۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مىب' به 'میب') |
جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
او در ابتداى هر باب، تمام احادیث صحیح را ذیل عنوان «من الصحاح» آورده و سپس با عنوان «من الحسان» احادیث حَسَن و آنگاه احادیث موثق را ذیل عنوان «من الموثقات» میآورد. در بیشتر مباحث، دو عنوان نخست آمدهاند و گاهى نیز هر سه عنوان دیده میشود<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55-54</ref>. | او در ابتداى هر باب، تمام احادیث صحیح را ذیل عنوان «من الصحاح» آورده و سپس با عنوان «من الحسان» احادیث حَسَن و آنگاه احادیث موثق را ذیل عنوان «من الموثقات» میآورد. در بیشتر مباحث، دو عنوان نخست آمدهاند و گاهى نیز هر سه عنوان دیده میشود<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55-54</ref>. | ||
شیخ بهایى بیشتر به دنبال بیان روایات فقهى است. و بیان مباحث رجالى را خارج از چارچوب کتاب میداند؛ ازاینرو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد کرده است. میدانیم که از | شیخ بهایى بیشتر به دنبال بیان روایات فقهى است. و بیان مباحث رجالى را خارج از چارچوب کتاب میداند؛ ازاینرو، مسائل رجالى را در حاشیه یاد کرده است. میدانیم که از بایستههاى مباحث فقهى، تمسک یا طرد یک روایت است. بنابراین، گاهى در متنِ مباحث نیز مؤلف ناگزیر است که وجه ضعف روایت یا قوّت آن را تبیین کند. در مواردى اندک، توصیفاتى مختصر درباره یک راوى را ضرورى میداند؛ برای مثال، ذیل صحیحه زراره که از امام باقر علیهالسلام میپرسد: «شما از کجا دانستید و به چه دلیل میگویید که مسح سر، تنها به بخشی از سر اختصاص دارد و نه به همه آن؟» در دفاع از شخصیت زراره و عدم سوءنیت یا جسارت وى، بهطور مفصل مطالبى را ایراد میکند. از نکات بارز مطالب رجالى مؤلف آن است که وى به بررسى طرق، اهتمام ویژه داشته و گاهی نیز در توثیقات اجتهاد میکند. در مواردى هم خواننده را به دیگر آثار خود همانند تعلیقاتش بر خلاصة الأقوال یا حاشیه بر کتاب من لا یحضره الفقیه و تهذيب الأحکام ارجاع میدهد<ref>ر.ک: غلامعلی، مهدی، همان، ص55</ref>. | ||
واژگان نامأنوس و کمکاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم مىخورد، چراکه بیشتر آنها، بیانگر دستورالعملهاى روزمره هستند. اما به فراخور موضوعات فقهى، لغاتى دیده میشود که خواننده، معانى لغوى یا اصطلاحى آنها را نمیداند. شیخ بهاءالدین در شرح احادیث به این نکته توجه داشته است و سعى کرده تا بعضى از واژگان را توصیف کند؛ برای نمونه، او واژگانى همچون الاسدال، الذقن، القصاص؛ التور، الکعب و... را تبیین کرده است. روش مؤلف در تبیین، گاه بیان اجمالى معناى واژه است و گاهى نیز مؤلف به مباحث فقهاللغة واژهای میپردازد؛ برای مثال معانى چهارگانه «کعب» را بیان میکند و سپس بهصورت مفصل به بررسى یکایک معانى آنها و تطور معانی پرداخته و در پایان قول مختارش را تبیین میکند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | واژگان نامأنوس و کمکاربرد، در احادیث فقهى، کمتر از دیگر احادیث به چشم مىخورد، چراکه بیشتر آنها، بیانگر دستورالعملهاى روزمره هستند. اما به فراخور موضوعات فقهى، لغاتى دیده میشود که خواننده، معانى لغوى یا اصطلاحى آنها را نمیداند. شیخ بهاءالدین در شرح احادیث به این نکته توجه داشته است و سعى کرده تا بعضى از واژگان را توصیف کند؛ برای نمونه، او واژگانى همچون الاسدال، الذقن، القصاص؛ التور، الکعب و... را تبیین کرده است. روش مؤلف در تبیین، گاه بیان اجمالى معناى واژه است و گاهى نیز مؤلف به مباحث فقهاللغة واژهای میپردازد؛ برای مثال معانى چهارگانه «کعب» را بیان میکند و سپس بهصورت مفصل به بررسى یکایک معانى آنها و تطور معانی پرداخته و در پایان قول مختارش را تبیین میکند<ref>ر.ک: همان، ص56</ref>. | ||
مؤلف ارجمند بهندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان اشاره میکند، و در اینجا نیز همان مبناى پیشگفته در اربعین حدیث را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، | مؤلف ارجمند بهندرت در مباحث ادبی به اقوال دانشمندان اشاره میکند، و در اینجا نیز همان مبناى پیشگفته در اربعین حدیث را دنبال کرده و چنانچه اقوال دانشمندان با سخنان معصومان سازگار نباشد، گفتههاى دانشمندان را نادرست میداند. برای نمونه، در معناى باء در آیه شریفه: «اِمْسَحُوا بِرُؤُسِکمْ» (سوره مائده آیه 6)، امام باقر(ع) آن را براى تبعیض میداند، و حالآنکه نحویان و مفسران اهلسنت معناى آن را براى «الصاق» میپندارند. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]] این گمان را ابتدا اینچنین ردّ میکند: «به کلام کسی که «باء» را در اینجا تنها به معنای الصاق میداند، توجه نمیشود» و آنگاه مینویسد: سیبویه در هفده جا از کتابش تصریح کرده که «باء» به معناى تبعیض، در لغت عرب نیامده است و حالآنکه اَصمعى، شدیداً اصرار دارد که «باء» به معناى تبعیض استعمال مىگردد و حالآنکه اصمعى بیشتر و بهتر از سیبویه به کلمات عرب و مقاصد آنها آگاه است؛ بنابراین، بسیارى از نحویون با اَصمعى همداستان شده و «باء» در آیه شریفه: «عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اَللّهِ» (سوره انسان، آیه 6) را نیز تبعیضیه خواندهاند. و سپس میافزاید که روایت امام باقر(ع) براى نحویون حجت است و کفایت میکند<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
تبلور اصلى کتاب حبلالمتین، مباحث مهم فقهى است. مؤلف، توانمندى خود را در فقاهت و فهم دقیق روایت به نمایش گذاشته است. او براى استنباط احکام الهى گاه در رفع تعارض چند روایت میکوشد و گاه بهناچار تسلیم روایتى ضعیف مىگردد و عمل اصحاب را جابر ضعف سند میداند. و گاه برداشتهاى عالمان پیشین از روایتی را تأیید و یا رد میکند. او – چنانکه لازمه مباحث فقهى است - گاهى روایاتى را بهعنوان دلیل یا مؤید استنباط خود ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. | تبلور اصلى کتاب حبلالمتین، مباحث مهم فقهى است. مؤلف، توانمندى خود را در فقاهت و فهم دقیق روایت به نمایش گذاشته است. او براى استنباط احکام الهى گاه در رفع تعارض چند روایت میکوشد و گاه بهناچار تسلیم روایتى ضعیف مىگردد و عمل اصحاب را جابر ضعف سند میداند. و گاه برداشتهاى عالمان پیشین از روایتی را تأیید و یا رد میکند. او – چنانکه لازمه مباحث فقهى است - گاهى روایاتى را بهعنوان دلیل یا مؤید استنباط خود ذکر میکند<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
چنانچه انتظار مىرود، بایسته است که تنها فقیهان به شرح احادیث فقهى بپردازند، چراکه شرح این احادیث مساوى با استنباط احکام شرعى و افتاء است؛ برای نمونه، مؤلف در «باب غسل جمعه» ابتدا یازده حدیث معتبر(صحیح، حسن و موثق) را گزارش میکند و سپس در توضیح چند حدیث که در آن تصریح شده که: «الغُسل واجبٌ یوم الجمعة» با بررسى دیگر روایات اینگونه فتوا میدهد: «روایاتی که غسل جمعه را بر هر مرد و زن، بنده و آزاد واجب دانسته، تنها در بیان مبالغه در استحباب است و نمیخواهد وجوب غسل را بیان کند». | چنانچه انتظار مىرود، بایسته است که تنها فقیهان به شرح احادیث فقهى بپردازند، چراکه شرح این احادیث مساوى با استنباط احکام شرعى و افتاء است؛ برای نمونه، مؤلف در «باب غسل جمعه» ابتدا یازده حدیث معتبر(صحیح، حسن و موثق) را گزارش میکند و سپس در توضیح چند حدیث که در آن تصریح شده که: «الغُسل واجبٌ یوم الجمعة» با بررسى دیگر روایات اینگونه فتوا میدهد: «روایاتی که غسل جمعه را بر هر مرد و زن، بنده و آزاد واجب دانسته، تنها در بیان مبالغه در استحباب است و نمیخواهد وجوب غسل را بیان کند». | ||
همچنین بر شارح روایات فقهى لازم است تمام مطالبى را که در | همچنین بر شارح روایات فقهى لازم است تمام مطالبى را که در لایههاى زیرین روایات مربوط به افعال عباد نهفته است، را تبیین کند؛ برای نمونه، در همین باب شیخ بهایى با بررسى دو حدیث، زمان غسل جمعه را چنین برداشت میکند: و از حدیث پنجم و هشتم در این باب میتوان دریافت که وقت غسل جمعه بعد از طلوع فجر تا قبل از زوال روز جمعه است...<ref>ر.ک: همان، ص59-58</ref>. | ||
استخراج احکام خمسه تکلیفیه، وظیفه اصلى شارح روایت فقهى است. این ویژگى در سرتاسر حبلالمتین دیده میشود. گاهى مطلب بسیار روشن و تقریباً مورد اتفاق است؛ بنابراین، نیازى به شرح کامل و بیان نکات گوناگون نیست؛ برای نمونه، در بحث «مکان مصلى» دو حدیث آمده است: «لَا تُصَلَّى الْمَکتُوبَة فی الْکعبَة»؛ داخل خانه کعبه، خواندن نماز فریضه روا نیست، و «لا تصلح صلاه المکتوبه فی جوف الکعبه»؛ خواندن نماز فریضه در درون خانه کعبه، سزاوار نیست. شیخ بهایى در متنى موجز چنین مینویسد: آنچه این دو حدیث در ممنوعیت خواندن نماز واجب در کعبه در بر دارند، در نزد بیشتر امامیه تنها بر کراهت دلالت دارد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. | استخراج احکام خمسه تکلیفیه، وظیفه اصلى شارح روایت فقهى است. این ویژگى در سرتاسر حبلالمتین دیده میشود. گاهى مطلب بسیار روشن و تقریباً مورد اتفاق است؛ بنابراین، نیازى به شرح کامل و بیان نکات گوناگون نیست؛ برای نمونه، در بحث «مکان مصلى» دو حدیث آمده است: «لَا تُصَلَّى الْمَکتُوبَة فی الْکعبَة»؛ داخل خانه کعبه، خواندن نماز فریضه روا نیست، و «لا تصلح صلاه المکتوبه فی جوف الکعبه»؛ خواندن نماز فریضه در درون خانه کعبه، سزاوار نیست. شیخ بهایى در متنى موجز چنین مینویسد: آنچه این دو حدیث در ممنوعیت خواندن نماز واجب در کعبه در بر دارند، در نزد بیشتر امامیه تنها بر کراهت دلالت دارد<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>. |
ویرایش