۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هاند' به 'هاند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'مىک' به 'میک') |
||
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
قطبالدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج مىسازد و در این شرح نهتنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى مىپردازد، بلکه آگاهىهاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشههاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه مىدارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره میگردد: | قطبالدین متن حكمة الإشراق را نقل و با شرح خود ممزوج مىسازد و در این شرح نهتنها به توضیح لغات و اصطلاحات و بیان تعبیرات تشبیهى و استعارى و کنائى مىپردازد، بلکه آگاهىهاى مفیدى را از بیان مفاهیم فلسفى و عرفانى و اندیشههاى متقدمان و متأخران را بر خواننده عرضه مىدارد که در این مختصر به برخى از آنها اشاره میگردد: | ||
# او در تعریف حکمت اشراق میگوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر میگردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان | # او در تعریف حکمت اشراق میگوید: یعنى حکمتى که بر اشراق که کشف باشد نهاده شده یا مقصود حکمت مشرقیان است که اهل فارس هستند و این هم به معنى اول بر میگردد، زیرا حکمت آنان کشفى و ذوقى بوده و به اشراق نسبت داده شده که همان ظهور انوار عقلى است و اعتماد فارسیان در حکمت بر ذوق و کشف بوده است. او اشاره به اهمیت علوم ایرانیان میکند و میگوید حوادث روزگار حکمتهاى آنان را نابود کرده و ملک را از آنان ربوده و اسکندر نیز بیشتر کتابها و حکمتهاى آنان را سوزانده است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/18 ر.ک: همان]</ref>. | ||
# و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطبالدین میگوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائلاند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان مىدانند. نور قائممقام واجبالوجود و ظلمت قائممقام ممکنالوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطهور بودند هرگز چنین پندارى نداشتهاند و از همین روى پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>. | # و هنگام بحث [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] از نور و ظلمت نزد حکیمان ایرانى، قطبالدین میگوید: حکماى فارس که به دو اصل نور و ظلمت قائلاند، نور و ظلمت را رمزى از وجوب و امکان مىدانند. نور قائممقام واجبالوجود و ظلمت قائممقام ممکنالوجود است و این بدان معنى نیست که مبدأ نخستین دو حقیقت است، یکى نور و یکى ظلمت، زیرا فضلاى فارس که در دریاى علوم حقیقى غوطهور بودند هرگز چنین پندارى نداشتهاند و از همین روى پیامبر اکرم (ص) درباره آنان فرموده است: لو کان العلم بالثریا لتناولته رجال من فارس<ref>ر.ک: همان، صفحه نوزده</ref>. | ||
# و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است میگوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را | # و نیز درباره گفته [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] که جهان هرگز خالى از حکمت نبوده است میگوید: زیرا همچنان که عنایت الهى اقتضاى وجود این عالم را میکند، همان عنایت اقتضاى صلاح آن را نیز میکند و این صلاح بهوسیله حکیمان متأله که شارعان شرایع و مؤسسان قاعدهاند به دست مىآید و اگر زمانى از یکى یا از گروهى از ایشان خالى باشد فساد و هرجومرج حاصل مىآید؛ و نیز درباره خلیفه خداوند در روى زمین میگوید: یعنى آنکه جانشینى میکند از خداوند در علم و ریاست و اصلاح عالم زیرا باید خداوند را موجودى باشد که از دیگران به او نزدیکتر باشد که فیض خداوند بهوسیله او به دیگران رسد، بنابراین حافظان علوم حقیقى و قائمان به حجتهاى خدا و اصلاحکنندگان خلق خدا، خلیفه خداوندند در روى زمین بر خلق او<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/19 ر.ک: همان، صفحه نوزده و بیست]</ref>. | ||
و بالاخره آنجا که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] گفته است: کتاب ما براى طالبان تأله و بحث است، او میگوید: زیرا اینان جامع هر دو حکمت هستند. حکمت ذوقیه که با آن انوار الهى را دریافت | و بالاخره آنجا که [[سهروردی، یحیی بن حبش|سهروردى]] گفته است: کتاب ما براى طالبان تأله و بحث است، او میگوید: زیرا اینان جامع هر دو حکمت هستند. حکمت ذوقیه که با آن انوار الهى را دریافت میکنند و حکمت بحثیه که با آن اصول و قواعد علوم را در مىیابند همچون علم منطق و طبیعى و الهى؛ و در این بحث که همچنان که محسوسات را مشاهده میکنیم روحانیات را هم مشاهده میکنیم میگوید: محسوسات مانند ستارگان و اجسام طبیعى که بر پایه آن علوم هیئت و طبیعیات استوارند و روحانیات مانند ذاتهای مجرد و اشراقها و هیئتهاى نورى آنها که علوم الهى و اسرار ربانى بر آن مبتنى است<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان، صفحه بیستویک]</ref>. | ||
و در پایان کتاب به مصداق: من صنف فقد استهدف و من ألف فقد استقذف به کم بضاعتى و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف و به خطاها و سهوهاى خود اقرار مىنماید و از اینکه فترتى پیش آمده که او را از مباحثه و اشتغال و مطالعه و قیلوقال بازداشته اعتذار مىجوید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان]</ref>. | و در پایان کتاب به مصداق: من صنف فقد استهدف و من ألف فقد استقذف به کم بضاعتى و کوتاهدستی خود در این صناعت اعتراف و به خطاها و سهوهاى خود اقرار مىنماید و از اینکه فترتى پیش آمده که او را از مباحثه و اشتغال و مطالعه و قیلوقال بازداشته اعتذار مىجوید<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/11737/1/21 ر.ک: همان]</ref>. |
ویرایش