پرش به محتوا

نهایة الوصول في شرح كفايه الأصول: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
}}
}}


'''نهاية الوصول في شرح كفايه الأصول'''، اثر مصطفی جلیلی (معاصر)، شرحی است بر كفاية الأصول محمدکاظم خراسانی (متوفی 1329ق)، معروف به آخوند خراسانی.
'''نهاية الوصول في شرح كفايه الأصول'''، اثر [[جليلي، مصطفي|مصطفی جلیلی]] (معاصر)، شرحی است بر [[كفاية الأصول]] [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|محمدکاظم خراسانی]] (متوفی 1329ق)، معروف به [[آخوند خراسانی، محمدکاظم بن حسین|آخوند خراسانی]].


مصطفی جلیلی در ابتدای کتاب مقدمه‌ای آورده که بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبرش، به معرفی خویش پرداخته، سپس انگیزه نگارش این شرح را با ذکر یک روایت بیان نموده است. شیخ صدوق در کتاب «الأمالي» در اهمیت اجر و پاداش نوشتن دانش، روایتی آورده که در آن، پیامبر(ص) می‌فرماید: هر مؤمنى بمیرد و یک ورق از او بماند که دانشى بر آن باشد، آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ پرده و حجاب می‌شود و خداى تبارک‌ و تعالی در برابر هر حرفى که در آن نوشته است، شهرى به او می‌دهد که هفت برابر دنیاست و هیچ مؤمنى نباشد که یک ساعت نزد عالمى نشیند، جز آنکه پروردگارش عز و جل ندا کند: نزد حبیبم نشستى؛ به عزت و جلالم سوگند که تو را با او ساکن بهشت کنم و باک ندارم.
[[جليلي، مصطفي|مصطفی جلیلی]] در ابتدای کتاب مقدمه‌ای آورده که بعد از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبرش، به معرفی خویش پرداخته، سپس انگیزه نگارش این شرح را با ذکر یک روایت بیان نموده است. [[ابن بابویه، محمد بن علی|شیخ صدوق]] در کتاب «[[امالی شيخ صدوق|الأمالي]]» در اهمیت اجر و پاداش نوشتن دانش، روایتی آورده که در آن، پیامبر(ص) می‌فرماید: هر مؤمنى بمیرد و یک ورق از او بماند که دانشى بر آن باشد، آن ورقه روز قیامت میان او و دوزخ پرده و حجاب می‌شود و خداى تبارک‌ و تعالی در برابر هر حرفى که در آن نوشته است، شهرى به او می‌دهد که هفت برابر دنیاست و هیچ مؤمنى نباشد که یک ساعت نزد عالمى نشیند، جز آنکه پروردگارش عز و جل ندا کند: نزد حبیبم نشستى؛ به عزت و جلالم سوگند که تو را با او ساکن بهشت کنم و باک ندارم.


==روش شارح==
==روش شارح==
شارح در این اثر، در ذیل عناوین متعدد، غالبا، ابتدا جمله یا جملاتی از کتاب «کفایه» را پس از «قوله» در داخل پرانتر در ابتدای پاراگراف می‌آورد، سپس گاه با آوردن واژه «أي» و گاه با آوردن عبارت «حاصل كلامه» در پی آن، به توضیح آن می‌پردازد.  
شارح در این اثر، در ذیل عناوین متعدد، غالبا، ابتدا جمله یا جملاتی از کتاب «[[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|کفایه]]» را پس از «قوله» در داخل پرانتر در ابتدای پاراگراف می‌آورد، سپس گاه با آوردن واژه «أي» و گاه با آوردن عبارت «حاصل كلامه» در پی آن، به توضیح آن می‌پردازد.  
گاه نیز برخی از عبارات کفایه را به‌صورت مزجی شرح می‌دهد.
 
گاه نیز برخی از عبارات [[كفاية الأصول (جامعه مدرسین)|کفایه]] را به‌صورت مزجی شرح می‌دهد.


برای روشن شدن نوع شرح، نمونه‌هایی از آن آورده می‌شود:
برای روشن شدن نوع شرح، نمونه‌هایی از آن آورده می‌شود:
شارح درباره تعریفی که مصنف از موضوع نموده، چنین می‌نویسد:
شارح درباره تعریفی که مصنف از موضوع نموده، چنین می‌نویسد:
«فی تعریف المصنف للموضوع
 
قال رحمه‌الله: (الأول – أن موضع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية) حاصل كلامه(ره) هو أن الموضوع في كل علم هو ما يبحث في ذلك العلم عن عوارضه بما هو هو و لذاته...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص6</ref>.
«فی تعریف المصنف للموضوع قال رحمه‌الله: (الأول – أن موضع كل علم و هو الذي يبحث فيه عن عوارضه الذاتية) حاصل كلامه(ره) هو أن الموضوع في كل علم هو ما يبحث في ذلك العلم عن عوارضه بما هو هو و لذاته...»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص6</ref>.
 
و در ذیل عنوان «الأمر و النهي لا يدلان علی الزمان»، در پاراگرافی می‌نویسد:
و در ذیل عنوان «الأمر و النهي لا يدلان علی الزمان»، در پاراگرافی می‌نویسد:
«قوله (و ربما يؤيد ذلك) أي ربما يؤيد ذلك الذي ذكرناه من اشتمال الفعل علی خصوصية تنطبق علی الزمان إلزاما لا كون الزمان جزءا لمدلوله أي لمدلول الفعل تضمنا (أن الزمان الماضي في فعله) أي في الفعل الماضي كضرب و زمان الحال أو الاستقبال في الفعل (المضارع) كيضرب (لا يكون) ذلك الزمان المدلول عليه بفعل الماضي او المضارع (ماضيا) و ذاهبا قبل زمان النطق واقعا في زمان النطق (حقيقة لا محالة) أي دائماً و حقيقة لا محالة قيد لقوله «ره» المنفي و هو (لا يكون ماضيا حقيقة لا محالة)»<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>.
«قوله (و ربما يؤيد ذلك) أي ربما يؤيد ذلك الذي ذكرناه من اشتمال الفعل علی خصوصية تنطبق علی الزمان إلزاما لا كون الزمان جزءا لمدلوله أي لمدلول الفعل تضمنا (أن الزمان الماضي في فعله) أي في الفعل الماضي كضرب و زمان الحال أو الاستقبال في الفعل (المضارع) كيضرب (لا يكون) ذلك الزمان المدلول عليه بفعل الماضي او المضارع (ماضيا) و ذاهبا قبل زمان النطق واقعا في زمان النطق (حقيقة لا محالة) أي دائماً و حقيقة لا محالة قيد لقوله «ره» المنفي و هو (لا يكون ماضيا حقيقة لا محالة)»<ref>ر.ک: همان، ص104</ref>.


خط ۴۲: خط ۴۶:


==پانویس==
==پانویس==
<references/>
<references />


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
مقدمه و متن کتاب.
مقدمه و متن کتاب.






==وابسته‌ها==
==وابسته‌ها==


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش