پرش به محتوا

الولاية الإلهية و ولاية الفقيه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '« ' به '«'
جز (جایگزینی متن - '« ' به '«')
خط ۴۲: خط ۴۲:
در فصل دوم که «عقيدة التوحيد و نظام الحكم الإلهي»، نام‌گذاری شده است، می‌خوانیم: «موضوع حکومت اسلامی از قضایای فرعی شریعت اسلامی همچون نماز و روزه و زکات و غیره نیست، بلکه با اصل عقیده اسلامی، یعنی توحید، ارتباط دارد. توحید در مدلول حقیقی و عملی، خضوع در پیشگاه خداوند متعال و نفی طاعت و تبعیت و فرودست بودن از غیر خدا در بخش‌های مختلف زندگی است و این مهم جز به قیام حکومت اسلامی عادل که اطاعت آن، اطاعت از خداوند متعال شمرده شود، محقق نمی‌شود». نویسنده در ادامه این فصل به تقسیم‌بندی توحید به نظری و عملی می‌پردازد و با تعریف و تبیین این دو مقوله، به تبیین ضرورت اقامه حکومتی اسلامی می‌پردازد<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل دوم که «عقيدة التوحيد و نظام الحكم الإلهي»، نام‌گذاری شده است، می‌خوانیم: «موضوع حکومت اسلامی از قضایای فرعی شریعت اسلامی همچون نماز و روزه و زکات و غیره نیست، بلکه با اصل عقیده اسلامی، یعنی توحید، ارتباط دارد. توحید در مدلول حقیقی و عملی، خضوع در پیشگاه خداوند متعال و نفی طاعت و تبعیت و فرودست بودن از غیر خدا در بخش‌های مختلف زندگی است و این مهم جز به قیام حکومت اسلامی عادل که اطاعت آن، اطاعت از خداوند متعال شمرده شود، محقق نمی‌شود». نویسنده در ادامه این فصل به تقسیم‌بندی توحید به نظری و عملی می‌پردازد و با تعریف و تبیین این دو مقوله، به تبیین ضرورت اقامه حکومتی اسلامی می‌پردازد<ref>ر.ک: همان</ref>.


در فصل سوم که با عنوان « توحيد الطاعة و ولاية الأنبياء» مشخص شده است، نویسنده با تعریف توحید طاعت به ولایت الله بر مردم و تعریف ولایت به سیطره و سلطه، می‌نویسد: «چگونه اسلام حقیقی که همان توحید عملی و خضوع مطلق در مقابل خداوند باری تعالی است بر زندگی آدمی در جمیع شئون و حالات منطبق می‌شود؟ اینجا یک راه بیشتر نیست؛ اینکه خداوند متعال در میان بندگانش کسی را برای امر به اطاعت نصب کند، تا طاعت و پذیرش حکم او، طاعت و پذیرش خداوند باشد. هر شیوه‌ای به‌جز این شیوه (نصب الهی) حتی شیوه‌ای که بر آراء و نظر مردم استوار است، چه برسد به حکومت از طریق قهر و غلبه و سیطره و خدعه و دزدی آراء مردم و غصب اراده مردمی، با نظریه توحید تنافی دارد و با اساس توحید الهی که می‌خواهد انسان در زندگی خود خاضع خداوند باشد و امورش را به او واگذارد و در مقابل ولایت و حکمش انقیاد داشته باشد، تناقض دارد»<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل سوم که با عنوان «توحيد الطاعة و ولاية الأنبياء» مشخص شده است، نویسنده با تعریف توحید طاعت به ولایت الله بر مردم و تعریف ولایت به سیطره و سلطه، می‌نویسد: «چگونه اسلام حقیقی که همان توحید عملی و خضوع مطلق در مقابل خداوند باری تعالی است بر زندگی آدمی در جمیع شئون و حالات منطبق می‌شود؟ اینجا یک راه بیشتر نیست؛ اینکه خداوند متعال در میان بندگانش کسی را برای امر به اطاعت نصب کند، تا طاعت و پذیرش حکم او، طاعت و پذیرش خداوند باشد. هر شیوه‌ای به‌جز این شیوه (نصب الهی) حتی شیوه‌ای که بر آراء و نظر مردم استوار است، چه برسد به حکومت از طریق قهر و غلبه و سیطره و خدعه و دزدی آراء مردم و غصب اراده مردمی، با نظریه توحید تنافی دارد و با اساس توحید الهی که می‌خواهد انسان در زندگی خود خاضع خداوند باشد و امورش را به او واگذارد و در مقابل ولایت و حکمش انقیاد داشته باشد، تناقض دارد»<ref>ر.ک: همان</ref>.


در ادامه، نویسنده با استفاده از برهان خلف، بیان می‌دارد: «دو راه ایمان به خداوند واحد و ایمان به طاغوت، فراسوی انسان متصور است و هرچه ماسوی‌الله است، اگر در جایگاه خداوند بنشیند، طاغوت است؛ پس هر گرایش یا فردی که در جامعه انسانی در جایگاه خدا وارد شود و خود را بالاتر از بندگان دانسته و طاعت در مقابل حکم خویش را طلب کند، حتی اگر از طریق آراء مردم باشد، طاغوت است؛ مگر کسی که طاعت او طاعت خداوند باشد و او کسی است که خداوند او را به‌عنوان امام و رهبر نصب کرده است». نویسنده با اشاره به آیه 256 سوره بقره می‌گوید: طاعت انبیا، مصداق تقوای الهی است<ref>ر.ک: همان</ref>.
در ادامه، نویسنده با استفاده از برهان خلف، بیان می‌دارد: «دو راه ایمان به خداوند واحد و ایمان به طاغوت، فراسوی انسان متصور است و هرچه ماسوی‌الله است، اگر در جایگاه خداوند بنشیند، طاغوت است؛ پس هر گرایش یا فردی که در جامعه انسانی در جایگاه خدا وارد شود و خود را بالاتر از بندگان دانسته و طاعت در مقابل حکم خویش را طلب کند، حتی اگر از طریق آراء مردم باشد، طاغوت است؛ مگر کسی که طاعت او طاعت خداوند باشد و او کسی است که خداوند او را به‌عنوان امام و رهبر نصب کرده است». نویسنده با اشاره به آیه 256 سوره بقره می‌گوید: طاعت انبیا، مصداق تقوای الهی است<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش