پرش به محتوا

اسناد و مکاتبات تاریخی ایران از تیمور تا شاه اسماعیل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سيد‌' به 'سيد‌ '
جز (جایگزینی متن - '‌ ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'سيد‌' به 'سيد‌ ')
خط ۲۰: خط ۲۰:
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =  
| کتابخوان همراه نور =03262
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۴۹: خط ۵۰:
امیر قرايوسف تركمان قرا قويونلو كه پدرانش در خدمت جلايريان بودند، در شهر وان بساط حكومتى فراهم آورده بود و به امر تيمور گردن نمى‌نهاد. تيمور برای قلع و قمع وى و سلطان احمد جلاير لشكر كشيد و آن دو به سلطان ايلدرم بايزيد عثمانى پناه بردند. تيمور آنان را از سلطان عثمانى خواستار شد و چون ايلدرم بايزيد از تسليم آن دو امتناع نمود، جنگ بين اوزبكان و تركان درگرفت و جنگ با شكست و اسارت ايلدرم بايزيد خاتمه يافت.
امیر قرايوسف تركمان قرا قويونلو كه پدرانش در خدمت جلايريان بودند، در شهر وان بساط حكومتى فراهم آورده بود و به امر تيمور گردن نمى‌نهاد. تيمور برای قلع و قمع وى و سلطان احمد جلاير لشكر كشيد و آن دو به سلطان ايلدرم بايزيد عثمانى پناه بردند. تيمور آنان را از سلطان عثمانى خواستار شد و چون ايلدرم بايزيد از تسليم آن دو امتناع نمود، جنگ بين اوزبكان و تركان درگرفت و جنگ با شكست و اسارت ايلدرم بايزيد خاتمه يافت.


اما به هر حال تيمور بر قرايوسف كه به مصر گريخته بود، دست نيافت. پس از مرگ تيمور قرا يوسف خود را بار ديگر به شروان رسانيد و میران شاه فرزند تيمور را در جنگى به كشت و بر آذربايجان مستولى شد و در سال 813 بر سلطان احمد جلاير، دوست و هم پيمان قديمى خود، دست يافت و او را كه بر خلاف قول و قرار قبلى به بغداد اكتفا نكرده و همچنان چشم طمع به آذربايجان دوخته بود، به قتل رسانيد و ایران غربى و عراق عرب و ایران مركزى را تا حدود سلطانيه به دست گرفت. قرايوسف تا زنده بود، زير بار اطاعت تيمور و فرزندش شاهرخ نرفت و وقتى كه شاهرخ به قصد استيصال وى لشكر به آذربايجان كشيد، با آن كه قرايوسف سپاه فراوانى نداشت و فرزندانش او را تنها گذاشتند، از مقابله با شاهرخ نهراسيد‌‎و حمله او را پذيرا شد و به جلو وى شتافت؛ ولى قبل از مصاف با دشمن، در چمن اوجان فوت كرد.
اما به هر حال تيمور بر قرايوسف كه به مصر گريخته بود، دست نيافت. پس از مرگ تيمور قرا يوسف خود را بار ديگر به شروان رسانيد و میران شاه فرزند تيمور را در جنگى به كشت و بر آذربايجان مستولى شد و در سال 813 بر سلطان احمد جلاير، دوست و هم پيمان قديمى خود، دست يافت و او را كه بر خلاف قول و قرار قبلى به بغداد اكتفا نكرده و همچنان چشم طمع به آذربايجان دوخته بود، به قتل رسانيد و ایران غربى و عراق عرب و ایران مركزى را تا حدود سلطانيه به دست گرفت. قرايوسف تا زنده بود، زير بار اطاعت تيمور و فرزندش شاهرخ نرفت و وقتى كه شاهرخ به قصد استيصال وى لشكر به آذربايجان كشيد، با آن كه قرايوسف سپاه فراوانى نداشت و فرزندانش او را تنها گذاشتند، از مقابله با شاهرخ نهراسيد‌ ‎و حمله او را پذيرا شد و به جلو وى شتافت؛ ولى قبل از مصاف با دشمن، در چمن اوجان فوت كرد.


جانشين او اسكندر به همراهى برادران خود اسپند میرزا و جهانشاه میرزا با شاهرخ جنگ‌ها نمود تا این كه سرانجام در سال 838 جهان شاه به اطاعت سلطان تيمورى درآمد و على‌رغم برادرش اسكندر، از طرف شاهرخ به حكومت آذربايجان منصوب شد و پس از كشته شدن اسكندر به دست پسر خويش قباد، جهان شاه بدون منازع حكمران آذربايجان و عراق عرب و نواحى اطراف درياچه وان گرديد و به تدريج با استفاده از مرگ شاهرخ (850ق) و غفلت «میرزايان جغتاى» اعلام استقلال نمود و بر سراسر ایران مسلط گرديد و حتى در سال 860ق. به خراسان لشكر كشيد و در حدود یک سال بر تخت شاهرخى تكيه زد؛ اما سرانجام متعاقب شنيدن خبر شورش استقلال طلبانه فرزند خود حسنعلى و خبر حركت ابوسعيد میرزا از ماوراءالنهر به خراسان، وى مجبور به ترك هرات شد و چند سال بعد كه به قصد جنگ اوزون حسن آق قويونلو عزيمت كرده بود، بر اثر غرور و بى‌احتياطى كشته شد(872ق) و به مرگ او در حقيقت سلسله تركمان قره‌قويونلو خاتمه پذيرفت، زيرا هر چند پس از وى، پسر سبک عقلش، چندى چون میر نوروزى كوس سلطنت نواخت؛ ولى چون از فنون كلاه‌دارى و آئين‌سرورى بى‌خبر بود، استقرارى نيافت و سرانجام به دست تركمانان آق قويونلو كشته شد و از سلطنت او چيزى جز ننگ و خون‌ريزى باقى نماند.
جانشين او اسكندر به همراهى برادران خود اسپند میرزا و جهانشاه میرزا با شاهرخ جنگ‌ها نمود تا این كه سرانجام در سال 838 جهان شاه به اطاعت سلطان تيمورى درآمد و على‌رغم برادرش اسكندر، از طرف شاهرخ به حكومت آذربايجان منصوب شد و پس از كشته شدن اسكندر به دست پسر خويش قباد، جهان شاه بدون منازع حكمران آذربايجان و عراق عرب و نواحى اطراف درياچه وان گرديد و به تدريج با استفاده از مرگ شاهرخ (850ق) و غفلت «میرزايان جغتاى» اعلام استقلال نمود و بر سراسر ایران مسلط گرديد و حتى در سال 860ق. به خراسان لشكر كشيد و در حدود یک سال بر تخت شاهرخى تكيه زد؛ اما سرانجام متعاقب شنيدن خبر شورش استقلال طلبانه فرزند خود حسنعلى و خبر حركت ابوسعيد میرزا از ماوراءالنهر به خراسان، وى مجبور به ترك هرات شد و چند سال بعد كه به قصد جنگ اوزون حسن آق قويونلو عزيمت كرده بود، بر اثر غرور و بى‌احتياطى كشته شد(872ق) و به مرگ او در حقيقت سلسله تركمان قره‌قويونلو خاتمه پذيرفت، زيرا هر چند پس از وى، پسر سبک عقلش، چندى چون میر نوروزى كوس سلطنت نواخت؛ ولى چون از فنون كلاه‌دارى و آئين‌سرورى بى‌خبر بود، استقرارى نيافت و سرانجام به دست تركمانان آق قويونلو كشته شد و از سلطنت او چيزى جز ننگ و خون‌ريزى باقى نماند.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش