پرش به محتوا

رساله صناعیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ فوریهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ى‎ه' به 'ی‌ه'
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '<references/>')
جز (جایگزینی متن - 'ى‎ه' به 'ی‌ه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۳: خط ۴۳:
از میان نثرهاى علمى دوره صفویه آنچه مربوط به نشر دعوت و بیان اصول عقاید شیعه است بسیار ساده و عوام فهم و کاملاً زیر (تحت) تأثیر صرف و نحو عربى است. در کنار این نوع نثر علمى، کتبى هم دیده می‌شود که شیوه علمى و قدیم و سبک موجز و پخته و عبارت‎پردازى درست فارسى و استعمال فعل‎هاى قدیم هریک به‌جای خود تحریر شده است که کتاب رساله الصناعیه [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|ابوالقاسم میرفندرسکی]] از این نوع است که تا اندازه‌اى به شیوه بابا افضل نوشته شده است. کتاب‌هایى که به نثر علمى نوشته می‌شوند، معمولاً از صنایع لفظى چون موازنه، سجع و مترادفات خالى است. در مجموع کتب علمى از نظر محدودیت در موضوع بحث، ناگزیر جز به اصطلاحات نمى‎توانند توجه کنند و معمولاً سادگى و روانى را در پیش مى‌گیرند. رساله صناعیه هم از این مسئله مستثنا نیست؛ ولى به‌گونه‌ای نثر علمى دوره‌هاى پیشین را به ذهن می‌آورد.<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>
از میان نثرهاى علمى دوره صفویه آنچه مربوط به نشر دعوت و بیان اصول عقاید شیعه است بسیار ساده و عوام فهم و کاملاً زیر (تحت) تأثیر صرف و نحو عربى است. در کنار این نوع نثر علمى، کتبى هم دیده می‌شود که شیوه علمى و قدیم و سبک موجز و پخته و عبارت‎پردازى درست فارسى و استعمال فعل‎هاى قدیم هریک به‌جای خود تحریر شده است که کتاب رساله الصناعیه [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|ابوالقاسم میرفندرسکی]] از این نوع است که تا اندازه‌اى به شیوه بابا افضل نوشته شده است. کتاب‌هایى که به نثر علمى نوشته می‌شوند، معمولاً از صنایع لفظى چون موازنه، سجع و مترادفات خالى است. در مجموع کتب علمى از نظر محدودیت در موضوع بحث، ناگزیر جز به اصطلاحات نمى‎توانند توجه کنند و معمولاً سادگى و روانى را در پیش مى‌گیرند. رساله صناعیه هم از این مسئله مستثنا نیست؛ ولى به‌گونه‌ای نثر علمى دوره‌هاى پیشین را به ذهن می‌آورد.<ref>ر.ک: همان، ص55</ref>


برخی ویژگى‎هاى نثر رساله صناعیه عبارت است از:
برخی ویژگی‌هاى نثر رساله صناعیه عبارت است از:
# بارزترین ویژگى نثر این رساله کوتاهى جملات است.
# بارزترین ویژگى نثر این رساله کوتاهى جملات است.
# جابه‌جایى ارکان دستورى جمله معمولاً فعل‎ها در جاى اصلى خود نیامده‌اند و این شاید به دلیل تأثیرى باشد که از عربى پذیرفته است.
# جابه‌جایى ارکان دستورى جمله معمولاً فعل‎ها در جاى اصلى خود نیامده‌اند و این شاید به دلیل تأثیرى باشد که از عربى پذیرفته است.
خط ۵۴: خط ۵۴:
# به کار بردن واژه قدیمى «اندر» به‌جای حرف اضافه «در» که به‌نوعی باعث شده نثر رساله به متون کهن نزدیک شود.
# به کار بردن واژه قدیمى «اندر» به‌جای حرف اضافه «در» که به‌نوعی باعث شده نثر رساله به متون کهن نزدیک شود.
# کاربرد شکل قدیمى سوم که به‌صورت سیم آمده است که از نشانه‌هاى نثر متون کهن است.
# کاربرد شکل قدیمى سوم که به‌صورت سیم آمده است که از نشانه‌هاى نثر متون کهن است.
# به کار بردن یک متمم با دو حرف اضافه که باز هم از ویژگى‎هاى نثرهاى قدیمى است.
# به کار بردن یک متمم با دو حرف اضافه که باز هم از ویژگی‌هاى نثرهاى قدیمى است.
# حذف فعل به قرینه لفظى.
# حذف فعل به قرینه لفظى.
# به کار بردن نشانه «را» در معناى «براى».
# به کار بردن نشانه «را» در معناى «براى».
خط ۶۹: خط ۶۹:
خاصیت یا کارکرد عقل در گام نخست آن نیست که به امر جزئى و ریز بپردازد؛ بلکه عقل در پى آن است که: نخست تمامى هستى را انسجام بخشد و به سامان کند. در گام دوم آن است که امور انسان‌ها را به سامان کند. در گام سوم آن است که امور شخص و فرد انسان را به سامان کند... بر خلاف برخى که کلى را امرى موجود و جداى از افراد خود مى‎پندارند، به نظر مى‎رسد [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] بر این باور است که کلى در ضمن افراد و مصادیق خود فقط مى‎تواند تحقق بیابد... او ما را توجه مى‎دهد که هدف و غرض سوم عقل، هدف و غرض نخست طبیعت و حس است. حس و طبیعت در گیاهان، جانداران و انسان، براى این است که به سود و زیان‌هاى فردى و شخصى آن‌ها بپردازد؛ همان کارى که عقل در مرحله سوم بدان‌ها خواهد پرداخت و زنهار مى‎دهد که عقل غرض سوم را جایگزین غرض نخست خود سازد؛ به‌جای پرداختن به امور جهانى، در پى سود شخصى و فردى باشد.
خاصیت یا کارکرد عقل در گام نخست آن نیست که به امر جزئى و ریز بپردازد؛ بلکه عقل در پى آن است که: نخست تمامى هستى را انسجام بخشد و به سامان کند. در گام دوم آن است که امور انسان‌ها را به سامان کند. در گام سوم آن است که امور شخص و فرد انسان را به سامان کند... بر خلاف برخى که کلى را امرى موجود و جداى از افراد خود مى‎پندارند، به نظر مى‎رسد [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] بر این باور است که کلى در ضمن افراد و مصادیق خود فقط مى‎تواند تحقق بیابد... او ما را توجه مى‎دهد که هدف و غرض سوم عقل، هدف و غرض نخست طبیعت و حس است. حس و طبیعت در گیاهان، جانداران و انسان، براى این است که به سود و زیان‌هاى فردى و شخصى آن‌ها بپردازد؛ همان کارى که عقل در مرحله سوم بدان‌ها خواهد پرداخت و زنهار مى‎دهد که عقل غرض سوم را جایگزین غرض نخست خود سازد؛ به‌جای پرداختن به امور جهانى، در پى سود شخصى و فردى باشد.


نکته دیگرى که [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] در همین باب بدان مى‎پردازد، رابطه نظام کل با افراد و اجزاست. او بر این باور است که نظام کل در ضمن افراد و اشخاص و اجزاى خود تحقق مى‎یابد؛ زیرا پوشیدن، نوشیدن، خوردن و سرپناه، نیاز فراگیر همگان است و هرکس براى برطرف کردن نیاز خود مى‌کوشد. هیچ‎کس نمى‎تواند به‌تنهایی، تمامى نیازهایش را برطرف سازد؛ بلکه هرکس را یارانى بایسته است تا به‌گونه‌ای نیازى از وى را پاسخ بگویند... در نظام اجتماعى هرکس که بخواهد زنده بماند و به زندگى خود ادامه دهد بایسته است که حال نظام کل را رعایت کند و نظام کل هم بدون افراد و اشخاص پایدارى نخواهد داشت. میر براى اثبات این مدعاى خود-نیاز کل به اجزاى خود و اجزاء به کل-از دو برهان انّى-حسى-و لمّى-عقلى-بهره مى‌گیرد. به دیگر بیان سودمندى و بایستگى پیشه‌ها را از دو راه: حس-برهان انّى-و عقل-برهان لمّى- به اثبات مى‎رساند. انگیزه‌اى که وى را واداشته تا بیشتر به گفت‌وگو در سودمندى پیشه‌ها بپردازد، این است که آشکارا بگوید: هرکس داراى توانایى‎هاى ویژه‌اى است. بایسته است که حرفه و پیشه خاصى را هرکس فرابگیرد و بدان همت ورزد.
نکته دیگرى که [[میرفندرسکی، ابوالقاسم|میرفندرسکی]] در همین باب بدان مى‎پردازد، رابطه نظام کل با افراد و اجزاست. او بر این باور است که نظام کل در ضمن افراد و اشخاص و اجزاى خود تحقق مى‎یابد؛ زیرا پوشیدن، نوشیدن، خوردن و سرپناه، نیاز فراگیر همگان است و هرکس براى برطرف کردن نیاز خود مى‌کوشد. هیچ‎کس نمى‎تواند به‌تنهایی، تمامى نیازهایش را برطرف سازد؛ بلکه هرکس را یارانى بایسته است تا به‌گونه‌ای نیازى از وى را پاسخ بگویند... در نظام اجتماعى هرکس که بخواهد زنده بماند و به زندگى خود ادامه دهد بایسته است که حال نظام کل را رعایت کند و نظام کل هم بدون افراد و اشخاص پایدارى نخواهد داشت. میر براى اثبات این مدعاى خود-نیاز کل به اجزاى خود و اجزاء به کل-از دو برهان انّى-حسى-و لمّى-عقلى-بهره مى‌گیرد. به دیگر بیان سودمندى و بایستگى پیشه‌ها را از دو راه: حس-برهان انّى-و عقل-برهان لمّى- به اثبات مى‎رساند. انگیزه‌اى که وى را واداشته تا بیشتر به گفت‌وگو در سودمندى پیشه‌ها بپردازد، این است که آشکارا بگوید: هرکس داراى توانایی‌هاى ویژه‌اى است. بایسته است که حرفه و پیشه خاصى را هرکس فرابگیرد و بدان همت ورزد.


پیشه‌ها در سودمندى دگرگونه‌اند و نیز در هدفمندی هم چندگونه‌اند. هرکس بکوشد تا پیشه‌اى فراگیرد که در آن سود بیشتر و ارزش بالاترى است. میر در رساله صناعیه خود مى‌خواهد توانمندی‌های بشر را به فعلیت درآورد و کسان جامعه را به سمت‌وسوی بالا و والایى از مهارت‎ها و پیشه‌ها بکشاند. بدین‌جهت تلاش مى‌کند تا دسته‌بندى و رده‌بندى ارزشى ارایه کند و بنمایاند که هرکس در لایه‌هاى گوناگون جامعه، در کجا جا گرفته است، چون حرفه‌ها، از جهت توان (قوّه) بى‌نهایتند؛ ولى آنچه به فعلیت رسیده به شمار درآمده‌اند. هرکس خود مى‎داند که به اقتضاى پیشه‌اى که دارد در چه جایگاهى قرار گرفته است و حال آن‌که مى‎تواند به فراگیرى حرفه‌اى دیگر، جایگاه خود را بالاتر و یا پست‎تر برد. گرچه او بر این باور است که پیشه‌هایى چون پیامبرى و پیشوایى همگانى نیست، بلکه از آن برگزیدگان خداوندگار است؛ ولى پیشه‌هاى دیگر، راه براى فراگیرى آن بر همگان گشوده است.
پیشه‌ها در سودمندى دگرگونه‌اند و نیز در هدفمندی هم چندگونه‌اند. هرکس بکوشد تا پیشه‌اى فراگیرد که در آن سود بیشتر و ارزش بالاترى است. میر در رساله صناعیه خود مى‌خواهد توانمندی‌های بشر را به فعلیت درآورد و کسان جامعه را به سمت‌وسوی بالا و والایى از مهارت‎ها و پیشه‌ها بکشاند. بدین‌جهت تلاش مى‌کند تا دسته‌بندى و رده‌بندى ارزشى ارایه کند و بنمایاند که هرکس در لایه‌هاى گوناگون جامعه، در کجا جا گرفته است، چون حرفه‌ها، از جهت توان (قوّه) بى‌نهایتند؛ ولى آنچه به فعلیت رسیده به شمار درآمده‌اند. هرکس خود مى‎داند که به اقتضاى پیشه‌اى که دارد در چه جایگاهى قرار گرفته است و حال آن‌که مى‎تواند به فراگیرى حرفه‌اى دیگر، جایگاه خود را بالاتر و یا پست‎تر برد. گرچه او بر این باور است که پیشه‌هایى چون پیامبرى و پیشوایى همگانى نیست، بلکه از آن برگزیدگان خداوندگار است؛ ولى پیشه‌هاى دیگر، راه براى فراگیرى آن بر همگان گشوده است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش