۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مید' به 'مید') |
جز (جایگزینی متن - 'مىر' به 'میر') |
||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
#:پرسيد اكنون عالم آن خانواده كيست. گفتند محمد بن على بن الحسين(ع). عبدالله بن نافع با گروهى از اصحاب خود به طرف مدينه رفت. | #:پرسيد اكنون عالم آن خانواده كيست. گفتند محمد بن على بن الحسين(ع). عبدالله بن نافع با گروهى از اصحاب خود به طرف مدينه رفت. | ||
#:اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | #:اجازه شرفيابى از حضرت باقر(ع) خواست به حضرت باقر(ع) عرض كردند، اين عبدالله ابن نافع است. فرمود: مرا چه با او با اين كه او از من و پدرم شب و روز بيزارى مىجويد. | ||
#:ابوبصير عرض كرد، فدايت شوم او مدعى است كه اگر كسى روى زمين باشد كه ثابت كند حضرت على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم روا نداشته، پيش او | #:ابوبصير عرض كرد، فدايت شوم او مدعى است كه اگر كسى روى زمين باشد كه ثابت كند حضرت على(ع) اهل نهروان را كه كشت نسبت به آنها ستم روا نداشته، پيش او میروم اگر چه فاصله زيادى با من داشته باشد. | ||
#:امام فرمود: واقعا براى كشف مطلب آمدهاى عرض كرد، بلى. به غلامش دستور داد كه بار او را فرود آورد و بگويد فردا بيايد. فردا صبح عبدالله با سران اصحاب خود آمد، حضرت باقر(ع) نيز اولاد مهاجر و انصار را جمع كرد و با دو جامه به رنگ قرمز روشن بيرون آمد، گويى پارهى ماهى است. خطبهاى خواند بدين مضمون. | #:امام فرمود: واقعا براى كشف مطلب آمدهاى عرض كرد، بلى. به غلامش دستور داد كه بار او را فرود آورد و بگويد فردا بيايد. فردا صبح عبدالله با سران اصحاب خود آمد، حضرت باقر(ع) نيز اولاد مهاجر و انصار را جمع كرد و با دو جامه به رنگ قرمز روشن بيرون آمد، گويى پارهى ماهى است. خطبهاى خواند بدين مضمون. | ||
#:ستايش خدايى راست كه جهان و جمال زيباى موجودات و تمام ممكنات را آفريد، حمد خدايى را خواب و چرت بر او راه ندارد، مالك آسمانها و زمين است... | #:ستايش خدايى راست كه جهان و جمال زيباى موجودات و تمام ممكنات را آفريد، حمد خدايى را خواب و چرت بر او راه ندارد، مالك آسمانها و زمين است... |
ویرایش