۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ آسیب شناسی حدیث را به آسیبشناسی حدیث منتقل کرد) |
|||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: | ||
#ناشر در مقدمه مختصر و بدون تاريخش تأكيد كرده است: كتابى كه پيش روى شماست با رويكرد تحليلى- تطبيقى خود و با معرفى دقيق آسيبهايى كه ممكن است بر حديث وارد شود، طرحى نو در آسيبشناسى احاديث افكنده است. مؤلف پرتلاش كتاب كه تاكنون آثار متعددى در زمينه فقه، حديث و رجال منتشر ساخته است، در تدوين اثر خود دقت بسيار كرده و با مراجعه به منابع دست اول بر اتقان و اعتبار نوشته خويش افزوده است <ref>مقدمه، ص 7- 8</ref>. | |||
#نويسنده در مقدمه چنين آورده است كه كمكم موسوعههاى بزرگى در شرح احاديث پديد آمد و همزمان به حلّ تعارض روايات و بررسى راههاى جمع بين آنها پرداخته شد. توجه به مقوله «علاج الحديث» باعث شد تا [[شيخ طوسى]] كتاب «[[الإستبصار فيما اختلف من الأخبار]]» را بنگارد. بدينترتيب پارهاى از آسيبهاى احاديث نمايان شد و دانشمندان وقتى را بدان اختصاص دادند و علّتهاى مخفى و آشكار حديث را شناسايى كردند. بدينسان به تدريج دانشهاى خاصّى در حوزه حديث پديد آمد و شناسايى آسيبها ديد بسيار گستردهاى در موضوع احاديث به ما مىدهد. اين دانش جايگاه خاصّى را به خود اختصاص داده و لذا برخى از دانشمندان كتابهايى با عنوان «علل الحديث» نوشتهاند. نوشتار حاضر نيز در همين مسير است <ref>همان، ص 9- 11</ref>. | |||
#يكى از نكتههاى جالبى كه نويسنده ذكر كرده، اين است: علماى رجال در مورد بسيارى از راويان تعابيرى به كار بردهاند همچون: «كان غالياً»، «فيه أرتفاع»، «مرتفع القول» و «كان من الطيارة». | |||
برخى از فقها، همچون [[شيخ بهايى]] در كتاب [[الوجیزة فی علم الدرایة|الوجيز]] و شارح آن علامه [[سيد حسن صدر]] در [[نهاية الدراية]] چنين تعابيرى را موجب ضعف راوى دانستهاند، امّا اكثر فقها، گفتهاند كه اينگونه الفاظ موجب ضعف راوى نمىشود چون هر گاه راوى روايتى را آورده كه بيانگر فضايل يا معجزات أئمه(ع) بوده و يا بر عصمت آنها دلالت داشته است، بسيارى از علما آن راوى را متهمّ به غلوّ كردهاند و برخى از علماى رجال نيز بر همين اساس، راوى مزبور را ضعيف شمردهاند؛ مثلاً [[شيخ صدوق]] و استادش محمد بن حسن بن وليد و عده زيادى از علماى قرن چهارم به سهو النبى(ص) اعتقاد داشتهاند و لذا هر حديثى را كه به روشنى بر عصمت پيامبر(ص) و امام(ع) دلالت داشته است، ضعيف دانسته و راوى آن حديث را متهم به غلوّ كردهاند <ref>متن كتاب، ص 114-115</ref>. | برخى از فقها، همچون [[شيخ بهايى]] در كتاب [[الوجیزة فی علم الدرایة|الوجيز]] و شارح آن علامه [[سيد حسن صدر]] در [[نهاية الدراية]] چنين تعابيرى را موجب ضعف راوى دانستهاند، امّا اكثر فقها، گفتهاند كه اينگونه الفاظ موجب ضعف راوى نمىشود چون هر گاه راوى روايتى را آورده كه بيانگر فضايل يا معجزات أئمه(ع) بوده و يا بر عصمت آنها دلالت داشته است، بسيارى از علما آن راوى را متهمّ به غلوّ كردهاند و برخى از علماى رجال نيز بر همين اساس، راوى مزبور را ضعيف شمردهاند؛ مثلاً [[شيخ صدوق]] و استادش محمد بن حسن بن وليد و عده زيادى از علماى قرن چهارم به سهو النبى(ص) اعتقاد داشتهاند و لذا هر حديثى را كه به روشنى بر عصمت پيامبر(ص) و امام(ع) دلالت داشته است، ضعيف دانسته و راوى آن حديث را متهم به غلوّ كردهاند <ref>متن كتاب، ص 114-115</ref>. | ||
#نويسنده بر فهم زبان روايات تأكيد كرده و آن را از قواعد فهم حديث شمرده و چنين نوشته است: يكى از نكاتى كه در فهم روايات اهميت دارد توجه به زبان روايات و شناخت معانى حقيقى و مجازى الفاظ روايات از طريق كتابهاى لغت است. البته در بيشتر كتابهاى مذكور، معانى حقيقى و مجازى كلمات در كنار يكديگر ذكر گرديده و ميان آنها تمايزى نهاده نشده است. اولين كسى كه درصدد تأليف كتاب مستقلى درباره معانى مجازى لغات برآمد، [[محمود بن عمر زمخشرى]] بود كه با احاطه كامل بر لغت و استعمالات آن، كتاب «[[أساس البلاغة]]» را به رشته تحرير درآورد. ضعفى كه در اين كتاب هست، اين است كه مؤلف معانى حقيقى كلمات را ذكر نكرده و اين كار را گويى به ساير كتابهاى لغت حواله داده است. ازاينرو، پى بردن به معناى حقيقى واژهها از طريق اين كتاب ميسر نيست و صرفاً معانى مجازى را مىتوان در آن جستجو كرد. علامه [[سيد مرتضى زبيدى]] در كتاب «[[تاج العروس]]» هر چند معانى مجازى لغتها را در كنار معانى حقيقى ذكر كرده، ميان آنها تمايز ننهاده است، امّا مرحوم [[سيد على خان مدنى]] در كتاب «[[الطراز]]» معانى حقيقى و مجازى واژهها را از هم جدا ساخته و همين ويژگى موجب برترى كتاب وى بر ديگر كتابهاى لغوى شده است <ref>همان، ص 222- 223</ref>. | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش