس]]<ref>ر.ک: همان، ص255</ref>. | شایان ذکر است که بسیارى از محققان این مطلب را که زید شخصا کتابى تألیف کرده باشد، نمىپذیرند، بلکه انتساب این نوشتهها را به زید از مقوله انتساب «كتاب الآثار» ابویوسف به ابوحنیفه مىدانند، نه از مقوله انتساب «[[موطأ الإمام مالك|موطأ]]» به [[مالک بن انس]]<ref>ر.ک: همان، ص255</ref>. | ||
کتاب دربردارنده 550 حدیث است که از آن میان، 228 حدیث به پیامبر(ص ) نسبت داده شده و زنجیره راویان 320 حدیث، به [[امام على(ع)|على(ع)]] پایان پذیرفته و دو حدیث هم از زبان امام حسین(ع) نقل شده است<ref>ر.ک: همان، ص258</ref>. | کتاب دربردارنده 550 حدیث است که از آن میان، 228 حدیث به پیامبر(ص) نسبت داده شده و زنجیره راویان 320 حدیث، به [[امام على(ع)|على(ع)]] پایان پذیرفته و دو حدیث هم از زبان امام حسین(ع) نقل شده است<ref>ر.ک: همان، ص258</ref>. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
الف)- آنهایى که راوى مسند را نشانه گرفتهاند؛ که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | الف)- آنهایى که راوى مسند را نشانه گرفتهاند؛ که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره نمود: | ||
# ابوخالد از سوى دانشمندان بزرگ اهل سنت به حدیثسازى و دروغگویى متهم شده است؛ مثلا نسایى گفته: او ثقه نیست و نوشتن حدیثش روا نباشد<ref>ر.ک: همان، ص268</ref>. در پاسخ به این طعن، چنین آمده است که برخى از بزرگان اهل سنت که در اقلیت هستند، مثل ابن ماجه و دارقطنى، ابوخالد را ستوده و حدیثش را پذیرفتهاند، و برخى هم چون نسایى بر امانت او خرده گرفتهاند، اما اهلبیت(ع) و زیدیان او را به عدالت پذیرفتهاند و دیده نشده که یکى از اهلبیت(ع) بر او خرده گرفته باشد. علاوه بر این، طعن مطلقی که سببش بیان نشده باشد، پذیرفتنى نیست؛ زیرا سلیقهها و گرایشهاى مذهبى افراد در جرح و تعدیل دیگران، تأثیرى بسزا دارد و تمام طعنهایى که بر ابوخالد وارد ساختهاند، مطلق و در نتیجه بىارزش است<ref>ر.ک: همان، ص268-269</ref>. | # ابوخالد از سوى دانشمندان بزرگ اهل سنت به حدیثسازى و دروغگویى متهم شده است؛ مثلا نسایى گفته: او ثقه نیست و نوشتن حدیثش روا نباشد<ref>ر.ک: همان، ص268</ref>. در پاسخ به این طعن، چنین آمده است که برخى از بزرگان اهل سنت که در اقلیت هستند، مثل ابن ماجه و دارقطنى، ابوخالد را ستوده و حدیثش را پذیرفتهاند، و برخى هم چون نسایى بر امانت او خرده گرفتهاند، اما اهلبیت(ع) و زیدیان او را به عدالت پذیرفتهاند و دیده نشده که یکى از اهلبیت(ع) بر او خرده گرفته باشد. علاوه بر این، طعن مطلقی که سببش بیان نشده باشد، پذیرفتنى نیست؛ زیرا سلیقهها و گرایشهاى مذهبى افراد در جرح و تعدیل دیگران، تأثیرى بسزا دارد و تمام طعنهایى که بر ابوخالد وارد ساختهاند، مطلق و در نتیجه بىارزش است<ref>ر.ک: همان، ص268-269</ref>. | ||
# وى دفترهاى داروشناسان را مىخرید و مطالب آن را از طرق اهلبیت(ع) به پیامبر(ص ) نسبت میداد و نقل میکرد<ref>همان، ص268</ref>. در پاسخ به این طعن، چنین گفته شده است که این دعوى، ادعاى مبهمى است که راهى براى اثباتش نیست؛ افزون بر اینکه تدوین دانشها، بهویژه دانش پزشکى، در عصر زید، متداول نبوده، بلکه در عصر هارونالرشید متداول و در عصر مأمون گسترش یافته است<ref>ر.ک: همان، ص269</ref>. | # وى دفترهاى داروشناسان را مىخرید و مطالب آن را از طرق اهلبیت(ع) به پیامبر(ص) نسبت میداد و نقل میکرد<ref>همان، ص268</ref>. در پاسخ به این طعن، چنین گفته شده است که این دعوى، ادعاى مبهمى است که راهى براى اثباتش نیست؛ افزون بر اینکه تدوین دانشها، بهویژه دانش پزشکى، در عصر زید، متداول نبوده، بلکه در عصر هارونالرشید متداول و در عصر مأمون گسترش یافته است<ref>ر.ک: همان، ص269</ref>. | ||
ب)- آنهایى که خود مسند را هدف قرار دادهاند؛ که از آن جمله عبارتند از: | ب)- آنهایى که خود مسند را هدف قرار دادهاند؛ که از آن جمله عبارتند از: |
ویرایش